پنجشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۱

"مگه اين نيست که از ترس تون جرات برگشتن رو ندارين؟؟ ما که ۸ سال تو سرمون موشک و گلوله بود....حرف نزديم....ماييم که وقتی توی خيابون ميريم همش هول اين رو داريم که يکی بياد و گير بده.....از کوچکترين حقوق خودمون بی بهره اييم....ولی دوست نداريم جوونای مملکت رو دوباره بفرستيم جلو گلوله....اونوقت شما نشستين اون ور گود و ميگين لنگش کن....
جناب سرکار خانم هاله که تا ديروز توی فيلم های ايرونيه قديمی...به صورت لخت و پتی زير دست ديگر هنرمندان ما دست و پا ميزدن...حالا شدن شير زن ايرانی.....
شير زن اون زنهايی هستن که برای سير کردن خودش و ۴ تا بچه مجبوره بره اون ور شهر و رخت بشوره......"

اين نوشته از وبلاگ شراب دوساله که در وبلاگ حسين هم آمده را مي خواندم . خيلي از ما که از سلطنت طلبها بدمان مي آيد از اين نوشته خوشممان مي آيد. ولي فکر نمي کنيد نوع استدلال خيلي به سبک "کيهان" است. يعني اين که هنرپيشه اي که لخت و پتي بودي تو ديگه حرف نزن .
ايران براي همه ايرانيان است . چه آنها که لخت و پتي زير دست ديگر هنرمندان دست و پا مي زدند و چه آنها که دست و پا نمي زدند.