دوشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۱

اين کالين پاول هم خيلي آدم ماهي است . گفته فعلا قصد نداريم به کره شمالي حمله کنيم. بعدم حرفش مي شود عنوان همه خبرگزاري هاي دنيا. خدا وکيلي آمريکا هم براي خودش هيبتي دارد.

نزديک بود فراموش کنم که ميشه روزنامه اي هم درآورد که ارزش خواندن داشته باشه. ولي خوشبختانه فعلا که داره بهار در مياد. راستي اگر خيلي خره روزنامه خواندن اينترنتي هستيد بدانيد که بهار را مثل آن قديميها، نشاط و صبح امروز مي شود قبل از اين که همه صفحه هايش روي اينترنت برود بخوانيد. آدرس هر صفحه را جداگانه تايپ کنيد.

یکشنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۱

شايد خيلي ها از نبود قانون مشخصي در مورد اينترنت اين روزها خوشحال باشند، اما احتمالا در درازمدت اگر بر سايتهاي خبري ايراني در اينترنت نظارت نشود، اسباب دردسر خواهد شد. کافي است بنگريد به اخباري که اين روزها در اين سايتها چاپ مي شود. اول گفته مي شود گوشت هاي آلوده را سپاه وارد کرده و کارخانه کاله که مال ناطق نوري است با آنها کالباس درست کرده. بعدش هم عليرضا نوري را کشتند چون داشت ته توي ماجرا را در مي يافت. حالا هم که اصلا مي گويند گوشتي آلوده نبود. از آن طرف يک سايتي مي گويند عليزاده به ارتباط با اسراييل و آمريکا متهم شده است. يک سايت ديگر مي گويد شريعتمداري از کيهان دارد مي رود به معاونت قوه قضاييه. بعد اکيدا تکذيب مي شود. سايت يه خبر و دريچه هم که تا دلتان بخواهد اخبار دروغ و غير دروغ دارد. اين وضعيت در شرايطي که فضاي داخل کشور هم بسته است به يک هرج و مرجي مي انجامد که در درازمدت به نفع هيچکس نخواهد بود.

جمعه، دی ۰۶، ۱۳۸۱

در صحنه جهاني لااقل کشورهاي اروپايي دريافته اند که با ايزوله کردن کشورهاي استبدادي نمي توان در آن کشورها آزادي و دموکراسي آورد و اتفاقا هر چه ارتباط بيشتر باشد حاکمان مستبد بيشتر مجبور مي شوند به سمت باز کردن فضا حرکت کنند.

فکر مي کنم اين موضوع در صحنه داخلي ايران هم درست باشد. هر چه مردم و بويژه انديشمندان حکومت را بايکوت کنند بيشتر فضاي خفقان و استبداد را تقويت مي کنند. در همين کنش هاي بين مردم و مسوولان است که باعث مي شود دو طرف به هم نزديک شوند.

براي همين است که اتفاقا فکر مي کنم اگر در گردهمايي وبلاگ نويسان، معاون وزير يا نماينده مجلس يا حتي قاضي دادگستري هم بيايد خيلي نکته مثبتي است. هر چه مسوولان بيشتر بفهمند که مردم در چه عالمي سير مي کنند هم به نفع مردم خواهد بود هم به نفع مسوولان.

اصلا مگر اين معاون وزير يا فلان قاضي کيست؟ جز اين که باباي يکي از دوستانمان است و نه از مريخ آمده است و نه از انگليس؟ چه معني دارد به بهانه استقلال که من هيچ وقت معني اش را نفهميدم هر گونه ارتباط با دولتي ها را منع کنيم؟

چهارشنبه، دی ۰۴، ۱۳۸۱

پيشنهاد مي کنم همه اصلاح طلبان يک نامه دسته جمعي خطاب به مردم ايران بنويسند و بگويند همچنان پايبند به راهي که مي روند هستند و اگر درآينده در دادگاهي خلاف آن را گفتند تحت تاثير بازجويي و شکنجه خواهد بود.

هر آنچه در دادگاه گفته مي شود را در يک منفي ضرب کنبد و بعد از پنجره برف را نگاه کنيد.

من از آخر نفهميدم که دولت آمريکا ايرانيان را بدون دليل بازداشت کرده و يا دليل داشته بلکه تنها با زندانيان ايراني خوشرفتاري نکرده؟

فکر می کنم برخورد ايرانی ها با ماجرا بيش از هر چيز نشان از نفرت ما از آمريکا دارد. همه ما ايرانی ها اگر چه از سويي کشته مرده آمريکا هستيم، در ضمير ناخودآگاهمان از آمريکا بيزاريم وهيچ بي احترامي را اگر چه خود هم مقصر باشيم برنمي تابيم. البته به موقعش هم حاضريم برای گرفتن گرين کارت آمريکا هر کاری هم بکنيم.

اگر مجلس بتواند قوانينی را که می خواهد تصويب کند و دولت هم آن قوانين را اجرا کند خب البته خيلی خوب می شود. اما از همان اول هم هدف اصلاحات اين چيزها نبود که اگر حالا محقق نشده است بتوانيم بگوييم اصلاحات شکست خورده است.

مقاله جلايي پور با عنوان مسير ناهموار اما روشن اصلاح طلبی پاسخی است به منتقدان اصلاح طلبی فعلی. حتما بخوانيد.

یکشنبه، دی ۰۱، ۱۳۸۱

در صفحه IT روزنامه حيات نو اقتصادي که گويا توسط همين دوستان وبلاگ نويس اداره مي شود خبري دارد درباره طرح شهر اينترنتي کردن کرج. فاز دوم طرح اين است که شما اگر مريض شديد ديگر لازم نيست دکتر برويد. علايم بيماريتان را براي دکتر ايميل مي زنيد و دکتر هم دواهاي لازم را به يک جاي ديگر ايميل مي زند. آنها هم مي روند دوا را خودشان مي خرند مي آورند دم در خانه تان.

احتمالا اگر هم آدم ديد دارد مي ميرد، مي تواند يک ايميل بزند بگويد بيايند نعشش را جمع کنند.

پيشنهاد مي کنم اين راديو فردايي ها اين آقاي ماهي صفت را استخدام کنند وسط هر دو تا آهنگ يک چند تا لطيفه بگويد شايد مخاطبانشان از اين هم که هست بيشتر شود.

شنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۱

با اين رفيق پاکستانيم گپ مي زدم. ازش پرسيدم آيا نخست وزيرهای پاکستان در ملاعام مشروب می خورند يا نه. مي گفت مشرف اين کار رو نمی کنه ولی ذوالفقار بوتو مشروب می خورده. يک بار هم مسلمانهای پاکستان در يک مصاحبه ازش مي پرسند که چرا مشروب مي خوره؟ بوتو ميگه : من روزی ۲۰ ساعت کار مي کنم خب بايد مشروب هم بخورم ولي شما روزی ۲۴ ساعت مي خوابيد خب مشروب لازم نداريد.

بوتو بعدها با کودتای نيمه آمريکايی ضياالحق از صحنه سياست کنار رفت.

سه‌شنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۱

چند روز پيش ، شوراي صنفي دانشگاه ما صدمين سالگرد تاسيس خودش را جشن گرفت. فهميدين چي گفتم؟ صدمين! صد سال است تو اين مملکت دارند تمرين مدنيت مي کنند که حالا به اين جا رسيده اند.

شنبه، آذر ۲۳، ۱۳۸۱

غير علنی شدن دادگاه نظرسنجی را مي خواندم با خودم فکر کردم واقعا در اين مملکت اخبار به کلي سری چی هستند؟ اگر محل موشکهای ايران است که اين اطلاعات فقط به درد آمريکاييها مي خورد و احتملا آنها خيلي بهتر از خود ايراني ها جای اين چيزها را می دانند. اگر اخبار به کلی سری مشروح مذاکرات مسوولين مملکتی در جلسات محرمانه شان است که هر روز صبح کار خيلي از ماها اين است که سری به سايتهای مختلف بزنيم و همين چيزها را بخوانيم.

فکر کنم به کلي سری ترين اطلاعات تو اين مملکت احتمالا يک عکس خانوادگی از مصباح يزدی باشه!

من نمي فهمم اين حرف آقاي عبدالعلي بازرگان که "ربطى به اسلام ندارد، به خودشان مربوط است " يعني چه؟ اصلا کي گفته ايني که مصباح يزدي ميگه اسلام نيست و اوني که بازرگان ميگه اسلام است؟ به نظر من بهتره بگوييم اين اسلام بازرگان است اين هم اسلام مصباح يزدي

چهارشنبه، آذر ۲۰، ۱۳۸۱

تازگی يک دانشجوی لهستانی به آزمايشگاه ما آمده و از قضا فعلا هم با من کار مي کند. اين طرف تا دلتان بخواهد حرف می زند در هر موردی که تصورش را بکنيد. امروز وسط آزمايش يک دفعه پرسيد که آيا زنها در ايران مي توانند ناخن هايشان را لاک بزنند!

خلاصه ايشان ۱۰ ساعت در روزی که باهش هستم يک ريز حرف مي زند. اما نکته بسيار جالب ماجرا اين که يک بار نشده در مورد کس ديگری مثلا بچه های ديگر گروه چیزی بگوید!

تو روزنامه انتخاب ديروز تيتر بزرگ يکی از صفحات اين بود که راه حل مشکل کمبود بنزين نه جيره بندی و نه افزايش قيمت بنزين بلکه کاهش مصرف آن است.

داشتم با خودم فکر می کردم به احتمال زياد مسوول صفحه اقتصادی روزنامه انتخاب يا ليسانس آبياری دارد يا ليسانس زبان روسی.

دوشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۱

راستی جالب ميشه اگر دانشجويان بتوانند يک سری از ادوات و وسايل اين انصار حزب اللهی را مثل اسپری، پنجه بکس و ... را جمع کنند و در يک نمايشگاه نشان بدهند.

نويسنده فهيم روزنامه وزين USA Today فرموده اند که چون در ايران پتانسيل برقراری دموکراسی بسيار بيشتر از عراق است بنابراين اگر آمريکا به ايران حمله کند برخلاف مورد عراق ديگر لازم نيست نگران خلا قدرت باشد!

اگر خيلی اعصابتان خط خطي نيست بقيه اش را هم بخوانيد!

یکشنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۱

۲۰ نفر ايرانی با يک بلندگوی ۵ مگاواتی مي شود راهپيمايی ايرانيان مقيم تورنتو در حمايت از جنبش دانشجويی ايران!

نمی دانم چرا همين که يک نفر يک هفته در خارج از ايران زندگي کنه به اين فکر مي افته که همين الانه تو ايران انقلاب بشه!

مزروعی يک حرفی می زنه. اگر منظورش به احزاب و جريانهای سياسی باشه می گن نظر و عقيده اش را گفته ، اگر منظورش رهبری باشد می شه توهين به آرمانها و ارزشهای يک ملت!

خبر اين که يک ناو جنگی آمريکايی با يک کشتی ماهيگيری ايرانی تصادف مي کند ناو آمريکايی شکاف برمی دارد!

داشتم فکر می کردم که احتمالا همون قدر که مردم ايران از مجاهدين خلق نفرت دارند، مردم عراق هم بايد از مجلس اعلای شيعيان عراق و گروه آيت الله حکيم نفرت داشته باشند. حالا چطوری اينها مي خواهند برگردند عراق برن تو حکومت!

کسی که يک خرده اقتصاد خونده می تونه به من بگه چرا در حالی که دولت کلی پول تو صندوق ذخيره ارزی داره ميره از بانکهای خارجی برای تکميل طرحهای نيمه تمام پول قرض می کنه؟ يعنی اگه پول برداشتن از صندوق باعث افزايش نقدينگی و تورم می شه خب حالا چه فرقی می کنه اين پول رو از يک جای ديگه برداشت؟


جمعه، آذر ۱۵، ۱۳۸۱

امروز دوستی تعريف می کرد از يک ايرانی که اوايل انقلاب در ۱۵ سالگی به زندان می افتد و ۳سالی در آنجا می ماند. بعد هم به صورت پناهنده به کانادا می آيد و الان ۱۵ سالی است اين جاست و کسب و کار و خانواده ای دارد. حال پدرش در ۸۰ سالگی سخت بيمار است و او هوايی شده که به ايران برگردد. اين دوست من هم مي خواست بداند که به نظر من رفتن به ايران برای چنين فردی در اين شرايط منطقي است يا نه؟

داشتم به اين فکر می کردم که می گويند بی قانونی به مراتب بدتر از قانون بد است. به اين بنده خدا بگويند که آقا اگر برگردی اعدام می شوي لااقل تکليف خودش را مي داند نه مثل الان که هيچ شهودی از اتفاقی که خواهد افتاد ندارد.

سه‌شنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۱

یکشنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۱

يکي از مهمترين دلايل عقب ماندگي کشورمان ايران اين است که ما ايراني ها پشت سر همديگر زياد حرف مي زنيم!

پنجشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۱

رهبر معظم انقلاب اسلامي ، با اشاره به استعداد ايرانيان افزودند : توقع نظام از جامعه علمي اين است كه ايران تا 50 سال ديگر در زمره صادر كنندگان علم به جهان قرار گيرد و اين هدف به فيض الهي و به بركت نظام اسلامي محقق خواهد شد.

به نظر شما دليل اين عدد ۵۰ جز اين است که ۵۰ نصف ۱۰۰ است و ۱۰۰ هم عدد سر راستي است!

سه‌شنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۱

We need new people, not new governments. New state, not new head of state. New values, not just a new constitution. We need individual morality, not institutionalized religion. Tolerance, not plain secularism. We need piercing eyes, discriminating ears, cautious lips and a stronger intellect - not new slogans

ازايرانيان

معاون استاندار تهران در مورد دستگيريهاي اخير دانشجويان در يک جمله قصار فرموده اند:" با توجه به شرايط کنوني جامعه بهتر بود مسولان قضايي اين تصميم را در شرايط ديگري اجرا مي کردند. "

داشتم فکر مي کردم اگر مسوولان قوه قضاييه خيلي تاکيد دارند که نبايد عنصر مصلحت را در تصميم گيري قاضي وارد کرد اشکال ندارد. ولي احتملا انتظار بي جايي نيست اگر بخواهيم عنصر فهم و شعور در تصميم گيري قاضي دخالت داشته باشد.

یکشنبه، آذر ۰۳، ۱۳۸۱

در فهم، شعور و سواد مسوولين سايت دريچه همين بس که مقاله طنز منسوب به چامسکي در مورد ايران را از سايت CounterPunch برداشته اند و به عنوان يک مقاله جدي در بخش مقالات خود قرار داده است!

پنجشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۱

"مگه اين نيست که از ترس تون جرات برگشتن رو ندارين؟؟ ما که ۸ سال تو سرمون موشک و گلوله بود....حرف نزديم....ماييم که وقتی توی خيابون ميريم همش هول اين رو داريم که يکی بياد و گير بده.....از کوچکترين حقوق خودمون بی بهره اييم....ولی دوست نداريم جوونای مملکت رو دوباره بفرستيم جلو گلوله....اونوقت شما نشستين اون ور گود و ميگين لنگش کن....
جناب سرکار خانم هاله که تا ديروز توی فيلم های ايرونيه قديمی...به صورت لخت و پتی زير دست ديگر هنرمندان ما دست و پا ميزدن...حالا شدن شير زن ايرانی.....
شير زن اون زنهايی هستن که برای سير کردن خودش و ۴ تا بچه مجبوره بره اون ور شهر و رخت بشوره......"

اين نوشته از وبلاگ شراب دوساله که در وبلاگ حسين هم آمده را مي خواندم . خيلي از ما که از سلطنت طلبها بدمان مي آيد از اين نوشته خوشممان مي آيد. ولي فکر نمي کنيد نوع استدلال خيلي به سبک "کيهان" است. يعني اين که هنرپيشه اي که لخت و پتي بودي تو ديگه حرف نزن .
ايران براي همه ايرانيان است . چه آنها که لخت و پتي زير دست ديگر هنرمندان دست و پا مي زدند و چه آنها که دست و پا نمي زدند.

فکر می کنم مهمترين درسی که از ماجرای شورای شهر تهران می شود گرفت اين است که مشکل مملکت ما براي رسيدن به دموکراسی خيلي عميق تر از وجود يک عده از محافظه کاران در ساختار قدرت است. يعنی اين که احتمالا اگر بشود همه محافظه کاران و طرفداران چماقدارشان را در يک کشتی ريخت و آن کشتی را در اقيانوس غرق کرد سوای اين که اين کار اخلاقي هست يا نه ، کمک زيادی به روند دموکراسي نخواهد کرد.

البته يک نکته کليدی ديگر هم اين است که محافظه کاران عمرا توی يک کشتي جا نمی شوند.

چهارشنبه، آبان ۲۹، ۱۳۸۱

خيلي جالب است. مجلس قانوني را تصويب کرده که به نفع خودروسازان نخواهد بود. حداقل آنها اين طور فکر مي کنند. حال بديهي ترين چيز اين است که خودروسازان براي تصويب نشدن يک چنين قانوني لابي کنند. آن چيزي که من نمي فهمم اين است که چرا بعضي روزنامه ها و يا نمايندگان مجلس صحبت از فشار خودروسازان مي کنند. اصلا اين فشار چه اشکالي دارد؟ چرا نگاه بعضي ها به اين کارهاي اتفاقا درست همه اش نشان از توطئه دارد؟

سه‌شنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۱

مطلبي که مي خواهم الان بنويسم يک ربطي دارد به اين که چرا من اين چند روزه چيزي ننوشتم. براي خودم کلاس نمي گذارم که بگويم وقت نداشتم. روزي يک ساعت را داشتم. اما نکته اين جاست که همين که من يک ساعت به مسايل ايران فکر کنم چنان تمام تمرکز من را در آن روز به هم مي ريزد که اصلا نمي توانم يک کار ديگر را به خوبي انجام دهم. بويژه که اوضاع ايران مثل الان گل اندر بلبل هم باشد.
فکرش را مي کنم به آن کسي که در دانشگاه صنعتي شريف دارد دکترا مي خواند. آدم برايش چه حواسي مي ماند که تحقيق کند.

بماند که خيلي ها تو ايران مي گويند که ماها که در خارج هستيم بيکاريم و داريم اوضاع ايران را دنبال مي کنيم. آنها که داخلند مدتهاست بي خيال شده اند.

سه‌شنبه، آبان ۲۱، ۱۳۸۱

سال۴۹ به دنبال يک سری اعتراضات دانشجويی شاه در يک سخنرانی گفت : " اگر جوانان سروصدا نکنند غير طبيعی است. هر جوانی پر خون و پرحرارت نباشد، خدای نخواسته مزاجش قوی نيست."

اين رو نوشتم که خلاصه اگر اين روزها يک چيز مشابه شنيديد بدانيد از کجا آمده. بماند که فعلا مملکت فقط به آرامش نياز دارد و مزاج دانشجويان هم اصلا مهم نيست.

من از علوی تبار خيلی خوشم مي آيد. با امروز مصاحبه کرده، در جواب اين سوال که هدف از تاسيس موسسه آينده چه بوده گفته برای اين که پول در بياوريم. نگفته که هدف رضای خداوند بوده و يا خدمت به مردم. فکر کنم اتفاقا هم اين جوری خدا راضی تر است و هم مردم بيشتر استفاده می برند.

یکشنبه، آبان ۱۹، ۱۳۸۱

و اما خبر از ايسنا اين که ۴۴ نفر از ژاپنی های تازه مسلمان، با آيت الله حائری نماينده ولي فقيه دراستان فارس ديدار کرده اند. در اين ديدار يکی از رهبران مسلمانان ژاپن گفته است : " در كتاب 81 جلدی ”دنيای انسان” كه از كتب مذهبی ژاپنی‌هاست از ايران و كوه دماوند به عنوان مكاني مقدس ياد شده است و در آن آمده است كه در آينده راه بازگشت به سوی خداوند از ايران آغاز مي‌شود."

باز خدا پدرش را بيامرزد که نگفته اين راه از وسط بيت مقام معظم هم رد می شود.

هيچ می دانستيد که حکومت بعث عراق يک حکومت کاملا سکولار است و آزادی زنان در عراق بيش از آزادی زنان در ديگر کشورهاي عرب منطقه است؟

و آيا مي دانستيد که اردوغان رهبر حزب عدالت و توسعه در ترکيه دو دختر دارد که هر دو به اين دليل در دانشگاههای آمريکا تحصيل مي کنند که نمی توانند در دانشگاههای ترکيه حجاب خود را حفظ کنند؟

راستی کسی خبر دارد چرا تلويزيون ديگر سريال شهرام جزايری را پخش نمی کند؟ لااقل حضرات شروع می کنند به فيلم نشان دادن تا آخرش ادامه بدهند. مردم که علاف نيستند.

اگر می خواهيد بدانيد ترس از توقيف چه بلايی مي تواند بر سر يک روزنامه بياورد اين چند خط را از روزنامه همشهری بخوانيد.

" اخيرا آريل شارون جنايتکار کشتارهای صبرا و شتيلا پيشنهاد کرده است که ...."

" آنچه در زير مي خوانيد چکيده ای است از مصاحبه دو تن از خبرنگاران تايمز لندن با اين صهيونيست جنايتکار ...."

جمعه، آبان ۱۷، ۱۳۸۱

اين مصاحبه هايی که در ايسنا در مورد حکم آغاجری چاپ شده را که می خوانم يک خرده احساس می کنم دارد به من توهين مي شود. همه می گويند دادگاه تجديدنظر حکم را عوض کند چون اين حکم بازتاب خوبی در خارج از کشور برای ايران ندارد. انگاری ما به اين دليل بايد مثل آدم زندگی کنيم که چهره مان نزد خارجی ها خراب نشود.

امروز يک کلمه انگليسی جديد ياد گرفتم. Devour که يعني با حرص و ولع خوردن . اگر بخواهيم تو جمله يک مثال بزنيم مي شود عنوان اين مقاله در اينديپندنت Iran's revolution starts to devour its own children


پنجشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۱

این دوست بنده اکيدا اعتقاد داره که در چند ماه آينده تو مملکت ما يک اتفاق اساسی می افته و خلاصه اين وضعيت احمقانه بيش از اين نمی تونه ادامه پيدا بکنه. بنده هم چند شب است دارم فکر می کنم اين اتفاق اساسی مثلا می تونه چه جور اتفاقی باشه؟ يک دفعه پنج ميليون نفرميريزن تو بيت؟ خاتمی استعفا ميده حضرات می گن چون مملکت بدون شما می ريزه به هم بياين ما همه قدرت را می ديم به شما؟ سپاه شروع می کنه آدم کشی بعد مردم می گن اصلا به ما نيومده مثل آدم زندگی کنيم. بهتره بچسبيم به همين دو لقمه نون.


خيلي پررويی است آدم از جون کس ديگه مايه بذاره. ولي فکر کنم باحال می شه اگه آغاجری به حکم دادگاه اعتراض نکنه. اگه اعتراض بکنه دادگاه تجديدنظر حکم رو مثلا می کنه ۲۰ سال زندان و اين بنده خدا مجبور می شه بی سروصدا بره زندان. ولي اگر به تجديد نظر نره اونوقت مملکت يک خرده شلوغ پلوغ ميشه که از پس اين شلوغی شايد يک اتفاق بردبخوری بيفته.

چهارشنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۱

ديروز موفقيت آميز بود، امروز از يک دوست عزيز ديگر نقل قول می کنم.

ايشان می گفت : مشکل اساسی مملکت ما اين است که بيشتر مسوولان بزرگ شده روستا هستند. نه اين که قصد بی احترامی به دهاتی ها باشد. مساله اين است که اين مسوولين خيال مي کنند همان طوری که روستايشان را اداره مي کردند می توانند يک مملکت ۷۰ ميليونی را هم اداره کنند. براي همين است که شما مدام مي شنويد که مثلا همه به آرامش دعوت مي شوند و بعضی می خواهند مسايل را با کدخدامنشی حل کنند. نمي دانند که اين روش اگر هم جواب بدهد فقط در دهات ۵۰ نفری کار می کند.

در روستا اگر کنار جوی آب يک مردی با يک دختری صحبت کند ناموس خانواده دختر به باد رفته است. همه چيز بر اساس سوظن است. حالا آقايی که اين جا بزرگ شده مي آيد شهر و قاضي مي شود. خب شما با يک موسسه نظرسنجی آمريکايی همکاری کنيد ايشان غيرتی مي شوند و شما را برای آب خنک خوری می اندازند زندان.

سه‌شنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۱

شماره جديد مجله آفتاب در اينترنت منتشر شد. به نظر من هر کدام از مقاله هاي اين نشريه به اندازه آرشيو يکساله سايت خبري گويا محتوا دارد.

من يک دوستی دارم که اعتقاد دارد کار دانشجويان در اشغال سفارت آمريکا اتفاقا هم کار درستی بوده. اين کار دولت - يا مسوولان آن زمان، هر کی بوده- اشتباه بوده که اين دانشجويان را نينداخته بيرون سفارت. در حقيقت در هر جامعه ای گروههای مختلفی بايد وجود داشته باشند که هر کدام کار خودشان را که بعضا متضاد کار يک گروه ديگر هست را بکنند. اين طوری در کل، يک تعادل ايجاد می شود.

اصل ماجرا هم گويا همين طور بوده. يعنی همه دانشجوهايی که آن روز به سفارت می ريزند بر اين تصور بودند که ماجرا بعد از چند ساعت و حداکثر يک روز خاتمه مي آيد نه بعد از ۴۴۴ روز.

يک نکته ديگر اين که فکر می کنم علت اين که ما امروز به اين راحتی مي گوييم که آنها اشتباه بزرگی کردند اين است که آنها اين کار را کردند و ما الان نتيجه اش را می بينيم. مثل اين که ما بدانيم يک غذايی سمی است چون يک نفر همان جا از آن غذا خورده و بعدش هم مرده باشد. اگر کسي نخورد که به اين راحتی نمی شود گفت غذا سمی است.

اين نوشته را از قول دوستم نوشتم که خواستيد بد و بيراه بگوييد به اون بگوييد.

دوشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۱

چند هزارسال پيش يک پادشاهی بود به اسم نمرود. يک بار خواست قدرتش را به رخ مردم بکشد گفت دو برده زندانی را بياورند. يکي را آزاد کرد. ديگری را کشت.

مورخان نوشته اند که عاقبت، پشه ای در دماغ پادشاه گير کرد و او خفه شد و مرد.

یکشنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۱

اول : دوستی که در خالی بندی شهره عام و خاص است را مي بينم. مي گويد : " خب، عليرضا نوری را هم که کشتند! " من هم می گويم : " برو جمع کن. بيچاره جمهوری اسلامی که اگر زلزله هم بيايد مقصر اصلي است."

دوم : سايت جديد رويداد را مي خوانم. يک نظرسنجی گذاشته اند تا ببيند آيا مردم شايعاتی را که درباره تصادف اخير پخش شده است باور می کنند يا نه. من جزو هشت درصدی هستم که اصلا شايعات را نشنيده ام. هشتاد و پنج درصد هم گفته اند که به شايعات باور دارند.

سوم : اين جور مواقع بهترين سايت براي سرزدن پيک نت است. يک داستان خواندنی درباره سوسيس کاله، صداوسيما، تصادف در جاده چالوس و گوشتهای آلوده!


پنجشنبه، آبان ۰۹، ۱۳۸۱

سه روز پيش تولد يک سالگي اين وبلاگ بود. حيف که همزمان شد با در گذشت يک وبلاگ نويس ...

چهارشنبه، آبان ۰۸، ۱۳۸۱

من از همون روز اول هم از اين ملک مدنی که الان شهردار تهران است خيلی خوشم می آمد. يک خبرنگار ازش پرسيده که مي گويند شما معتاد هستيد. ملک مدني هم در جواب گفته مساله شخصی است. به شما هيچ ربطی ندارد!

اکثر اتهاماتی که در ايران به آدم مي زدند در همين مقوله ها مي گنجد و ما ايرانی ها بايد ياد بگيريم بگوييم که "به شما مربوط نيست". لااقل اگر مردم عادی نمی توانند اين طوری جواب دهند چه خوب که سياستمداران شروع کنند. پس فردا که روزنامه کيهان نوشت آقای فلانی را ديده است که با خانم فلانی ... آقای فلانی هم با جرات می تواند بگويد دلم می خواهد، به شما هم ربطی ندارد.

سه‌شنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۱

آهاي ملت، عرض کنم اين ديگه End استدلاله. وزير بهداشت در مجلس در توضيح دليلش براي جدا نکردن آموزش پزشکي از وزارت بهداشت به برخي احاديث در توام بودن علم و عمل اشاره کرده است.
هي بگوييد مشکل مملکت اقتصاديه. نخير پدر من مشکل اينه که يک مشت آدم ... شدن همه کاره.

آهاي ملت، چون خيلی اصرار می فرماييد عرض کنم که اگر چشمتان به جمال آگهی های بالای صفحه روشن نمی شود به اين دليل است که از جيب حقير مقاديری چوب مصرف شده است آن هم چوب از نوع آمريکايی. خلاصه قدر بدانيد.

نه اين که من خيلی به قانون احترام مي گذارم. آن موقع که اين بلاهت را مرتکب شدم هنوز با تکنولوژی های جديد آشنا نبودم. يک دو ماه ديگر که مهلت امسال تمام بشود بايد از يکي بپرسم چه طوری مي شود کارهای بد بد کرد.

غرض از اين افاضات خاطره ای بود از مادر عزيز بنده. ايشان تعريف می کرد از حدود ۲۵ سال پيش که در يکي از ممالک کفر داشت درس می خواند. بين بعضی از ايرانی های آنجا اين اعتقاد بود که اين خارجی ها چون جزو کفارند دزدی کردن از آنها بلا اشکال است. مگر اين که ناشيانه باشد و لو رود و موجب وهن مسلمانان شود. بعد ما از مادرمان پرسيديم که خب اين برادران ايرانی چی می دزديدند که موجب وهن دين نشود. مادرمان فرمودند که حضرات می رفتند تو توالت ها رل دستمال کاغذی برمی داشتند.

غلط نکنم يک دو سال بعد که ايران انقلاب شد همين آقايان آمدند پست ها را گرفتند که مملکت اين جوری شد که ملاحظه مي فرماييد.

دوشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۱


هانس بليکس، رييس هيات بازرسی سازمان ملل براي سلاحهای کشتارجمعي عراق که اين روزها نامش را زياد می شنويم قبلا رييس سازمان بين المللی انرژی اتمی بود. در آن زمان که اين سمت را داشت يک بار هم از ايران بازديد کرد. زمانی که امراللهی رييس سازمان انرژی اتمی در ايران بود.

يک بار فرصتی برايم پيش آمد که با يک سری دانش جوی ديگر از مرکز تحقيقات بناب وابسته به سازمان انرژی اتمی بازديد کنم. خيلی خلاصه تعريف کنم آنجا دو نفر مهندس برق بودند که به يک سری موجودات ريز درياچه اروميه ليزر مي تاباندند و انتظار داشتند که آن موجودات بزرگ شوند! يک قسمت ديگر هم يک دستگاهي بود که از خارج وارد کرده بودند و می گفتند که اگر در آن از يک طرف سيب زميني بريزند، سيب زميني هايي که از طرف ديگر در مي آيد چون تحت اثر تابش هسته ای قرار مي گيرد دوامش در انبار بيشتر است.

مسوول آنجا تعريف مي کرد از وقتي هانس بليکس آمده بود بازديد. مي گفت بهش اين ستون هاي ساختمان را که نشان داديم کلي خوشش آمده بود. چون که ستونها را به سبک تخت جمشيد ساخته بودند.

يکي نبود بگه آخه برادر من به ظاهر ساختمان چه کار داری. بايد گريه کرد به آن چه توی ساختمان می گذرد. فکر کنم هانس بليکس با ديدن آنجا مطمئن شد که ايرانی ها عمرأ با اين مديريت بتوانند بمب اتم بسازند.

یکشنبه، آبان ۰۵، ۱۳۸۱

بي بي سي انگليسي برداشته است کنار صفحه خبريش لوگويي درست کرده است با عنوان "Iran's public hanging" که يک گزارش خبري است در مورد اعدام در ملا عام در ايران

فکر مي کنم تمام هدف محافظه کاران از اين اعدامها همين بوده که به خارجي ها بگويند هنوز ايران بر روال قبل است و حالا هم بي بي سي پيام را دريافت کرده و دارد به بقيه مي رساند

ديروز در تورنتو مثل خيلی جاهای ديگر دنيا تظاهرات ضد جنگ برگزار شد. جايش هم روبروي کنسولگری آمريکا بود.
و اما نکته جالب ماجرا اين جا بود که " کميته برگزاری يادمان کشتار تابستان ۱۳۶۷ " هم با هم فکرانشان در اين راهپيمايی شرکت کرده بودند. يک پارچه بزرگ هم برداشته بودند و رويش نوشته بودند " مرگ بر جمهوری اسلامی" !!

شنبه، آبان ۰۴، ۱۳۸۱

تو اين روزنامه نوشته که شايد اين تک تيرانداز آمريکايی آلوده به بمب های شيميايی که نوعی از سيندروم جنگ خليج است، بوده باشد. با يک آقای دکتر هم مصاحبه کرده اند که بگويد شايد خل بازي هاي اين آدم به اين خاطر است. بماند که صدام اصلا در جنگ خليج فارس از بمب های شيميايی استفاده نکرد و اين سيندروم خليج بيشتر به بی احتياطی خود آمريکايی ها در بازرسی هايشان برمي گردد.

خلاصه کلام اين که آمريکاييها از هر بهانه ای مي خواهند استفاده کنند تا به عراق حمله کنند. من فقط اين وسط نمي فهمم چرا بعضی از ما داريم به آمريکاييها در اين ماجرا کمک می کنيم. اين تک تيرانداز يک ديوانه بوده. همين. نه يک کلمه بيشتر نه کمتر. اين چچنی ها هم جدايي طلبند همانقدر که ارتش آزادي بخش ايرلند بود.

جمعه، آبان ۰۳، ۱۳۸۱

اکثر ما به ارزشهايی چون آزادی و دموکراسی باور داريم. به نظر من در چنين وضعی صحبت در اين باره که آيا کسی چون امام خمينی را مي توان مصداق کسی که در اين راه تلاش کرد دانست يا نه ، چندان سودمند نخواهد بود.
هر کدام از ما با پيش فرضهای مختلفی به کارنامه امام خمينی نگاه مي کنيم و به همين دليل هم بر بخشهايی از زندگی وی بيشتر از بخشهايی ديگر تاکيد مي کنيم. اين چنين مي شود براي بعضی از ما امام خمينی بسيار عزيز است و براي بعضی ديگر تا حد يک آدمکش تقليل مي يابد. چون "تفسير بدون پيش فرض" و يا "نگاه به تمام موضوع بدون برجسته کردن يک بخش خاص" اصلا وجود ندارد همه اين برداشتها به گمان من به يک اندازه معتبرند.

تبصره : از بچگی عادت کرده ام بگويم امام خمينی و اکنون هم هيچ ضرورتی نمي بينم از کلماتی چون آيت الله خمينی که برايم بسيار نامانوس است استفاده کنم.

پنجشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۱

يک انتقادی که معمولا سياستمداران خارج از حاکميت از اصلاح طلبان حکومتی می کنند اين است که چرا عملا هنگام دفاع از زندانيان سياسی به ورطه خودی و غير خودی می افتند و مثلا برای دفاع از لقمانيان از تمام نيروی مجلس استفاده می کنند ولی برای ملی مذهبی ها اين کار را نکردند.

داشتم سايت گويا را می خواندم و تلاشی که دوستداران ناصر زرافشان برای آزادی او انجام می دهند. همين انتقاد را می توان ادامه داد که چرا اين عده در مقابل زندانی شدن رييس جبهه مشارکت همدان هيچ موضعگيری نکرده اند.

فکر می کنم هر دو انتقاد بی مورد است. يک موضوع بحث دفاع از حقوق شهروندی است و موضوع دیگر نگاه به اين دفاع به عنوان يک عمل سياسی. عملی که برای انجامش همه فاکتورهای هزينه فايده را بايد در نظر گرفت.

اين موضوع که ايجاد سپاه دانش توسط رژيم شاه خود به سرنگونی آن کمک کرد موضوع پايان نامه خانم صباحی شده است در دانشگاه لندن. داشتم فکر مي کردم دانشجوهای ده بيست سال آينده بايد از اين نظر خيلي خوشحال باشند. جمهوري اسلامی تا دلتان بخواهد سوژه جذاب براي اين نوع تحقيق نوشتن تعريف کرده است. بشماريد از تاسيس دانشگاه آزاد در دهات تا تشويق ملت برای زاد و ولد بيشتر و ...

سه‌شنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۱

اين حکومتی که غربي ها دارند باعث شده که زندگی راحت تری داشته باشند. فکر کنم اين طوری اوناشون هم که دين و ايمانی دارند بهتر مي توانند به آن برسند. حکومتی هم که ما داريم فعلا اسباب شرمندگی ما شده است. زندگي مان هم يک خرده سخت تر شده است. براي همين فکر بدي نيست اگر ما هم حکومتمان را شبيه آنها کنيم.

سر اسم هم که دعوا نداريم. اسم حکومت آنها مي خواهد دموکراسي باشد يا ديکتاتوري يا ام کلثوم يا خيارشور. با حکومت آنها زندگي راحت تر است.

یکشنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۱

خيلي وقت پيش آن موقع ها که 15 سال داشتم يک بار يکي از دوستاي خارجي ام از من پرسيد که چرا تو ماه رمضان روزه مي گيرم. منم شروع کردم مثل کتابهاي مدرسه گفتم براي اين که درد فقرا را درک کنم و از اين حرفها. بعد به من گفت خب امسال که روزه گرفتي و درک کردي ديگر چرا باز دوباره سال ديگر روزه مي گيري؟

اين ماجرا را مي گويم چون ديدم تو روزنامه نوشته چهارمين اجلاس دوسالانه بررسي ابعاد وجودي حضرت مهدي دو روز ديگر آغاز به کار مي کند. خواستم بگويم نمي شود امسال که بررسي کردند يک جا يادداشت کنند که باز دو سال ديگر نخواهند دوباره بررسي کنند. اين طوري با پول کنفرانس هم مي شود يک خرده اشتغال ايجاد کرد.

اين ماجرايي که دادگستري تهران در مورد نظرسنجي اخير تعريف کرده لااقل از لحاظ داستان نويسي چند تا ايراد دارد. يکي اين که از آخر ما نفهميديم نظرسنجي کار آمريکايي ها بوده يا ژاپني ها يا اين گروه مجاهدين خلق. بگويند ما بدانيم راهپيمايي بعدي رفتيم تو خيابان به کي بد و بيراه بگوييم.

نکته دوم اين که ما نفهميديم نتايج نظرسنجي چه بدرد گروه رجوي مي خورد. اگر اين حضرات براي نظر مردم اهميتي قايل بودند که الان پيش صدام نبودند. اگر هم مي خواهند در راديويشان نتايج نظرسنجي را اعلام کنند که ديگر مدرک و سند نمي خواهد. همين الانش هم هر روز مي گويند که مثلا 120% مردم با حکونت آخوندي مخالفند و ….

شنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۱


حرفهاي گري سيک، مشاور سابق امنيت ملي رييس جمهوري آمريکا در زمان کارتر را مي خواندم ياد يک خاطره اي از او افتادم. گري سيک براي کنفرانس سيرا(CIRA) سه سال پيش آمده بود تورنتو. يکي از دوستان بنده هم به اين افتخار نايل شده بود که با ايشان رفته بود قهوه خوري. به گري سيک تو قهوه خانه گفته بود :"ببخشيد من يک سوالي داشتم ." گري سيک هم جواب داده بود : " مي دانم سوالت چيه. مي خواي بپرسي انقلاب ايران کار ما بود يا نه. نه، کار ما نبود. يعني راستش را بخواي ما جا خورديم. حواسمان با اسراييل و فلسطين پرت شده بود که يک دفعه ديديم ايران انقلاب شد! "

نظر معاون قوه قضاييه را درباره دو لايحه دولت پرسيده اند. ايشان هم فرموده اند : " تا گاوي زاييده نشده برايش آخر درست نمي کنند. شايد گوساله مرده به دنيا آمد. "

اين هم اوج هنر روزنامه نگاري در ايران

عنوان خبر ايرنا : ايران جز 10 کشور اول دنيا از لحاظ گردشگري است.
بعد که خبر را کامل مي خواني مي بيني خبرنگار محترم براي افزايش هيجان کلمه " جاذبه هاي " را قبل از گردشگري حذف کرده است.

پنجشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۱

چند روز پيش بر حسب تصادف يک کتاب Microeconomy (اقتصاد خرد) را پيدا کردم و شروع کردم به خواندن آن. آن قدر از کتاب و خود اقتصاد خوشمم آمد که تا جايي که وقت داشتم کلي از کتاب را خواندم. اين که مسايل روزمره را با مدلهاي ساده رياضي تحليل کرده بود خيلي جالب بود.

آخر کار هم، يک لعنت به نظام آموزشي مان نثار کردم که هيچ وقت اين فرصت را براي من فراهم نکرد که بدانم من اقتصاد را از هر رشته ديگري بيشتر دوست دارم.

يک نکته باحال از کتاب: وقتي استفاده از کمربند ايمني در ماشين اجباري مي شود رانندگان احساس ايمني بيشتري مي کنند و اين باعث مي شود که بدتر رانندگي کنند. براي همين عملا آمار مرگ و مير رانندگان ناشي از تصادفات اندکي کاهش پيدا مي کند در حالي که آمار مرگ و مير پياده روها زياد مي شود.

سه‌شنبه، مهر ۲۳، ۱۳۸۱

13 سال از پايان جنگ ايران و عراق مي گذرد. حال که آمريکا قصد حمله به عراق را دارد عکس خبري ياهو مربوط به يک جانباز شيميايي ايراني است.


هم در ايران و هم در آمريکا مسوولان اصلي که قدرت را بدست دارند يک سري آدمهاي نادان و بي عرضه هستند. در هردو اين کشورها هم چنان امور مملکتي مي گذرد. در آمريکا اين امر نشانه خوب کار کردن سيستم است، در ايران يکي از براهين قوي براي اثبات وجود خداست!

یکشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۱

فکر می کنم اين سيستم حکومتي آمريکا واقعا معرکه است که با اين که يک آدم احمقی مثل بوش رييس جمهور شده هم چنان به خوبی هميشه دارد کار می کند.

خيلی از شما شايد بگوييد که اگر الان ال گور رييس جمهور بود خيلی اوضاع بهتر بود. راستش من اين طور فکر نمی کنم! اقتصاد آمريکا اگر پوکيده بيشتر دوره ای است و اين جنگ بازيهای بوش به اين اقتصاد کمک هم می کند.

چهارشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۱

آمريکا اول همه جا جار مي زند که چه بقيه کشورها بخواهند چه نخواهند به عراق حمله مي کند. بعد بقيه کشورها با خودشان فکر مي کنند حالا که آمريکا چه ما بخواهيم چه نخواهيم حمله مي کند پس لااقل ما هم موافقت کنيم يک چيزي اين وسط گيرمان بيايد. بعد موافقت مي کنند. آمريکا هم بعد مي گويد خب حالا چون همه کشورها مي خواهند ما به عراق حمله مي کنيم.

سياست تبليغاتي جالبي است. نه؟

يک فرق بديهي ايران و آمريکا اين است که آمريکا يک ابرقدرت است و ايران يک کشور معمولي. براي همين هيچ معني ندارد که مثلا اگر آمريکا ايران را تحريم کرد ايران هم در مقابله به مثل آمريکا را تحريم کند. يا مثلا اگر آمريکا به کيارستمي ويزا نمي دهد ايران هم بگويد پس ما به کريستين امانپور ويزا نمي دهيم. سياست خارجي يک کشور را بر مبناي اصل " دلم خنک شد " پايه ريزي نمي کنند.

بماند که ايران براي يک دليل ديگر به امانپور ويزا نداده.

سه‌شنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۱

من هم مانند خيلي از محافظه کاران فکر مي کنم که لايحه تبيين اختيارات رييس جمهوري با قانون اساسي تناقض دارد. البته با اين تفاوت که فکر مي کنم دليلش به اين خاطر است که خود قانون اساسي در خودش تناقض دارد.

دوشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۱



دنيس هاليدی، کميسر سابق سازمان ملل در امور عراق است که در اعتراض به تحريم اقتصادی عراق از سمت خود کناره گيری کرد. او چند وقت پيش در دانشگاه ما درباره اثرات سو تحريم عراق سخنرانی داشت. می گفت در دوران تحريم در عراق نسلی پرورش يافته است که از محيط خارج کاملا ايزوله است و تنها احساسی که از بيرون از مرزها دارد تنفر از آمريکا و غرب است. مشابه همين اتفاق برای آلمان پس از جنگ جهانی اول روی داد که خود عامل تشديد کننده ای شد برای جنگ جهانی دوم.

داشتم با خودم فکر می کردم بهترين جا برای پرورش بن لادن بعدی کجاست؟ آيا جايي جز عراق؟

شنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۱

"هيات نظارت بر مطبوعات در خصوص قطع توزيع روزنامه همشهري در شهرستانها دو جلسه بحث و گفتگو داشته ولي هنوز به نتيجه اي نرسيده است. "

"افزودن عطر طبيعي به داخل چاي ايراني مجاز شد. "

"کميسيون ماده 10 احزاب با تغييراساسنامه مجمع روحانيون مبارز به گونه اي که اين تشکل بتواند از افراد غير روحاني عضو بپذيرد مخالفت کرد. "

وجه مشترک سه خبر بالا اين است که نشان مي دهد تا چه اندازه دولت در ايران در جزيي ترين مسايل دخالت مي کند. وزير يک مملکت دو جلسه با يک عده ديگر مي نشيند بحث مي کند که نشريه اي که در تهران چاپ مي شود را بدهند شهرستاني ها هم بخوانند يا نه! اين طوري معلوم است سيستم بازدهي ندارد.

بعضي کلمات در زبان فارسي هست که هيچ معادل انگليسي ندارند چرا که اصلا براي خارجي ها معنا و مفهومي ندارند. نمونه اش کلمه " تعارف " است که چون در فرهنگ کشورهاي ديگر وجود ندارد برايش کلمه اي هم نساخته اند.

شايد يک نمونه ديگر اين کلمات، واژه " سياسي کاري " باشد. اين اصطلاح ساخته و پرداخته ذهن خلاق ايراني هاست و چون اساسا بي معني است خارجي ها هم براي آن کلمه اي ندارند. نمونه کاربرد اين کلمه در نمازجمعه اين هفته است که آيت الله يزدي مي گويد : " شوراي نگهبان نه کار سياسي و نه سياسي کاري مي کند بلکه مطابق وظيفه شرعي و قانوني نظر خود را اعلام خواهد کرد. "
من نمي فهمم کار سياسي نمي کند لابد کار اقتصادي مي کند!

فکر مي کنم مشکل مملکت ما اين نيست که دينش با سياستش يکي است. مشکل اين جاست که آن ديني که با سياست يکي است دين مردم ايران نيست. دين شش نفر اعضاي شوراي نگهبان است.
سکولاريسم در ايران خودبخود اتفاق مي افتد. بايد براي دموکراسي تلاش کرد.

پنجشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۸۱

يک چند وقت پيش رفته بودم آبشار نياگارا. آنجا يک سري کشتي هست که شما را سوار مي کند مي برد نزديک آبشار. من شرمنده، چون به هر دليلي از طبيعت لذت نمي برم به جاي خود آبشار اين آرم شرکت کشتيراني توجه من را جلب کرده بود. از بارانيي که به ما داده بودند تا در دستشويي همه جا اسم شرکت و اين که شرکت سال 1850 تاسيس شده است چاپ شده بود. بعد از آن روز جاهاي ديگر هم که نگاه مي کنم اين عبارت since 1860, since 1823 را روي خيلي از شرکت ها مي بينم.

مملکت کانادا چند صد سال بيش تر نيست که آدم واردش شده است. خيلي شرکتها را که نگاه مي کني عمرشان صد، دويست سال است. در ايران خودمان حداکثر اتوبوسراني تهران را پيدا مي کني که مال 1340 است. اين که يک خرده با اختلاف فاز شروع کرديم يک موضوع ولي همانهايي هم که دير شروع کردند دوام چنداني ندارند.

سه‌شنبه، مهر ۰۹، ۱۳۸۱

اين ماجرای روبوسی خانم خيرانديش با يک آقا و اتفاقات بعدی را می خواندم ياد معلم زبانم افتادم. خيلی وقت پيش که در يکی از آموزشگاههای بيرون مدرسه کلاس زبان می رفتم يک معلمی داشتم که خلاصه خيلی امروزی بود! هر وقت می خواست بگويد که محدوديت های روابط زن و مرد در ايران به خاطر عادت نداشتن ما ايرانی هاست خاطره سفرش به هلند را می گفت. گويا يک بار بيرون از خانه يک جايی رفته بود دوش بگيرد می بيند سه تا قسمت مجزاست. مخصوص آقايان، مخصوص خانمها و مختلط. اين معلم بنده هم احتمالا مثل هر ايرانی ديگری که آن جا باشد می رود در قسمت مختلط. از قضا گويا تنها کسی که بقيه را در آنجا نگاه می کرده اين معلم ما بوده. بقيه اصلا انگار نه انگار.

حالا نه که بخواهم بگويم ايران بايد هلند بشه که اصلا نمی شه. ولی اگر ما ايرانی ها يک خرده از غيرتمان را بدهيم هلندی ها بدم نمی شه! يعنی زندگی يک خرده راحت تر می شه.

دوشنبه، مهر ۰۸، ۱۳۸۱

در روزنامه داشتم در مورد شبکه القاعده و شاخه هامبورگ مي خواندم. مسجد القدس در هامبورگ همان جايي است که محمد عطا و دوستانش طرح ريزي هواپيماربايي را انجام دادند. اين گروه که آدمهايي از مليت هاي گوناگون را شامل مي شدند در اسپانيا ، مالزي و خيلي جاهاي ديگر جلسه مي گذاشتند و برنامه ريزي مي کردند. احتملا اگر حاکمان کشورهايي که تروريست ها در آن جا بزرگ شده اند يک دهم برنامه ريزي جمعي آنها را داشتند الان اوضاع خيلي فرق مي کرد.

اگر به لايحه تبيين اختيارات رييس جمهوري بدون در نظر گرفتن شرايط کنوني نگاه کنيم مي توانيم بگوييم لايحه لااقل بدرد ايران نمي خورد. در مملکتي که لزوما انتخابات آزاد برگزار نمي شود و فردا ممکن است هر آدم عجيب غريبي رييس جمهور شود دادن اين همه اختيار مايه دردسر خواهد بود.

اما به نظر من در حال حاضر محتواي لايحه اصلا مهم نيست. دو لايحه اخير صرفا آزمون فيصله بخش هستند، آزموني که آينده مسير اصلاحات را معين مي کند. راي اين بار شوراي نگهبان مثل راي هاي هميشگي نخواهد بود.

یکشنبه، مهر ۰۷، ۱۳۸۱

فرق مهم دين و آزادی اين است که آدمها اول به آزادی اعتقاد پيدا می کنند بعد به دين. در حقيقت يک سری ارزشها مثل عدالت، آزادی و حقوق بشر هستند که انسانی و فرادينی هستند. آدمها معمولا دين و يا تفسيری از دين را انتخاب می کنند که با اين نوع ارزشهايشان سازگاری بيشتری داشته باشد.

وقتی بپذيريم که آزادی و دين در عرض همديگر قرار ندارند بلکه آزادی مقدم بر دين است ديگر نمی توانيم مانند خاتمی کسانی که به نام دين آزادی را کنار می زنند را برابر کسانی فرض کنيم که به نام آزادی دين را کنار مي زنند .

در شرايطی که آمريکا و انگليس به زودی به عراق حمله می کنند، ديروز در لندن يک راهپيمايی ضد جنگ با حضور ۱۵۰۰۰۰ نفر برگزار شد. نه روحيه سربازان انگليسی آسيب ديد نه امنيت ملی انگليس به خطر افتاد و صد البته نه اسلام از دست رفت.

شنبه، مهر ۰۶، ۱۳۸۱

شماره جديد ماهنامه آفتاب در اينترنت منتشر شد.

بي بي سي: آقاي خاتمي جلب جوانان و ترسيم تصوير جذابی از اسلام و نظام جمهوری اسلامی برای مردم و بخصوص جوانان در داخل و خارج از ايران را از جمله خدمات مهم خود برشمرد.

10 سال پيش جمهوري اسلامي مي خواست مردم را به زور مسلمان کند.
حالا جمهوري اسلامي مي خواهد مردم را با مهرباني و لطافت مسلمان کند.
احتمالا 10 سال ديگر هم مي فهمند که اصلا مسلمان بودن مردم ربطي به آنها ندارد.

جمعه، مهر ۰۵، ۱۳۸۱

ديروز در دانشکده ما يک سخنراني بود با عنوان "Women in Physics: Hey, why are there so few" . سخنران در صحبت هايش وقتي به مثال زدن رسيد از ميان اين همه کشور البته ايران را انتخاب کرد. او گفت در حالي که در ايران 55% دانشجويان در دوره کارشناسي فيزيک خانم هستند اما اين آمار در سطح اساتيد فيزيک دانشگاه به تنها 1% مي رسد. و دلايل اين موضوع يکي اين است که در ايران فيزيک رشته پاييني محسوب مي شود و بنابراين تعداد خانمها در تحصيلات پايين در آن بيشتر است و دوم اين که خانمها با داشتن مدرک کارشناسي به سمت معلمي مي روند و نه به سوي تحقيق و پژوهش.

خلاصه اين موضوع برايم جالب بود که يک نفر در اين ور دنيا زودتر از خود ايراني ها فهميده که افزايش دانش جويان دختر در ايران نه تنها خوشحال کننده نيست بلکه اگر دقيق با توجه به نوع رشته و سطح تحصيلات بررسي شود نگران کننده هم هست.

پنجشنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۱

لايحه تبيين اختيارات رييس جمهور به مراتب از انتظاری که داشتم بيشتر بود. آنقدر بيشتر که شورای نگهبان نتواند آن را تاييد کند. بدين ترتيب اصلاح طلبان با محافظه کاران وارد چالشی می شوند که اين بار به نظر می آيد به يک جايی می رسد.

مهم جزييات لايحه و يا اين موضوع که خاتمی از اختياراتی هم که دارد استفاده نمی کند نيست. خاصيت اين لايحه اين است که بر خلاف مجلس شخص خاتمی را روبروی شورای نگهبان قرار می دهد و اين موضوع می تواند بر قفلی که گريبان اصلاحات را اين روزها گرفته است فشار مضاعفی آورد.

چهارشنبه، مهر ۰۳، ۱۳۸۱

ادامه مطلب ديروز

نکته دومي که هاشمي در توجيه پذيرش قطعنامه گفت اين بود که همه مي دانند آيت الله منتظري به شدت خواهان آتش بس با عراق است. اگر براي امام خميني اتفاقي بيفتد و آيت الله منتظري رهبر شود او به لحاظ فردي کسي نيست که مماشات کند بلکه فورا قطعنامه را مي پذيرد. يک چنين اتفاقي تاثيرات بسيار بدي براي جمهوري اسلامي خواهد داشت و مردم خواهند گفت که چرا در زمان امام جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم بود و حالا صلح!

سه‌شنبه، مهر ۰۲، ۱۳۸۱

اين روزها در حالي بيست و دومين سالگرد آغاز جنگ ايران و عراق را مي گذرانيم که هنوز هيچ کدام از ناگفته هاي جنگ براي مردم بازگو نشده است. از ميان رازداران آن زمان احمد خميني با کوله باري از خاطرات درگذشته است. کتاب خاطرات هاشمي رفسنجاني هم چيزي بيش از خريدهاي عفت و مدرسه رفتن بچه ها ندارد. شايد تنها بتوان از کسي چون ميرحسين موسوي انتظار داشت روزي دست به قلم شود و از آن روزها بنويسد. .

يادم مي آيد سال اول دانشگاه که بودم يک روز يکي از بچه هاي بسيج دانشگاه در خوابگاه آمده بود به اتاق ما. با خودش نوار صحبتهاي هاشمي در جلسه غير علني مجلس در زمان پذيرش قطعنامه 598 را آورده بود. هاشمي نامه امام خميني را خواند و بعد هم خودش صحبت کرد. امام در آن زمان دو نامه مي نويسد يکي خطاب به مردم که از تلويزيون پخش شد و ديگري نامه به مسوولين که هنوزهم منتشر نشده است و آن روز هاشمي مي خواند.

در حرفهاي آن روز هاشمي دو نکته بود که براي من خيلي جالب بود. هاشمي در توجيه پذيرش آتش بس مي گفت که به دليل استفاده فراوان عراق از بمب شيميايي براي ايران امکان پيروزي درجنگ هرگز وجود ندارد و بعد ادامه مي دهد که شايد بعضي از نمايندگان بگويند که حال که عراق شيميايي استفاده مي کند چرا ما نکنيم! هاشمي گفت که تکنولوژي ما به اندازه عراق پيشرفته نيست و شيميايي هايي که ما مي سازيم اصلا با مشابه عراقي قابل مقايسه نيست!

طولاني شد. نکته بعدي فردا!

یکشنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۸۱

دادگستری همدان به تازگی يک بيانيه ديگر داده و بعد از يک سری جملات هميشگی در يک جمله قصار اعلام کرده است که ٬٬ با رعايت عدالت در چارچوب قوانين، حکم الهی را در مورد متهم صادر خواهند کرد. ٬٬

اين حکم الهی را که می خواندم ياد حرف يک استاد دانشگاه افتادم در مورد جنگ ایران و عراق. او می گفت لااقل برای خيلی ها فضای آن دوران به گونه ای بود که گويا خدا با ماست. يعنی خداوند وعده داده است که حق پيروز است و برای همين هم اگر همه دنيا به کمک عراق بيايند باز هم پيروزی از آن ماست.

پايان آن گونه جنگ و نوشيدن جام زهر خط بطلانی بود بر همه آن تصورات. خيلی ها فهميدند که از آخر تعداد گلوله و تانک است که تعيين کننده است. گو خدا ما را به امان خود رها کرده است.

هيچ حکمی الهی نيست. خدا ما را به امان خود رها کرده است.

جمعه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۱

تنها چيزي که مي تواند مرا در برابر درگذشت يک دوست هر چند ناآشنا تسکين دهد فکرکردن به اين موضوع است که شايد او همين الان در جايي ديگر، شاد و سرحال نظاره گر همه ماست.

بعضي از شما که اين نوشته هاي ژاپني پايين را ديده ايد احتمالا فکر کرده ايد که اشکال از کامپيوتر خودتان است. نمي دانم چرا ما ها تا در حوزه سياست و اجتماع هستيم تقصير را بايد به گردن يک جايي بيندازيم و قبول نمي کنيم که اشکال از خودمان است ولي مونيتور و تلويزيون که مي شود اشکال از گيرنده است!

چهارشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۱

�� ��� ��� ���� ���� �� ����� �� �� � �� ��� ���� �� ю�� ���� ������ � ���� �� �� ���� ������� ���� ���� ���� ��� � �� ����� �� ��� ������ �� � ͘��� �������� �� �� ����� ���� �� �� ���� �� ���� ������� �� �� ��� ����� � �� ����� �� ������� ǁ������� ���� ����� �� �� ���� ������ �� ��� � ����� �� ���� ��ѡ ���� �� ���� ����� �� ���� ����� ����� ��� �� ����� ���!

��� ����� �� �� ����� ���� �� ���� �� ���� �� ���� ���� �� �� ���� ͘��� ������� ����� ���� ��Ͽ

سه‌شنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۱



Newsweek, June 10, 2002

Bush thinks he is still living in the age of cowboys, and that the world is like Texas with him as sheriff
Iranian Defence Minister Ali Shamkhani

یکشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۱


That's what happens if you fly to North America on Sep 14.

Officer : Ok, you study at university.
Poor me : yes
Officer : so you are sort of going back home. you should know what is the name of the big tower in Toronto?
Poor me : Yes, it is CN tower.
Officer : And you know what is loonie?
Poor me : Yes, it is one dollar coin.
Officer : And you know how does toonie look like?
Poor me : umm, I don't remember.
Officer : you have been in Canada for three years and you don't know it!
Poor me : umm,
Officer : Do you have any British ID?
Poor me : No
Officer : But you were born in England!
Poor me : Yes, but I don't live there! I just have my british passport that is in your hand.
Officer : How come you were born in England?
Poor me : umm, because my parents were studying there.
Officer : What did you father study?
Poor me : Chemistry.
Officer : and he is Iranian.
Poor me : Yes.

Then the officer looking at my passport under the microscope!! Apparently, that is another application of microscope in addition to looking at biological cells.

Officer : Ok, you can go.
Poor me : Oh, thank you.
Officer : and you know what is GST?
Poor me : yes, it is a kind of tax in Canada.


شنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۱


At about 6 pm, a few days before September 11, in a public channel in UK, you can watch a fascinating TV program called " September 11 in Moslim's view ". They show devastation in Palestine and how much they have been suffering in the last decades. It is quoting from a palestinian that "American saw a tragedy in a single day and we are having tragedies everyday" . The show ends with bringing up the question of if the West understands what are the roots of the Sep 11.

Who was saying that media are biased in the West??? CNN is. CNN actually sucks. But I don't think it is fair to generalize it.

پنجشنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۸۱


In a smoky, crowded Scottish pub, where the average age of the people is maybe 17, everybody is drinking or dancing and you are talking to a guy about Sep 11, Islam, ... . While he is rolling some stuff! in a piece of paper to smoke, he is telling you about a meeting with some fellows about converting Islam.

When somebody tells me that good people are these people and bad people are those I just want to yell " bullshit "

سه‌شنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۱


Where I am now, there is no internet explorer what so ever, means no unicode and I am basically illitrate.
I won't be able to update till Septembert 14!!

I am not reading the news of Iran in this period of time, hoping that when I look at the news by the end of next week, nothing surprizingly happens.

شنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۱

من اميدوارم آدم عقده اي نباشم. حسادت هم نکنم. ولي وقتي عکس پيام فضلي نژاد را با کراوات در سايت گويا ديدم و بعد هم مقاله ايشان را که چيزي بيشتر از مجموعه اي از کلمات قلمبه سلمبه نيست خواندم با خودم فکر کردم که واقعا چند بار نوشتن در سايت گويا اين اندازه به آدم پرستيژ مي دهد؟

خوبي وبلاگها اين است که زبانشان همين زبان روزمره آدمها در کوچه و خيابان است اما خيلي مواقع نکات بسيار عميقي را در خود دارد.

سه‌شنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۸۱

خيلي از ما ممکن است دوست داشته باشيم که خاتمي فردا خيلي حرفها را بزند. ولي وقتي فکر مي کنم ميبينم اصلا مهم نيست فردا او چه حرفهايي مي زند. يک چند وقتي است خوشبختانه همه به اين نتيجه رسيده اند که اوضاع مملکت به اين يا آن نفر بستگي ندارد. ديگر خاتمي قهرمان نيست که از او انتظار افشاگري باشد. چه خاتمي چون سلفش گزارش سدسازي بدهد يا تمام کانون هاي مخالفان اصلاحات را رسوا کند فرقي نمي کند.

اين راه آرام و آهسته پي مي شود.

دوشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۱

اين آقاي ژنرال مشرف لطف کرده اند و حکومت خودشان در پاکستان را "Guided Democracy" يا دموکراسي هدايت شده ناميده اند. ياد حرف يکي از دوستانم افتادم که مي گفت هر وقت ديديد "دموکراسي" و يا "جمهوري" با يک سري پسوند و پيشوند آمد بدانيد يک خبرهايي هست. مثل جمهوري اسلامي يا حتي جمهوري دموکراتيک کنگو. اگر اين پسوندها طولاني تر شد اوضاع بغرنج تر است مانند جمهوري سوسياليستي خلق چين.

نمونه ديگرش اين "اما" و "اگر" هايي است که در بعضي جاها مي بينيم. مثلا احزاب آزادند مگر اين که بخواهند توطئه بکنند يا همه افراد براي نشر نظرات خود آزادند به شرطي که مخل مباني بک ايدئولوژي نباشد.
اين "اما" و "اگر" ها تمام جمله را بي محتوا مي کند.

پنجشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۱

اميد معماريان در وبلاگش گفته که ملک مدني چند ميليون تومان به چند روزنامه نگار پول داده که در مورد ماجراي تراکم و شهرداري مطلب بنويسند.

به نظر شما اين کار بدي است؟ يعني اين که يک نفر براي ترويج عقايدش پول خرج کند اشکال دارد؟

غلامحسين الهام، رييس مرکز تحقيقات شوراي نگهبان در مورد سخنان اخير مهاجراني گفته است " مهاجراني با سنجش موقعيتها هدف ماندن بر سر قدرت را دنبال مي کند. "

ياد چند سال پيش افتادم. موقع بگير و ببندهاي شهرداري تهران بود و جلايي پور آمده بود دانشگاه پرسش و پاسخ. يکي از حزب اللهي هاي آن موقع رفت پشت بلندگو و انتقاد از جلايي پور که چرا شما از شهرداري حمايت مي کنيد که فقط به فکر قدرت و مشهور شدن است.

جلايي پور در جواب گفت که همه آدمها به فکر اين چيزها هستند يا دقيقتر اين که آدمها به فکر ثروت، قدرت و منزلت هستند و اين اصلا کار بدي نيست!

نکته جالب ماجرا هم اين جاست که وقتي آدمها دنبال منافع شان، ثروت و اين چيزها مي روند يک طورهايي منافع جمع هم خودبخود برآورده مي شود.


سه‌شنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۱

صفحه اول سايت خبرگزاري ايرنا

يک ايراني به عنوان نخستين خارجي در تاريخ پاکستان در رشته هيدروپاور در مقطع کارشناسي ارشد فارغ التحصيل شد.

اگر لينک کار نکرد برويد اين جا.
با تشکر از مهرداد

فکر کنم ايرنا عمق فاجعه را دريافته و مطلب را از سايت برداشتند.

هر کار مي کنم مي بينم اصلا حوصله نمي کنم مصاحبه با فلاحيان را در سايت گويا بخوانم. به نظرم مي آيد که هيچ حرف جديدي در مصاحبه نخواهد بود، حتي اگر فلاحيان اعتراف کند که خيلي ها را کشته است. من همه اين ها را از قبل مي دانستم.

مصاحبه اي که پيام فضلي نژاد با فلاحيان کرده است سه چهار سال دير چاپ شده است. زماني که ديگر کسي علاقه اي به خواندن اين نوع مطالب ندارد.

به قول افکار خصوصي محافظه کاران سالهاست چک برگشتي اند.

شنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۱

يکي از خوبي هاي مصاحبه هايي که قديم در مجله کيان و الان در آفتاب چاپ مي شود اين بود که مصاحبه کننده خود در زمينه اي که مصاحبه مي کند تسلط دارد مثلا مي دانم خيلي از گفت و گوهايي که با دکتر سروش انجام مي شد را علوي تبار انجام مي داد.

داشتم با نشريات الان مقايسه مي کردم که معمولا يک مصاحبه کننده دارند که با همه و در هر موضوعي مصاحبه مي کند. مثلا نگاه کنيد که به اين نوع گفت و گوها در مورد اصلاحات. سوالات احتمالا از اين قرار خواهد بود :

۱) نظر شما در مورد اصلاحات چيست؟
۲) آيا به نظر شما اصلاح طلبان موفق بوده اند؟
۳) چرا مردم دارند از اصلاحات نااميد مي شوند؟
۴) به نظر شما اصلاح طلبان بايد چه استراتزي را دنبال کنند؟

آخر مگر مجبوريد مصاحبه کنيد؟

پنجشنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۱

خبرنامه گويا يک طورهايي شبيه بحارالانوار مجلسي مي ماند. اين خبرنامه عبارت است از حجم وسيعي مطالب بي ارزش و کم ارزش که گاهي مواقع هم مي توان نوشته هاي باارزشي در آن پيدا کرد.

خواندن اين خبرنامه اگر چه به معلومات آدم مي افزايد اما به هيچ عنوان تصوير درستي از اوضاع ايران نمي دهد. خلاصه کلام اين که اگر کسي بخواهد تنها با خواندن مطالب اين خبرنامه اوضاع ايران را تحليل کند يک چيزي در مايه هاي فاجعه اتفاق مي افتد.

چهارشنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۸۱

بيشتر از اين که نو آوريهاي فقهي يک روحاني چه باشد مهم اين است که آن روحاني از چه ديدگاهي نظر داده باشد. وقتي آيت الله صانعي مي گويد که نمايش زن بي حجاب مسلمان در سينما اشکالي ندارد استنادش به فلان حديثي است که گفته نگاه کردن به تصوير نامحرم در آينه اشکال ندارد. او نمي گويد که چون احاديث براي رتق و فتق امور دنيوي است و دين آسماني است حتي با در نظر گرفتن مقتضيات زمانه اين روايات قابل استناد نيستند.

دينداري در ايران به خانه تکاني از نوع مجتهد شبستري نياز دارد و نه از نوع کديوري.

چند سال پيش با يکي از بچه هاي تحکيم رفته بودم موسسه آينده پيش علوي تبار. مي خواستم از طريق او دکتر سروش را براي سخنراني به دانشگاه دعوت کنم. آن روزها انصار حزب الله هر مراسمي را که مي خواستند در دانشگاه به هم مي ريختند و ما تصميم گرفته بوديم آن طلسم را بشکنيم.

علوي تبار مخالفت کرد. مي گفت روشنفکراني مثل سروش روحيات خاصي دارند و وقتي وارد بازيهاي سياسي بشوند آسيب مي بينند. به نظر او بخش زيادي از نظرات سروش هنوز چاپ نشده و بهتر است به او فرصتي داد تا در آرامش کتابهايش را تکميل کند.

مصاحبه سروش با روزنامه جامعه و حرفهايي که او درباره مخالفانش بکار مي برد درستي حرفهاي علوي تبار را بر من ثابت کرد.

وقتي سخنراني اخير کديور در دانشگاه کلمبيا را خواندم ياد آن روز افتادم. اگر اين روزها زندان رفتن به نفع اصلاحات باشد بي ترديد براي سياستمداران است و نه انديشمندان.

شنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۸۱


طرح ساماندهي مطبوعات : خانه عفاف

مقدمه :

متاسفانه مدتي است شهر چهره زشتي به خود گرفته است. سر چهارراهها، ميادين و کنار خيابانها روزنامه ريخته شده است تا مردم آنها را بردارند و يک چند ساعتي فقط آن را بخوانند و بعد به يک گوشه بيندازند. نسل جوان که ناگهان پس از دوم خرداد با انبوهي از روزنامه ها و نشريات با اشکال و مطالب تحريک کننده روبرو شدند، در حال حاضر که چندان نشريه اي باقي نمانده است براي ارضاي شهوت روزنامه خواني خود با مشکلات عديده اي روبروست. اين جوانان اکنون مدتي است به راديوهاي بيگانه و سايت هاي اينترنتي روي آورده اند. از آنجا که امکان نظارت به اين رسانه ها وجود ندارد جوانان به انواع امراض و بيماري هاي روحاني از قبيل اغفال، وابسته شدن و مشوش شدن مبتلا شده اند. براي حل اين مشکلا ت طرح خانه هاي عفاف ويژه مطبوعات به شرح زير پيشنهاد مي شود.

طرح خانه هاي عفاف ويژه مطبوعات:

ابتدا متقاضيان اين طرح مورد آزمايشهاي عقيدتي قرارمي گيرند تا اطمينان حاصل شود که در صورت چاپ نشريه خوانندگان خود را آلوده نمي کنند. سپس به آنها مجوز موقت در انواع " تا سه ماه " ،" تا هشت شماره " ، " تا قبل از انتشار" داده مي شود. به چاپخانه اجازه داده مي شود در صورت دريافت اين مجوز نشريات آنها را چاپ کنند. در يک جلسه توجيهي رايگان به مديران مسوول روشهاي جلوگيري از چاپ مطالب خلاف امنيت ملي آموزش داده مي شود. در صورتي که با وجود رعايت کردن همه اين مسايل باز هم مطلبي مخالف ارزشها چاپ شد لازم است پس از هماهنگ کردن با مقامات بالاتر ترتيبات ساقط کردن نشريه را فراهم کرد.

هيات امناي اين خانه شامل قاضي مرتضوي، محسني اژه اي و هاشمي شاهرودي خواهد بود. درآمد اين موسسه از طريق چمدانهاي پر از دلاري که براي نشريات فرستاده مي شود تامين مي گردد.


بهنود وقتي براي سخنراني اين جا آمده بود گفت : " يکي از ويژگي هاي آقاي خاتمي اين است که قدرت طلب نيست چون اصلا قدرت را دوست ندارد. "

او بعد از اين حرف تاکيد کرد که نمي خواهد ارزشگذاري کند. به نظرم آمد بهنود مي خواست فرياد بزند : " آقاي خاتمي، بد نيست يک خرده هم قدرت را دوست داشته باشيد. در اين صورت وقتي ببينيد که محافظه کاران همه قدرت شما را به يغما برده اند شايد حساسيت بيشتري به خرج دهيد."

با تقريب خوبي صحبت هاي رمضان زاده، سخنگوي دولت به لحاظ محتوايي صفر است. يعني شما در پاسخ هاي وي به خبرنگاران هر چه دنبال بگرديد دو کلمه حرف حساب پيدا نمي کنيد. اين رمضان زاده همان کسي است که در زماني که استاندار کردستان بود به خاطر دفاعش از عملکرد وزارت کشور در برگزاري انتخابات به زندان محکوم شد.

بعضي صندلي ها بد جور آدم ها را محافظه کار مي کند. بيخود نيست که روي خيلي از صندلي ها فقط براي مدت معيني مي توان نشست.

پنجشنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۸۱

آقايان محافظه کار، به خدا خود شما هم سوار همين کشتي هستيد که داريد سوراخش مي کنيد.

وقتي خبر توقيف روزنامه هاي آيينه جنوب و روزنو و دستگيري آقاجري را در رويداد خواندم مي خواستم هر چه فحش و ناسزا بلدم نثار حضرات بکنم. يک لحظه فکر کردم اگر قرار بود مملکت با اين فحشها به جايي برسد بايد خيلي قبل از اين ها به جايي مي رسيد.

چهارشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۱

به نظر شما اين موضوع جالب نيست که وقتي مهرانگيز کار مي خواهد نامه اي در مورد وضعيت همسرش بنويسد آن را به آيت الله منتظري مي فرستد که نه تنها در ايران قدرت و حتي تاثير چنداني ندارد بلکه مباني فکري کاملا متضادي هم با او دارد! آيا فکر نمي کنيد اين موضوع به ريشه دار بودن اعتقادات و فرهنگ ديني در مردم حتي آن دسته که چندان پايبند هم نيستند باز مي گردد؟

يادم مي آيد يک بار يکي از استادان دانشگاه صنعتي شريف مي گفت حداقل براي نسل گذشته هنوز هم يک يادداشت از امام خميني حتي اگر روي يک پاکت سيگار هم باشد اعتبار مي آورد. فارغ از هر بلايي که بر سر دين در اين سالها آمده است و يا کارهايي که حکومت کرده است دين و روحانيت يک منزلتي در ميان مردم دارد که به اين راحتي ها از بين نمي رود.

مگر اين که نسل جديد نخواهد.

سه‌شنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۱

از آنجا که اتفاقات در ايران از هيچ نظم منطقي پيروي نمي کند هيچ امري هم قابل پيش بيني نيست. براي همين متاسفانه چندان دور از ذهن نيست که کشور هر زمان دچار ناآرامي ها و اعتراضهاي خياباني شود. اگر چه معمولا محافظه کاران در جمع و جور کردن اين ناآرامي ها از اصلاح طلبان بهتر عمل مي کنند اما اين بار احتمالا از دست آنان نيز خارج مي شود.

اصلاح طلبان بايد خود را براي مديريت اين چنين بحران هايي آماده کنند. در صورتي که ناآرامي هاي خياباني جدي باشد کشور دچار يک خلا قدرت خواهد شد که اگر به موقع پر نشود کشور به سوي هرج و مرج مي رود. به عبارتي اصلاح طلبان بايد يک يلتسين آماده در جيب داشته باشند که بتوانند در موقع نياز رو کنند. اگر خروج از حاکميت فايده اي داشته باشد يکي اين خواهد بود که به اصلاح طلبان فرصت بازگشت به قدرت را خواهد داد. اما اگر بمانند شايد ديگر نتوانند اعتماد مردم را براي در دست گرفتن کامل قدرت جلب کنند.

دوشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۸۱



عکس از Tehran 24

يک سري از بر و بچه هاي وبلاگ نويس دسته جمعي رفته اند سفر کلاردشت. چند نفرشان هم با دوربين ديجيتال بدون اين که بخواهند به پول ظاهر کردن فيلمها فکر کنند همين جور از خودشان عکس گرفته اند. به يک دليل واضح که هم من مي دانم هم شما و هم هر آدم ديگري از آن همه عکس فقط دو تا در وب يافت مي شود. يکي عکس دو سه تا از پسرها با راننده سبيلو و شاگردش است و براي ديدن آن يکي ديگر هم بايد کله تان را به مونيتور بچسبانيد.

ما در ايران دو جور زندگي داريم، يکي زندگي در خانه و با دوستان و يکي ديگر هم زندگي رسمي. آدمها در مهماني ها يک جور لباس مي پوشند، غذا مي خورند و حرف مي زنند و در اماکن عمومي و رسمي يک طور ديگر.

بيچاره بچه هايي که در يک چنين سيستمي بزرگ مي شوند. تا بفهمند اوضاع از چه قرار است کلي سرگيجه مي گيرند.

در روزنامه نوشته بود که يک دختر و پسر انگليسي که براي تعطيلات مي خواستند به سيدني استراليا بروند چون بليت هواپيما را اشتباهي خريده بودند سر از سيدني کانادا درآوردند.

با خودم فکر مي کردم کاشکي اوضاع ما ايراني ها هم طوري بود که مي توانستيم اين اندازه بي خيال باشيم. بعد که اين مصاحبه از ايسنا را خواندم ديدم بعضي از ما دست کمي از اين انگليسيها نداريم.

" مسعود کيمياگر، استاد دانشگاه شهيد بهشتي گفت : وجود يک کارشناس يا مسوول تغذيه براي نظارت بر کيفيت و بهداشت مواد غذايي در دفاتر روزنامه و خبرگزاري ها ضروري است. مشاغل پراسترسي همچون خبرنگاري باعث اختلال در هضم و جذب مواد غذايي مي شود. بنابراين خبرنگاران براي جذب بهترمواد غذايي بايد آن را در محيطي آرام، در حالت استراحت و يا در کنار تابلويي زيبا همراه با موزيک ميل کنند. "

یکشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۱

دکتر رضا منصوري که اکنون معاون پژوهشي وزارت علوم است کتابي دارد با عنوان " توسعه علمي در ايران ". نکته اصلي که کتاب به آن اشاره مي کند اين است که وضعيت علمي کشور تا اندازه اي اسف بار است که حتي با يک مديريت صحيح هم نمي توان چندان به بهتر شدن اوضاع اميدوار بود. مثلا به علت تعداد کم اعضاي هيات علمي با هر مديريتي هم ، نمي توان به تعداد نياز دانشجو تربيت کرد.

راه حلي که کتاب ارايه مي کند ايده اي است به نام " جزيره هاي کيفيت ". بايد دولت سرمايه و توان علمي کشور را بر چند نقطه خاص متمرکز کند. پراکنده بودن همين متخصصين اندکي که وجود دارند تنها به اتلاف آنها مي انجامد. اين جزيره هاي کيفيت از يک سو مي توانند از مهاجرت نخبگان جلوگيري کنند و از سوي ديگرمتخصصين خارج از کشور را جذب کنند.

از اين رو شايد چندان بي ربط نباشد اگردرايران حال که نمي توان سطح کلي آموزش را ارتقا داد به نخبه پروري پرداخت. نخبه پروري براي سرپوش گذاشتن بر سيستم آموزشي کنوني نيست که مگر کسي از پس نتيجه مثلا چند المپيادي به اين باور مي رسد که نظام آموزشي کشور بي نقص است؟

اگر چه بسياري از مسوولين شايد بدشان نيايد که به المپيادي ها به عنوان يک کالاي سياسي نگاه کنند اما در نهايت ايجاد يک محيط رقابتي در مدارس ايران و تربيت يک عده در يک محيط ويژه مزايايي دارد که در برابر معايبش شايد به صرفه باشد.


يادداشتهاي افکار خصوصي را در اين باره بخوانيد.

صفحه اول روزنامه آيينه جنوب را مي توانيد هر روز در وب سايت همشهري بخش مربوط به ساير نشريات ببينيد.

مزروعي نماينده مردم اصفهان در مجلس رو کرده است به ضرغامي، معاون پارلماني صدا و سيما و گفته که شما تلويزيوني ها خجالت نمي کشيد يک پيرمرد هفتاد هشتاد ساله که هيچ روزنامه نگاري نمي داند را آورديد که بگويد تمام روزنامه هاي دوم خردادي را او هدايت مي کرده؟!

ضرغامي هم در پاسخ گفته " فقط ما که نبوديم. ايرنا و ايسنا هم بودند ! "

شنبه، مرداد ۱۲، ۱۳۸۱

خبر مسرت پخش امروز اين که تجمع بيش از سه نفر ممنوع نيست.
واقعا جرا ما قدر اين همه نعمت را نمي دانيم!

ايده آل اين است که سياستمداران هميشه راست بگويند.
اگر نمي توانند لااقل سکوت کنند و حرفي نزند.
اگر باز هم نشد سعي کنند دروغي بگويند که حداقل بشود باور کرد.
حداکثر اين که اگر هم باور نمي کنند، نتوانند براحتي آن را تکذيب کنند.

بعضي سياستمداران ايران وقتي سخن مي گويند ....

پنجشنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۱

" خامنه اي هم در کوزه حسين شريعتمداري افتاد. "
" جمهوري اسلامي در مبارزه مرگ و زندگي "
" آيا ايران به سوي انفجار مي رود؟ "

اين ها اگرچه عناوين سه مقاله از سه نويسنده مختلف ( حسن زرهي، حسين باقرزاده و محمود گودرزي ) است اما شباهت زيادي به هم دارند و از يک سبک نوشتاري پيروي مي کند. نسلي از فعالين سياسي با سابقه فرهنگي که اين روزها در نشريات خارج از کشور قلم مي زنند، کمابيش نثر مشابهي دارند و نگاه مشابهي هم به مسايل ايران دارند. بخش زيادي از نوشته هاي اين افراد تاکيد بر وضعيت تيره و تار کشور است. در مواردي لحن نوشته ها تحقيرآميز است، گو اين که فردي که خود را صاحبنظر و آگاه مي داند در مورد بدبختي هاي يک کشور حاصل بلاهت يک چند آخوند مطلب مي نويسد. تنها صحبت از مشکلاتي مي شود که همگان مي دانند. هيچ راه حلي مگر اين که بسيار کلي باشد ارايه نمي شود. واقعيات اجتماعي معمولا ناديده گرفته مي شود و به مشکلات نگاهي ساده انگارانه مي شود. در اين گونه نوشته ها اگر به تاريخ مراجعه مي شود نه براي پندگيري بلکه براي ذکر مصيبت است.

اگر اصلاح طلبان داخل اين گونه نمي نويسند نه به اين خاطر که نمي توانند بلکه نيک دريافته اند که کار ديگر بايد کرد.

اگر هم انتظار زيادي باشد که از خاتمي بخواهيم بعضي کارها را بکند يا بعضي حرفها را بزند ولي انتظار زيادي نيست اگر از او بخواهيم بعضي کارها را نکند يا بعضي حرفها را نزند!

يکي از مخرب ترين آموزشهايي که در مدارس ايران داده مي شود تبليغ اين فکر است که آدمها يا خوب هستند يا بد. آدمها يا به بهشت مي روند يا به جهنم. يا عالم هستند يا جاهل. يا خدايي اند يا شيطاني. يا سفيدند يا سياه. يا هابيلي اند يا قابيلي.

يادش بخير کتاب آمادگي دفاعي که نوشته بود : جنگها بر دو نوعند يا حق عليه باطل مانند جنگ ايران و عراق و يا باطل با باطل مانند جنگ جهاني دوم.

در مدارس ما، دانش آموزان نه "ليبرال" پرورش مي يابند و نه "دموکرات". يک چنين نسلي هر اندازه هم آن هنگام که بزرگ شدند طرفدار آزادي و دموکراسي باشند اما هم چنان آموزه هاي منفي گذشته را با خود دارند و در بسياري از زمانها آن را بروز مي دهند.

ما ايراني ها کمتر عميقا به " تساهل " باور داريم و اگر هم گاهي رفتارهايي مشابه از ما سر مي زند بيشتر از سر " بي تفاوتي و بي غيرتي " است و يا حداکثر " تحمل " مي کنيم. باور نداريم که حقيقت نزد همگان است.

سه‌شنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۱

خبر اين که هيات نظارت بر مطبوعات به 22 نشريه از قبيل " آبکاري فلزات "، " صنعت چرم " و "اخبار آزمايشگاه " مجوز داد.

و روزنامه وزين انتخاب هم آماري را اعلام کرده مبني بر اين که تنها يک درصد مردم اعمال واجب مذهبي را انجام نمي دهند.

دوشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۱

گفته هاي آقاي هاشمي رفسنجاني در مورد سنگ استنجا را مي خواندم ياد نمازجمعه چند سال پيش تهران افتادم.

اولين جمعه پس از مصاحبه آقاي خاتمي با CNN بود که قرار بود آقاي خامنه اي در نماز جمعه آن روز تهران صحبت کند. براي اين که نظر او را در مورد مصاحبه خاتمي بدانم نمازجمعه آن هفته را از راديو به طور مستقيم گوش کردم. سواي صحبت هايش درباره آن مصاحبه چند جمله اي هم گفت که تا آن جا که به خاطر دارم سعي مي کنم در اين جا ذکر کنم.

آقاي خامنه اي به انتقاد از خبرنگاران خارجي پرداخت که چرا هر وقت درباره ايران گزارشي تهيه مي کنند در آن مي نويسند که زنان ايراني موهايشان را به نشانه اعتراض از زير روسري هايشان بيرون مي دهند. او گفت که اين زنان اگر در رژيم شاه بودند خيلي جاهاي حساس ديگرشان را نشان مي دادند.

فرداي آن روز در هيچ يک از روزنامه هايي که مشروح نمازجمعه را چاپ کرده بودند اين صحبت ها نبود. بعد شنيدم در پخش تلويزيوني هم اين بخش را حذف کرده بودند.

یکشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۱

يکي از نکات مهمي که علوي تبار در صحبت هاي اخيرش گفته و اين روزها بايد به آن توجه شود عبور از مرحله " تاکيد بر قانونگرايي " به " تاکيد بر حقوق مردم " است. وقتي از قانون جز پوسته اي باقي نمانده است و مرکز قانون گزاري کشور هم عاجز از وضع قانون است با تاکيد بر قانونگرايي تنها به محافظه کاران براي سو استفاده از آن فرصت داده ايم.

از اين رو اصلاح طلبان اکنون بايد در برابر راي دادگاه مبني بر انحلال نهضت آزادي به جاي تاکيد بر عدم صلاحيت دادگاه انقلاب در دادن ابن راي و يا انتقاد از مراحل بازپرسي صحبتهاي خود را بر آزادي احزاب، آزادي مخالف بودن و حقوق سياسي افراد متمرکز کنند.

فقط کافي است يک روز رفته باشي بيرون شهر و خبرهاي ايران را در اينترنت نخوانده باشي. بر که مي گردي مي فهمي چه اتفاقها که در همين يک روز نيفتاده است!!

لطفا يک خرده آهسته تر برانيد. جاده لغزنده است.

کاشکي لااقل کارهاي احمقانه محافظه کاران از يک نظم منطقي پيروي مي کرد که اصلاح طلبان بيچاره بهتر مي توانستند واکنش نشان دهند!

جمعه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۱

من از " فروش تراکم " هيچي نمي دانم و بهتره خيلي مودبانه در اين موضوع اظهار نظر نکنم. ولي از طرف ديگر فکر مي کنم انصاف حکم مي کند که اگر هر اختلافي بين اصغرزاده و يک نفر ديگر حتي اکبر آقا کله پز سر کوچه هم باشد طرف اصغرزاده را نبايد گرفت.

داشتم به اين موضوع فکر مي کردم که واقعا تجربه اين چند سال شورا داشتن چقدر موفق بوده است؟ لااقل در اين تهران که اين اعضاي شوراي شهر هر بار به زحمت دور هم جمع مي شدند و وقتي هم مي شدند احتمالا درباره استيضاح شهردار صحبت مي کردند!

طبيعي است اگر هيچ کس حاضر نيست شهردار تهران شود. از يک طرف بايد با مشکلات شهر بي دروپيکري چون تهران کلنجار رفت و از طرف ديگر 10 نفر آدم هر هفته جلسه مي گذارند که ايراد بگيرند بخصوص که يکي از آنها بخواهد رييس جمهور هم بشود.

با اين وجود به نظر من تجربه موفقي بوده است. اول اين که انتظار داشته باشيم در ايران يک سري آدم بتوانند يک الگوي خيلي دموکراتيک را پيش بگيرند و موفق هم بشوند انتظار زيادي است.

دوم اين که با تمام اين آشفتگي مي شود لااقل مطمئن بود که ديگر اتفاقي مانند آن چه بر سر کرباسچي افتاد و ميلياردها تومان خسارت وارد کرد تکرار نمي شود. وقتي آقاي اصغرزاده هراز گاهي افشاگري مي کنند و راز هديه دادن چند ماشين به شهرداري را افشا مي کنند ديگر فکر نمي کنيد قوه قضاييه خجالت بکشد خود را داخل کند!



پنجشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۱

بعد از بهنود حالا نوبت به مهاجراني رسيده که او هم يک وبلاگي درست کند.

راستي، فکر نمي کنيد اين روزها يک مقدار درباره تاثير اينترنت بر اوضاع ايران مبالغه مي شود؟ ماها خودمان يک سري وبلاگ خوان و وبلاگ نويس حرفه اي هستيم و به اشتباه فکر مي کنيم بقيه هم مثل ما اينقدر علاف هستند که همه اش وبگردي کنند!

اگر منازعات سياسي کنوني را کنار بگذاريم و به کليت جمهوري اسلامي نگاهي بيندازيم يک نوع عملگرايي مي بينيم که بويژه در زمان رهبري آيت الله خميني جلوه بيشتري داشت. در اين عملگرايي بسياري از اصول در شرايط خاص و به خاطر منافع ملي –يا هر دليل ديگر که شما دوست داريد!- ناديده گرفته مي شوند که نمونه هاي آن را در پايان يافتن جنگ، برقراري روابط با عربستان و حتي ايجاد نهادي چون مجمع تشخيص مصلحت نظام مي بينيم. فارغ از تمام انتقاداتي که به اين نهاد مي شود آيا اصل ايده تشکيلش آن هم از سوي حاکميتي که داعيه دخالت دين در تمام شوون زندگي را دارد ارزشمند نيست؟ مگر نه اين که اين نهاد قرار است "مصلحت" را به "شرع" ترجيح دهد؟ آيا اين خود يک حرکت به سوي عرفي کردن حکومت نيست؟

آيا همين عملگرايي خود نمي تواند آغازي براي طرحهاي عفاف و … باشد؟ وقتي از بانک و دانشگاه تا آسانسور و عروسک را مي توان اسلامي کرد فحشا که جاي خود دارد!

چهارشنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۱

سه‌شنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۱

واشنگتن پست نوشته است که بوش پس از مشورت با مشاوران سياست خارجي اش به اين نتيجه رسيده است که " خاتمي و طرفدارانش در دولت نسبت به قولهايشان براي تغيير وضعيت ايران بسيار ضعيف، بي تاثير و بي تفاوت هستند"

اين جمله شما را به ياد حرفهاي اپوزيسيون خارج از کشور نمي اندازد؟

پيام رهبري به نشست‌ اتحاديه تشكل‌هاي اسلامي دانشگاه آزاد اسلامي با اين کلمات آغاز مي شود: "جوانان عزيز"
و البته اين گونه هم ادامه مي يابد " فرزندان عزيزم"

احتمالا اگر آنان بخواهند به اين پيام پاسخ بدهند اين گونه آغاز مي کنند :
" مقام معظم رهبري، حضرت آيت الله خامنه اي"


دوشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۱

سرمقاله نويس روزنامه انتخاب به شدت از نمايندگان مجلس انتقاد کرده که چرا " طرح و لايحه اي براي قاعده مند نمودن يا جلوگيري از مهاجرت و فرار مغزها در صحن مجلس مطرح نکرده اند" .

من اگر دقت کرده باشيد وقتي از جايي نقل قول مي کنم هيچ توضيحي در حاشيه اش نمي نويسم. چون فکر مي کنم مساله معمولا به اندازه کافي واضح است. ولي اين دفعه را نمي توانم . لطف کنيد برويد اين نوشته انتخاب را بخوانيد. يک وقت در روزنامه کيهان يک موضوع سياسي از نگاه يک راست افراطي تحليل مي شود، کاملا قابل تحمل است. ولي يک هم چنين مساله اي - مهاجرت نخبگان - را اين قدر سطحي بررسي کردن نوبر است. آقايان انتخاب، شما را به خدا گاهي مواقع برويد چهار تا کتاب بخوانيد، وقت اضافي داشتيد يک خرده فکر کنيد. زورتان نکرده اند که روزنامه چاپ کنيد!!

به گمان محسن رناني، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان، تا سه سال ديگر ايران حتما دچار يک بحران جدي خواهد شد. به دلايل زير

1) اول اين که بيکاري بيداد خواهد کرد. ( آخه ملت محترم، يک عده غلط کردند گفتند بزاييد، ولي شما چرا گوش کرديد !!!)
2)سازمان تجارت جهاني شروع به کار مي کند و در نتيجه اقتصاد مملکت قفل مي کند. چون ما مجبوريم هر طور شده خود را عضو کنيم مي رويم و دست به دامن آمريکا مي شويم و معلوم نيست که چه امتيازات وحشتناکي آن موقع بايد به آمريکا بدهيم.
3) دوره دوم خاتمي هم تمام مي شود و رقابت هاي سياسي در داخل همه جا را فرا مي گيرد.

و از بد ماجرا اين که مرحله مقدماتي جام جهاني هم همان موقع ها خواهد بود!!!



تصوير مربوط به بزرگداشت بمب گذاري در مرکز يهوديان در بوئنوس آيرس در 18 جولاي 1994 است که به کشته شدن 84 يهودي و زخمي شدن بيش از 200 نفر ديگر منجر شد. بعد از هولوکست تاکنون اين مهمترين حمله بر عليه يهوديان در خارج از مرزهاي اسراييل بوده است.

هنوز عامل اين بمب گذاري معلوم نشده است اگر چه يکي از شواهد در دادگاه ادعا کرده است که دولت ايران 15 ميليون دلار به حساب کارلوس منعم رييس جمهور سابق آرژانتين در بانکهاي سوييس واريز کرده است تا او از بر ملا شدن نقش ايران در اين ماجرا جلوگيري کند.

منبع : تورنتو استار

جاي شما خالي بهنود آمده بود اين جا سخنراني. در حرف هايش از شور و اشتياقي صحبت کرد که زماني مردم براي خواندن روزنامه هاي دوم خردادي داشتند.

وقت پرسش و پاسخ که رسيد يک خانم محترمي رو کرد به بهنود و گفت : " اگر مردم به روزنامه هاي دوم خردادي علاقه نشان دادند به اين خاطر است که به کتابهاي مارکس در جمهوري اسلامي مجوز نمي دهند. اگر کتابهاي مارکس چاپ شود که ديگر کسي نمي رود نوشته هاي اصلاح طلبان را بخواند. "


شنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۱

يک اتفاق مهمي که افتاده اين است که وضعيت سياسي ايران کاملا "لخت" شده است. ديگر وقتي يک راهپيمايي مي گذارند همه مي دانند چه خبر است. اگر يک نفر را تکفير مي کنند ديگر براي مردم اصلا عجيب نيست. ديگر سر کسي را کلاه نمي توان گذاشت. براي همين است که فکر مي کنم صدا و سيما صبح و شب به مردم التماس کند که بروند راهپيمايي هيچ فايده اي برايشان ندارد. آنهايي که بايد بروند خودشان مي دانند و مي روند. بقيه هم که کاملا در جريان هستند.

يادم هست چند سال پيش آن زماني که به بيت آيت الله منتظري حمله شد من هر روز در دانشگاه کارم اين بود که با بچه حزب اللهي هاي دانشگاه بحث کنم و بگويم که چرا اين کار اشتباه بود و دلايل آن ها را بشنوم. مقايسه کنيد با امروز که آغاجري را تکفير مي کنند. همه مي دانند چه خبر است. اصلا نياز به بحث کردن نيست.

دستاورد اصلاحات مي خواستيد. همين شفافيت!

نماينده مردم شوشتر در مجلس گفته است : " هيچ کس نمي تواند بدون داشتن حکم قضايي تجمعات را بر هم بزند. "

ببخشيد، يعني با حکم قضايي مي شود!!

جمعه، تیر ۲۸، ۱۳۸۱

يادداشت سلمان و مصاحبه علوي تبار با نوروز، قسمت اول و دوم را حتما بخوانيد (اگر چه مطمئن هستم قبلا خوانده ايد!)

همان قدر که محافظه کاران سخت در اشتباهند اگر فکر کنند مي توانند اصلاح طلبان را در يک فولکس واگن و يا اخيرا ميني بوس جا دهند، آنهايي هم که گمان مي کنند مخالفان اصلاحات در ايران چند تا آخوند و يک دويست سيصد تا مواجب بگيرشان - انصار حزب الله - هستند از واقعيات اجتماع بدورند. از يک سو مي گويييم محافظه کاران يک سري آدمهاي بي شعور و نادان هستند که هيچ نمي فهمند و از طرفي اعتراف مي کنيم که جنبش اصلاحات را با اين همه پشتوانه مردمي فلج کرده اند.

در هر کشوري در دوران گذار از سنتي به مدرن يک سري نيروهاي اجتماعي ظهور مي کنند که با تغييرات مخالفت مي کنند. مخالفت با اصلاحات از سوي بعضي حتي آناني که ممکن است به خاتمي هم راي داده باشند يک واقعيت اجتماعي است. باور کنيد اين جمعيتي که در شهرهاي مختلف به پيشواز رهبري مي روند در اتوبوسهاي سپاه جا نمي گيرند. نبايد محافظه کاران را دست کم گرفت و خيال کرد همين که بشود يک سري نهادهاي انتصابي را از کنترل آنها خارج کرد مشکلات حل مي شود.

پنجشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۱

يادداشتهاي اخير افکار خصوصي و شهرآشوب باعث شد تا اين مطلب را بنويسم:

ما ايراني ها حتي اگر به زبان هم نياوريم يک احساس همبستگي با بنيادگرايان اسلامي و گروههايي چون القاعده و حماس داريم. براي خيلي از ما فعاليت هاي تروريستي القاعده و عمليات انتحاري فلسطيني ها نتيجه مستقيم سياست هاي آمريکا و اسراييل است. هميشه مي گوييم خب آنها هم هواپيماي ايرباس ما را زدند. اعتقاد داريم اگر چه حماس به لحاظ عقلاني اشتباه مي کند اما واقعا آنها چاره اي جز اين کار ندارند. به قول ملک عبدالله " It is not justifiable, but it is understandable ". شايد از همين روست که فکر مي کنيم برخورد نظامي آمريکا با تروريستها چاره ساز نخواهد بود.

نکته اي که براي من جالب است اين است که آيا نمي توان همين مساله را در مقياس کوچکتر و در ايران خودمان بررسي کرد. آيا با همين استدلال نمي توان خشونت گروههايي چون انصار حزب الله را توجيه کرد و برخورد نيروي انتظامي با آنها را بي فايده دانست؟

شايد بگوييد مقايسه آمريکا و اسراييل با اصلاح طلبان درست نيست. قبول . ولي آيا افراطيون کنوني ايران به اندازه هم کيشانشان در گوشه هاي ديگر دنيا انگيزه براي کارهايي که مي کنند ندارند؟


چهارشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۱

ترديدي نيست که اگر قرار باشد اصلاح طلبان از حاکميت خارج شوند به همراهي شخص خاتمي نياز دارند. در اين صورت اگر طرفداران اين نظريه بر اين باورند که مي توان خاتمي را مجاب به استعفا کرد، بايد اين سوال را پرسيد که چرا از او نخواست که ابتدا خيلي کارهاي ديگر که به مراتب کم هزينه تر است را انجام دهد؟

وقتي خاتمي حتي از يک گفت و گوي بي پرده با مردم اجتناب مي ورزد چگونه مي توان از او انتظار داشت که اصلاح طلبان را در خروج از حاکميت همراهي کند؟

استعفاي خاتمي از وزارت ارشاد هيچ سنخيتي با موضوع خروج از حاکميت ندارد. خاتمي به لحاظ ويژگي هاي شخصي انسان بسيار محتاطي است که از هرگونه تنش و بحران دوري مي جويد. استعفاي خاتمي از وزارت هم در آن زمان دقيقا در همين راستا بود. حال آن که هدف از خروج از حاکميت اتفاقا برعکس و در جهت بحراني کردن اوضاع است.

بحث هرگز نااميد شدن از خاتمي نيست. خاتمي در دوره اي شجاعانه به صحنه آمد و خدمتهاي فراواني به کشور کرد که نام او را جاودان خواهد کرد. اما به هر حال به گمان من تاريخ مصرف خاتمي هم به پايان رسيده است و صحنه سياسي ايران اکنون به چهره هاي جديد و فکرهاي نو نياز دارد.

بي جهت نيست که مي گويند قدرت به مانند برکه اي است که اگر جريان نداشته باشد مرداب مي شود.


سه‌شنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۱



تصويري که هم اکنون مشاهده مي نماييد مربوط به يک خانواده ايراني است که با گذشتن از مرز ايران-عراق وارد ايران مي شوند. اين زوج از 22 سال پيش در عراق تقاضاي پناهندگي کرده بودند ولي اکنون رژيم عراق آنان و ديگر خانواده هاي مشابه را هر هفته به ايران بازمي گرداند.

منبع : AP

دوشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۱

چند سال پيش در ايران کتابي چاپ شد با عنوان "اولين رييس جمهور" . کتاب مجموعه اي بود از چند مصاحبه با کانديداهاي اولين دوره رياست جمهوري – بني صدر، جلال الدين فارسي، آيت الله بهشتي و … .

يادم مي آيد کتاب را که خريدم بدون اين که حتي يک مصاحبه را بخوانم ابتدا تمام پاورقي هاي کتاب را خواندم. جاي جاي کتاب مصاحبه شوندگان از افرادي نام مي بردند که گردآورندگان کتاب در پاورقي وضعيت کنوني آنها را نوشته بودند. بسياري از نامها اصلا آشنا نبود. بعضي هايشان اعدام يا ترور شده بودند. چند نفرشان سياست را کنار گذاشته بودند و کار تجاري مي کردند يکي در آلمان يکي در دوبي و يکي هم در گوشه اي از ايران. چند نفري هم در انزوا زندگي مي کردند مانند آيت الله گلزاده غفوري ( آيا کسي مي داند او هنوز زنده است؟)

گلزاده غفوري را از آنجا مي شناسم که يک بار گذارم به شماره هاي اول انقلاب مجله " زن روز" افتاد. در يک شماره مناظره بهشتي و گلزاده غفوري را چاپ کرده بودند و من در تعجب که اين گلزاده ديگر کيست؟ بعدها در پاورقي خواندم که دو فرزندش را اعدام کردند و بعد او زندگي در انزوايي داشته است.

یکشنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۱



يک آگهي در روزنامه 23 تيرماه ايران چاپ تهران

عکس از ايران مانيا

تا قبل از اين که بوش در انتخابات آمريکا بتواند ال گور را پشت سر بگذارد خيلي ها بر اين باور بودند که پيروزي جمهوريخواهان بر دموکراتها به سود منافع ايران خواهد بود. از يک سو پيوند جمهوريخواهان با شرکت هاي بزرگ نفتي اين اميد را داده بود که تحريم نفتي که زماني کلينتون آن را امضا کرده بود لغو شود. يهودي بودن معاون ال گور هم دليل ديگري بود که چرا رييس جمهوري با معاونت ديگ چني براي ايران بهتر خواهد بود.

بوش که انتخابات را برد هيچ کدام از آن چه خيلي ها تصور مي کردند محقق نشد که هيچ، روابط تيره تر شد. ايران محور شرارت خوانده شد و نه تنها تحريم ها برداشته نشد که هم چنان آمريکا با پيوستن ايران به سازمان تجارت جهاني مخالفت مي کند. شايد اگر 11 سپتامبري اتفاق نمي افتاد اکنون روابط ايران و آمريکا به اين تيرگي نبود. مشکلات داخلي ايران هم آن قدرزياد است که فرصتي براي حکومتيان نيست که فرصتهاي از دست رفته را دريابند. از طرف ديگر اکنون هم اصلاح طلبان به جاي اين که از شرايط حاضر بتوانند استفاده کنند و محافظه کاران را به عقب برانند، بايد به سخنان اخير بوش بپردازند و خود را از آن منزه کنند.

به نظر مي آيد معضل سياست خارجي ايران، چون بسياري از مسايل ديگر ايران هيچ راه حل جداگانه اي ندارد. تا هنگامي که راي مردم در ايران حاکم نگردد حال کسي چون محمد جواد ظريف هم براي لابي کردن با آمريکاييها به نيويورک برود دردي را دوا نخواهد کرد.

شنبه، تیر ۲۲، ۱۳۸۱

پيام بوش در مورد ايران هيچ چيز بيش از يک سرمقاله ضعيف که مي توانست مثلا در يکي از روزنامه هاي اصلاح طلبان چاپ شود نبود. آمريکا احتمالا مي خواسته تا حدي موضع قبلي خود را در مورد محور شرارت تعديل کند.
و اما چند پرسش :

1- اين گفته بعضي از اصلاح طلبان که يک حکومت دموکراتيک در خاورميانه خطري براي منافع آمريکا خواهد بود تا چه اندازه مبتني بر واقعيت است؟

2- آيا آمريکايي ها از درک اين نکته بديهي عاجزند که اين گونه پيامها جز اين که به محافظه کاران براي فشار بيشتر بر اصلاح طلبان بهانه دهد هيچ حاصل ديگري ندارد؟ براستي هدف آمريکا از اين پيامها چيست؟

3- محافظه کاران تا چه اندازه تهديدهاي آمريکا را جدي مي گيرند؟ آيا آزادي ملي مذهبي ها ناشي از نگراني آنها از اوضاع جهاني بود؟ تهديدهاي آمريکا چه منافعي از محافظه کاران را به خطر مي اندازد؟

4- به نظر مي رسد با توجه به واقعه 11 سپتامبر ، آمريکا يک طرح بلند مدت براي از بين بردن بنيادگرايي اسلامي در جهان اسلام را دنبال کند. ايران در اين طرح در چه جايگاهي قرار دارد؟



بنزهاي جديد نيروي انتظامي
خدا آخر عاقبت همه ما را به خير گرداند

طرفداران نظريه "خروج دسته جمعي اصلاح طلبان از حاکميت" معمولا چنين نگاهي به آينده دارند :

برنامه سياسي که اصلاح طلبان تاکنون به دنبال اجراي آن بودند يعني بالفعل کردن ظرفيتهاي اجرا نشده قانون اساسي به کلي شکست خورده است. اگر اصلاح طلبان از حاکميت خارج شوند و اداره مملکت را به محافظه کاران بسپارند به دليل رشد روز افزون مشکلات و ناتواني محافظه کاران از رويايي با آنها، کشور دچار بحرانهاي جدي و ناآرامي هاي اجتماعي – سياسي شده که به فروپاشي حاکميت و تسليم محافظه کاران مي انجامد. اصلاح طلبان هم مي توانند از خلا قدرت استفاده کرده و حکومت را بدست گيرند.

اجراي اين برنامه به دلايلي که خواهم نوشت به نظر من به صلاح کشور نخواهد بود.

جمعه، تیر ۲۱، ۱۳۸۱

روزنامه انتخاب از قول يک کارشناس ارشد اقتصاد نوشته است که :

"هم اکنون کشورهاي پيشرفته اي چون آمريکا و انگليس با بن بست هاي زيادي در سيستم پولي، مالي و اعتباري خود مواجه شده اند و دريافته اند که علاج رفع اين بن بست ها رجوع به قوانين پولي و بانکي اقتصاد اسلامي است."

"خروج دسته جمعي اصلاح طلبان از حاکميت" تنها در صورتي موفق خواهد بود که همه شرايط لازم آن محقق شود. يعني بعد از اين خروج يک سري اتفاقات خاص بيفتد در غير اين صورت اين برنامه شکست غير قابل جبراني خواهد خورد. در مملکتي که نمي توان پيش بيني کرد در يک ساعت آينده چه اتفاقي مي افتد چگونه مي توان به موفقيت چنين استراتژي اميدوار بود.

ماجرايي که با نامه آيت الله طاهري آغاز شده با پاسخ رهبري- اگر چه به طور موقت- فروکش کرد. بدين ترتيب بر خلاف اين تصور که کشور با يک بحران روبرو شده و بزودي – درچند روز آينده- يک طرف از صحنه کنار خواهد رفت، هم چنان همه چيز بر روال گذشته مي گردد.

متاسفانه اصلاح طلبان توانايي اين را ندارند که مسايل را از منازعات سياسي دو طرفه به سطح جامعه کشانده و از آن بهره برداري کنند. مقايسه کنيد با هنگامي که کرباسچي به اتهام اختلاس مالي و پس از طي تمام مراحل قانوني بازداشت شد و چه هنرمندانه کارگزاراني هاي آن موقع افکار عمومي را بر عليه قوه قضاييه بسيج کردند.


سه‌شنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۱

يکي از درسهاي تلخ رويداد 18 تير اين بود که نشان داد اصلاح طلبان توانايي مهار جنبشهاي اجتماعي و هدايت آنها براي بهبود وضعيت سياسي کشور را ندارند. بحراني که در 18 تيرماه آغاز شد در روزهاي بعد بکلي از دست اصلاح طلبان خارج شد و سپس محافظه کاران در 23 تيرماه آن را کاملا به نفع خود مصادره کردند.

ايران بدون شک در سالهاي آينده، با بحرانهايي مشابه و شايد هم ناگوارتر روبرو خواهد شد. اگر اصلاح طلبان در مديريت کردن اين بحرانها ابتکار عمل نشان ندهند کشور با هرج و مرجي روبرو خواهد شد که حاصل آن اين بار به نفع محافظه کاران هم نخواهد بود.

18 تير امسال را سکوتي فرا گرفته است که از هر فريادي بلندتر است.

دوشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۱

همشهري مقاله جالبي دارد به عنوان " اقتصاد کنکور "

نويسنده مي گويد که افزايش هزينه آموزش در خانوارهاي شهري، به کاهش هزينه براي مصرف کالاهاي صنعتي مي انجامد که خود باعث کاهش تقاضا و رکود در صنعت مي شود.

و همه چيز به يک ريش تراش ختم شد .....

بعد از اين که چند روز پيش عناوين بسياري از روزنامه ها مربوط به تجاوز دسته جمعي بزرگان يک قبيله به يک دختر در پاکستان بود، حال نوبت به ايران رسيده است. عنوان گزارش آسوشيتد پرس که در بسياري از روزنامه هاي جهان ظاهر گشت !

Some of Iran's suffering wives look to a new solution : husband killing

یکشنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۱

سايت رسمي دولت جمهوري اسلامي ايران - حداقل در حال حاضر - کار نمي کند!!

روزنامه مردم سالاري نوشته است که :

شنيده ها حکايت از خروج حجتي از وزارت کشاورزي دارد و صفدرحسيني وزير کنوني کار جايگزين او مي شود. حجني که در کابينه قبل وزير راه بود دوباره به اين وزارتخانه باز مي گردد. عبدالعلي زاده وزير کنوني مسکن رييس سازمان ايرانگردي و جهانگردي مي شود و معتمدي ( وزير کنوني پست! ) به وزارت تعاون مي رود.

اتل متل توتوله ، ....

شماره جديد ماهنامه آفتاب منتشر شد.

شنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۱

همشهري مقاله اي دارد با عنوان " دموکراسي صادراتي " که در آن به وضعيت کنوني افغانستان پرداخته است. به گمان نويسنده آن چه غرب براي افغانستان مي خواهد با واقعيت هاي عيني اين جامعه سازگار نيست و از اين رو ماندگاري حکومت را تهديد مي کند.

معمولا پاسخ افراط، تفريط است. اين انتظار بود که در واکنش به حکومت بنيادگرا و افراطي طالبان، مردم افغانستان ازيک الگوي کاملا غربي پيروي کنند. اما همچنان مي بينيم که زنان اکثرا برقع به سر مي اندازند و نشاني از ديسکو و بار مگر براي خارجي ها نيست.

حال تصور کنيد اگر حکومت در ايران آن چنان که در افغانستان اتفاق افتاد، تغيير مي کرد. احتمالا گوشه خيابانها پر از بطري هاي مشروب مي شد، و زنان زيادي در واکنش منفي به حجاب اجباري، بدون حجاب و با شکل و شمايل کاملا غربي به خيابانها مي آمدند.

اين ها همه تفاوت هاي دو جامعه است. جامعه افغانستان يک جامعه با باورهاي سنتي است و تشکيل يک حکومت سکولار در آن با موانع زيادي روبروست. از سويي ديگر، دو دهه حکومت ديني در ايران درعين ناباوري نسلي از انسانهاي سکولار، طرفدار آزادي و دموکراسي و بعضا در عين حال ديندار را بوجود آورده است که بدون نياز به زلمي خليل رادها آينده اميدوارکننده اي را نويد مي دهند.

دوران کنوني در ايران، هر اندازه عده اي نااميد از آن باشند، فرصتي است سرنوشت ساز براي اين که ايراني ها " دانه دانه " دموکرات شوند.

اگر داريد مي آييد خارج سعي کنيد مطمئن باشيد وقتي در ايران هستيد يک خرده دين و ايمان داريد يا حداقل بابايتان داشته باشد. بدين ترتيب وقتي مي آييد اين جا و اغفال مي شويد تازه قابل تحمل مي شويد. اگر از تو ايران قيد همه چيز را زده باشيد وقتي مي آييد اين جا چنان در عالم فساد و تباهي غوطه ور مي شويد که ديگر به اين راحتي ها نمي شود درتان آورد!

خيلي نظراتم ارتجاعي است؟ پس نظر بدهيد تا بدانم چند تا از خوانندگان وبلاگم فکر مي کنند روشنفکر هستند. آقا اين روشنفکريتان هم مرا کشته!


پنجشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۸۱

يک تست ساده براي اين که بفهميد يک نفر چقدر در باغ سياست ايران قرار دارد اين است که از او نظرش را در مورد طبرزدي بخواهيد.
اگر طرف گفت : " ها، طبرزدي، چي ؟ " يعني اين که مزاحمش نشويد و بگذاريد کار خودش را بکند.
اگر گفت : " آقاي طبزردي را فرموديد؟ ايشان يکي از رهبران جنبش دانشجويي در ايران هستند. " يعني طرف خيلي بوق است. احتمالا يک ده سالي است که در بلاد خارجه زندگي مي کند.
اگر هم گفت : " آقا ما را گرفتي. بگذار به کارمان برسيم. " يعني طرف يک چيزهايي مي فهمد.

داشتم نوشته جديد طبرزدي را در سايت گويا مي خواندم، ياد يک ضرب المثل اسپانيايي افتادم که ميگويد :
" خدا پدر مادر کسي را بيامرزد که قبل از اين که پاي منبر برود لااقل يک دو سه تا کتاب را ورق مي زند. "

چهارشنبه، تیر ۱۲، ۱۳۸۱

يکي مي گفت وضعيت کنوني ايران مانند يک سرماخوردگي شديد ويروسي مي ماند. دوا و درمان درست و حسابي ندارد. آب پرتقال خوردن و استراحت کردن شايد بتواند مدت زمان بيماري را اندکي کاهش دهد اما به هر حال سرماخوردگي يک دوره اي دارد که بايد طي شود.

سه‌شنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۱

90% خرابي هاي ناشي از زلزله در شهرهاي بزرگ، مربوط به آتش سوزيهاي بعد از زلزله است. اما اگر خداي نکرده در تهران زلزله اي روي دهد، 90% خرابي ها مربوط به شلوغي هاي پس از آتش سوزي خواهد بود. در تهران جمعيت قابل ملاحظه اي وجود دارند که فاقد هر گونه آداب زندگي – به هر دليلي – هستند و در صورتي که شهر را بدون نظم و کنترل ببينند دست به هر کاري از دزدي، خرابکاري و آدمکشي مي زنند. اگر چنين شود بعيد است بتوان به اين آساني ها جمع و جورش کرد!

بعضي بانکهاي اين جا ( بلاد کفر ) به مراتب از بانکهاي ايران شلوغ تر هستند و وقت آدم در آنها بيشتر تلف مي شود. اما به يک دليل واضح تحمل نيم ساعت بانکهاي اين جا بارها آسانتر از پنج دقيقه در بانکهاي ايران است. در اين جا آقايان از عقلشان استفاده کرده اند و با چند عدد ميله و طناب يک چيزي درست کرده اند که آدمها را توي صف مي کند.
در ايران بايد مدام داد بزني : " هي آقا، جا نزن. " ، " آقا مگه کوري، نمي بيني من دفترچه ام را از خيلي وقت پيش اين جا گذاشتم؟ "

در اين جا وقتي در صف ايستاده ايد و نوبتتان مي شود، به شما مي گويند :
? May I help the next person in the line
در ايران طرف اگر خيلي لطف کند به جاي سر تکان دادن مي گويد : نفر بعد!

دوشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۱

بخشي از مقاله Financial Times در مورد زلزله اخير در ايران

The earthquake that levelled villages in northern Iran last week, leaving some 25,000 people homeless, exposed not just the frailty of their mud and brick houses but also the vulnerability of the government itself


يک انتقاد جدي که به سرگرمي جديد نيروي انتظامي در سطح تهران وارد است اين است که منظم و مرتب انجام نمي شود. يعني تکليف آدم معين نيست که آيا از آخر آدم با دوست دخترش/ پسرش برود هواخوري، بهش گير مي دهند يا نه! يک روز مي گيرند روز ديگر به امان خدا مي گذارند. باور کنيد اگر آدمها بدانند که اگر فلان کار را بکنند مي روند گوشه زندان آب خنک خوري، ديگر اين اندازه غر نمي زنند.

در مملکتي که شما نمي توانيد براي چند ساعت پياده روي همراه با متعلقات مربوطه، برنامه ريزي کنيد چطور مي شود کار کرد خدا مي داند.

اگربه دنبال آزادي و دموکراسي در ايران هستيد، NGO بسازيد.

فرازي از بيانات وحيد هراتي در جمع وبلاگ خوانها

اگر وقت داريد هر روز صفحات آخر روزنامه همشهري را بخوانيد. گويا از وقتي که ديگر همشهري ماه منتشر نمي شود، مطالب آن در صفحات آخر روزنامه پخش مي شود. اگر اشتباه نکنم کادر همشهري ماه با تقريب خوبي بخشي از همان کادر عصرآزادگان است.

تمام ماجراي آغاجري يک بازي کهنه و نخ نما شده است براي فشار به اصلاح طلبان. در چنين شرايطي صحبت از محتواي سخنراني و فرياد اين موضوع که اين حرفها را قبلا کساني چون آيت الله مطهري هم گفته اند، کاملا بي مورد است.

تاسف از سخنان خاتمي است که حتي اگر هم به نيت کم کردن فشار بر اصلاح طلبان گفته باشد باز هم کاري نسنجيده است. معلوم نيست در اين ميان مشاوران خاتمي چه مي کنند ؟! هيچ کجاي دنيا يک رييس جمهور موضعگيري هاي مهم را بدون مشورت با مشاوران خود اعلام نمي کند.

شنبه، تیر ۰۸، ۱۳۸۱

مرتضي نگاهي : " من زنان فاحشه اى را ديده ام كه در ام القراى اسلامى فقط و فقط براى دهن كجى به نظام "منزه طلب" اسلامى، كه نمايش يك تار مو را نمىتابد، با مردان هم آغوش مىشدند و اين عمل خود را نوعى مبارزه با رژيم قلمداد مىكردند! "


امان از آناني که همه چيز را و همه چيز را تنها از دريچه تنگ سياست و مخالفت با رژيم مي بينند!

عالم سياست يک طورهايي مثل بازي فوتبال مي ماند. اگر تيمي قرار باشد همه اش دفاعي بازي کند از آخر گل مي خورد. بويژه وقتي که داور هم از طرف مقابل پول گرفته باشد.

اصلاح طلبان حتي اگر مي خواهند هم چنان با همين تاکتيک بازي کنند، حداقل بايد بيشتر حمله کنند و توپ را در زمين مقابل بيندازند. داور از اصلاح طلبان نيست ولي تماشاچي هاي بيچاره که هستند. بماند که بنده خداها فعلا جز جيغ زدن کاري از دستشان بر نمي آيد.

مجيد انصاري : سخنان افراط آميز اخير برخي افراد هيچ ربطي به اصلاحات واقعي ندارد .

و هم چنين سخنان اخيرتر جنابعالي!

جمعه، تیر ۰۷، ۱۳۸۱

گاهي مواقع آدم اکيدا احساس مي کند که دارد به سر تا پاي شعورش توهين مي شود.

آلودگي هوا دارد در تهران بيداد مي کند. هر کس با هر ماشين قراضه اي مي تواند برود توي شهر ترتيب ريه هاي شما و بنده را بدهد و آن گاه حضرات به فکر مبارزه با آلودگي صوتي افتاده اند! آلودگي صوتي هم که صد البته فقط از راه صداي بلند نوار ايجاد مي شود.

آقا ما را گرفتيد ا.

حسين درخشان نوشته است که : " درباره ايران، به اين فکر افتاده ام که واقعا در شرايط فعلی هيچ راهی برای اصلاحات در ايران نيست. مگر اينکه شرايط در نتيجه يک اتفاق عجيب و غير قابل پيشبينی تغيير کند. به نظر من خاتمی هر روز که ديرتر کنار بکشد بدتر است. هم به لحاظ اعتبار شخصی خودش و هم بخاطر وضع مملکت"

اگر فرض کنيم منظور حسين، خروج دسته جمعي اصلاح طلبان از حاکميت است آنگاه اين سوال مطرح مي شود که عاقبت اين کار بايد به کجا بينجامد و اين اقدام چه نفعي براي مردم خواهد داشت ؟ طبعا انتظار اين نيست که خاتمي خود را کنار بکشد و بعد مملکت را به امان خدا رها کنيم. پس بايد پرسيد برنامه براي بعد ازاين خروج چيست؟

آيا اگر محافظه کاران قواي مقننه و مجريه را بدست گيرند و سپس با سيل مشکلات و ناآراميهاي اجتماعي و سياسي مواجه شوند، پشيمان شده و حکومت را دودستي به اصلاح طلبان باز مي گردانند؟

همه اين ها سوالاتي است بي جواب. اما لااقل حاوي اين پيام که به اين آساني نمي توان از اصلاح طلبان انتظار داشت که اين يا آن کار را بکنند



پنجشنبه، تیر ۰۶، ۱۳۸۱

از وبلاگ افکار خصوصي:

وقتي با دوستاي انگليسيم حرف ميزنم ميگن: "ما انگليسي ها..."
وقتي با دوستاي ايرانيم حرف ميزنم، ميگيم: "اين ايرانيا..."

دو روز است بد جوري مريضم. سرماي بدي خورده ام که مرا توي رختخواب انداخته است. خيلي کارهاست که مي خواهم بکنم ولي اصلا نمي توانم. هيچ نايي برايم نمانده است. منگ منگم.

يک طورهايي وضعيتم در اين دو روز مثل وضعيت اصلاح طلبان دراين دو سال است. پس بيچاره اصلاح طلبان!

نيما راشدان در مصاحبه با راديو پيوند سوئد: "رک و پوست کنده بگويم 20 ميليون جوان به دنبال آبجوخوري، عشق و حال و دختربازي هستند. هر کس خلاف اين فکر مي کند خودش را گول مي زند و بس."

بدين ترتيب، آيا اگر محافظه کاران به قدرت باز گردند و سپس آزاديهاي اجتماعي از آن نوع که نيما راشدان مي گويد را در جامعه برقرار کنند حکومتي ماندگار خواهند داشت؟ آيا يک جامعه بسته به لحاظ سياسي و باز به لحاظ اجتماعي مورد پسند محافظه کاران خواهد بود؟

دوباره از ايسنا :

بنا بر نتايج يک پايان‌نامه، استماع آواي قرآن، درد سزارين را كاهش مي‌دهد.

بدون شرح : خبر از ايسنا

يک محقق نظريه پرداز رياضي براي حل کنندگان دو سوال رياضي خود جايزه هاي 10 ميليون ريالي، 9 ميليون و 500 هزار ريالي و 9 ميليون ريالي در نظر گرفته است.

حسين دينبلي، محقق نظريه پرداز رياضي و کاشف عدد پي، در گفت و گو با خبرنگار گروه فني مهندسي ايسنا اظهار داشت اين کار با هدف اثبات دقيق عدد پي يعني 3.15 با 32 رقم اعشار انجام شده و افراد خارجي هم مي توانند در اين مسابقه شرکت کنند.

چهارشنبه، تیر ۰۵، ۱۳۸۱

مراد ثقفي، سردبير فصلنامه گفتگو در صحبتي با نوروز درباره اصلاحات گفته است که برنامه سياسي اصلاح طلبان، چانه زني و گفت و گو با راست سنتي و تمايز با اصلاح طلبان خارج از حاکميت شکست خورده و بايد بازبيني شود. به گمان او اگر اصلاح طلبان حکومتي به گفت و گو با ديگر اصلاح طلبان نپردازند در آينده داوري سختي نسبت به آنها خواهد شد.

فکر مي کنيد تا چه اندازه بنيادگرايي اسلامي در ايران که امروز مانعي جدي در راه اصلاحات شده است ريشه هاي اقتصادي دارد؟ آيا مخالفتي که با اصلاحات در لايه هاي سنتي جامعه ديده مي شود ناشي از نگراني بازاريان سنتي براي از دست دادن سرمايه و قدرتي است که دارند و يا اين که صرفا سنت گرايان توانايي پذيرش غربي شدن – جهاني شدن- کشور را به دليل ناسازگاريهاي فرهنگي ندارند؟

و اصلا تا چه اندازه مخالفت با اصلاحات عميق و جدي است؟ آيا محافظه کاري در طبقاتي از مردم وجود دارد و يا اين که تمام مشکلات از بابت گروه قليلي است که حاظر نيستند به هيچ قيمتي قدرت و رانتهاي آن را فراموش کنند؟

روزنامه آفتاب يزد: " پسران 25 ساله که حدود 550 هزار نفر هستند مايلند با دختران سه سال کوچکتر از خود يعني دختران 22 ساله ازدواج کنند. تعداد دختران 22 ساله حدود 700 هزارنفر است. بنابراين حدود 150 هزار دختر شانس ازدواج نخواهند داشت."

دوشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۱

آغاجري، استاد دانشگاه تربيت مدرس جانباز جنگي است که پايش براي دفاع از ميهن آسيب ديده است وحال به سبب حرفهايي که در همدان در بزرگداشت دکتر شريعتي گفته است آماج حمله محافظه کاران است.
مهمترين جمله گزينش شده از صحبتهاي او اين گفته است که مردم مگر ميمون هستند که از روحانيت تقليد کنند!

مصاحبه بني يعقوب با سرهنگ ابوخالد، سخنگوي جنبش فتح بسيار خواندني است

یکشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۱

ما ايرانيها انيرسي زيادي داريم که باعث ميشود معمولا در برابر تغييرات مقاومت کنيم. اين انيرسي در زندگي روزمره به صورت تنبلي بروز ميکند و درفضاي سياسي کشور به صورت سکون و از دست دادن فرصتها.

مثلا قيمت فرآوردههاي نفتي را هيچکس جرات نميکند زياد کند. وقتي ميشود يک گوشه نشست وکاري نکرد چه نيازي است براي تلاش براي بهبود امور!

البته اين تنبلي يک استثنا دارد و آن هم وقتي است که تغييرات آن قدر زياد باشد که همه چيز را از اين رو به آن رو کند. ايرانيها نشان داده اند که در اين زمينه اصلا تنبلي به خرج نميدهند.

اخبار رسيده گويا اين بار غوغا کرده است. نويسنده ادعا کرده است که رژيم ضد بشري ايران براي ايجاد اخلال در تصاوير ماهواره اي نويزهايي از نوع اشعه ايکس پخش مي کند که باعث سرطان مي شود!
اين که امواج ماهواره اي طول موجشان چندين مرتبه بزرگي (حتي بيشتر) با طول موج اشعه ايکس فرق دارد هم گويا فعلا مهم نيست!

جمعه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۱

يک نماينده مجلس گفته است که 420000 نفر از جوانان ايراني که از دانشگاههاي رده بالا در ايران فارغ التحصيل شده اند در چند سال اخير از ايران خارج شده اند!

حرف از اين مفت تر تا حالا شنيده بوديد؟ يک عده مثلا براي اين که بگويند خيلي دلشان به حال اين مردم و مشکلاتشان مي سوزد هر حرف نامربوطي مي زنند و روزنامه هاي داخل براي اين که بگويند مشکلات مردم را انعکاس مي دهند و نشريات خارج هم براي اين که ثابت کنند اين حکومت دو روز ديگر سقوط مي کند اين خزعبلات را تيتر اول مي کنند.

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۱

گفت و گو از ايسنا : رييس دانشگاه اراک " با توجه به هماهنگي با نماينده ولي فقيه و استاندار انتظار تنش را نداشتيم"

مختصر مفيد يعني اين که بعضي ها که قول داده بودند بهم نريزند بدقولي کرده اند!

اگر هنوز هاج و واج هستيد اول اين خبر را بخوانيد

بالاي سايت ايسنا با يک طراحي مثلا هنري نوشته شده است : "رهرو آنست که آهسته و پيوسته رود" که يعني اصلاح طلبان و روزنامه هاي دوم خردادي مرگ من يواش.

خدا وکيلي فکر مي کنيد جاي ديگري جز ايران بشود پيدا کرد که مسوولان سايت خبرگزاري آنجا به اين فکر بيفتند که ديگران را از طريق سخنان ادبي نصيحت کنند!

علتي که يک چند ماهي است چيزي ننوشته ام خيلي واضح است. الان قرن پنجم هجري نيست که يک نفر هم بتواند طنز بنويسد، هم روي پروژه لعنتيش کار کند و هم با زنش دعوا کند. همه اين کارها کلي وقت ميگيرد و من هم خب اصلا همچنين وقتي را ندارم!

طنز نوشتن يک حرفه است. آدم بايد هرروز چند ساعت روزنامه بخواند. با مردم کوچه خيابان قدم بزند و از جوکهايي که به هم ميگويند ايده بگيرد و خلاصه چند ساعتي هم بعدش فکر کند. وگرنه آدم الابختکي جوک بگويد مي شود مثل اين جوک!

جمعه، دی ۲۱، ۱۳۸۰

همانطور که مثلا صدا و سيما با پخش آهنگهاي ضعيف و سطحي، نقش مهمي در پايين آوردن سليقه هنري مخاطبان خود دارد، رسانه هاي ديگر هم مي توانند با انتشار مطالب بي کيفيت سليقه خوانندگان خود را تغيير دهند. نمونه اش سايت گوياست که با وجود اين که در اندازه هاي يک رسانه پر مخاطب است، هيچ شوراي سردبيري ندارد. اين سايت براي چاپ يک مطلب به اين تفکر اشتباه که مثلا بايد هر کس بتواند بدون ترس از سانسور هر حرفي مي خواهد بزند تنها معيارش عدم اهانت است. از اين روست که اکنون بخش خبر اين سايت ملغمه اي از مطالب کاملا متفاوت، بدون ارتباط و با سطح کيفي مختلف است و مي توان گفت مشخص نيست مخاطبان اين رسانه قرار است چه طيفي از جامعه باشند؟ از سويي يک خواننده وقتي وارد سايت مي شود نمي داند که چه مطالبي ارزش خواندن دارد و براي فهميدن اين موضوع چاره اي جز اين که تمام مطالب را بخواند ندارد
مزاياي فراوان اين سايت باعث شده است که نقايص آن پوشيده بماند. زمان آن رسيده است که اين سايت به طور انتقادي از سوي خوانندگانش بررسي شود. گويا اگر مي خواهد که پرمخاطب ترين رسانه اينترنتي ايراني باشد بايد ملزومات يک رسانه را نيز را رعايت کند.