یکشنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۳

چند روز پیش دکتر ظریفیان معاون دانش‌جویی وزارت علوم و دکتر اظهری رایزنِ علمی ایران در کانادا در جلسه‌ی کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو با دانش‌جویان گفت‌وگو کردند. جلسه خیلی بهتر از آن چه فکر می‌کردم برگزار شد و خوش‌بختانه از انصار ِ نوع کانادایی هم خبری نبود. جلسه و پرسش و پاسخ بیشتر در مورد اوضاع دانشگاه‌ها در ایران، ارتباط علمی بین ایران و کشورهای دیگر و مسایلی از این قبیل بود.

دکتر اظهری می‌گفت در ساختار قبلی وزارت‌خانه یک سِمتی وجود داشت به اسم سرپرست دانش‌جویان بورسیه. می‌گفت خود‌ِ اسم هم کلی کج‌سلیقگی است. یعنی این که دانش‌جویان نیاز به سرپرست دارند. حالا همین سرپرست هم وظیفه‌اش فقط رسیدگی به کار دانش‌جویان بورسیه‌ای بود. در ساختار جدید این سِمت سرپرست را برداشته‌اند و به جایش سِمت جدیدی تعریف کرده‌اند به اسم رایزن علمی. وظایف این رایزن علمی هم بسیار گسترده‌تر و در ارتباط با همه‌ی دانش‌جویان ایرانی خارج از کشور است. اگر اشتباه نکنم دکتر ظریفیان می‌گفت که در دوسال گذشته حدود ۵۰۰ نفر از دانش‌جویان بورسیه به ایران بازگشته‌اند در حالی‌که در همین مدت دو برابر ِ آن یعنی حدود ۱۰۰۰ نفر از دانش‌جویان غیربورسیه‌ بازگشته‌اند و به هیات علمی دانشگاه‌ها پیوسته‌اند. کلا نگاه وزارت علوم به مساله‌ی اعزام تغییر کرده است. دیگر دو سال است که وزارت‌خانه امتحان اعزام را برداشته است و سعی می کند دوره‌های شش ماهه یا یک ساله را بیشتر کند. سعی می کنند با دانشگاه‌های خارجی دوره‌ی مشترک برگزار کنند و یا کاری کنند که مثلا دانش‌جویان در ایران از مشاوره‌ی استادهای خارج از ایران بهره‌مند شوند.

سه‌شنبه، آذر ۲۴، ۱۳۸۳

سر ِ راهِ رفتن به خانه، گدایی هست که هر روز پیدایش می‌شود. می‌آید طرفم و می‌گوید که از مترو یا به قول این‌جایی‌ها ساب‌وی جامانده است. ۲۵ سِنت می‌خواهد تا بلیتی بخرد، سوار قطار شود و به خانه‌اش برود.

این داستان را هر روز برایِ من و هر که از کنارش رد می‌شود تعریف می‌کند. این داستان نه فقط داستانِ او که داستانِ تکراریِ همه‌ی گداهای این‌جاست. برایشان مهم نیست که کسی باور نمی‌کند. گدا که به این چیزها نمی‌اندیشد، که اگر می‌اندیشید دیگر این حال و روز را نداشت.

حکایت، حکایتِ دادگستریِ ما و داستانِ توبه‌نامه‌هاست. داستانِ تکراری‌ِ همین گدایِ سر کوچه.

یکشنبه، آذر ۲۲، ۱۳۸۳

دیروز کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو یک جلسه گذاشته بود درباره‌ی فراخوان رفراندوم. آخر ِ جلسه یک طورهایی بیشتری‌ها به این نتیجه رسیدیم که این فراخوان بیشتر یک فیل هوا کردن است. همه یک طوری نگاه می‌کنند ببینند این فیل تا کجاها بالا می‌رود.

یک نگاه خوشبینانه و در عین حال توطئه‌انگارانه هم این بود که ممکن است بین اصلاح‌‌طلبان و بانیان طرح یک ساخت و پاختی باشد. یعنی هدف این است که سطح تقاضای مردم را خیلی بالا نشان بدهند تا محافظه‌کاران به یک کم پایین‌ترش مثلا انتخاباتِ آزاد راضی شوند. یک جور امتیازگیری. یادتان هست که سر ماجرای بحران هسته‌ای ایران یک دفعه مجلس تصویب کرد که دولت باید غنی‌سازی اورانیوم را فورا شروع کند. یک طورهایی احتمالا این کِرمی بود که روحانی از طریق یک دو تا نماینده‌ی زرنگ در مجلس انداخته بود. بقیه‌ی نماینده‌ها هم که قربانِ فهم و شعورشان بروم به خیال این که پوز آمریکا را دارند به خاک می‌مالند طرح را امضا می‌کنند. پس‌فردایش روحانی می‌رود به این اروپایی‌ها می‌گوید بابا این نماینده‌های ما این طوری هستند. اگر شما یک امتیاز چرب و نرم ندهید من نمی‌توانم راضی‌شان کنم و بقیه‌ی داستان. یک جور امتیازگیری.

شنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۳

با کورش خیلی مخالفم! به نظر من خشونتِ رسانه‌ای تنها مفهومی که می‌تواند داشته باشد این است که یک رسانه مانند تلویزیون و یا روزنامه‌ی مچاله‌شده را برداری و بزنی در کَلّه‌ی یک نفر دیگر. هر کار دیگری با این رسانه بکنی خشونت نمی‌شود. حتی اگر با آن نفرت را ترویج کنی. هر جا بخواهی مرز بگذاری که رسانه‌ فلان حرف را نزند آزادی را محدود کرده‌ای. کار خطرناکی است. پس‌فردا این مرز ممکن است هِی عقب و عقب‌تر برود تا جایی که دیگر زبانت را باز کنی بگویند امنیت ملی را تهدید کرده‌ای.

خطر دیگرش وقتی است که با آن خشونت واقعی را توجیه کنی. حتی اگر هم فکر کنی نمی‌کنی، داری می‌کنی. ناخودآگاه می‌گویی نوش جانش. می‌خواست کتابش را آن‌طوری ننویسد. فیلمش را آن‌طوری نسازد. این جوری سنگ روی سنگ بند نمی‌شود.

چهارشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۳

من از «عبور از خاتمی» به مفهومی که فکرش را می‌کنم خیلی خوشم می‌آید. یک بار برای همیشه از خاتمی عبور کنیم و به خودمان (یا هرجای دیگری) برسیم. نمی‌شود که از خاتمی عبور کرد و هِی گفت چرا خاتمی چنین می‌کند و چنان نمی‌کند. برادر‌ ِ من، خواهر ِ من، ازش رد شدی. ولش کن دیگر.

لینک می‌دهید غریبه‌ها را می‌فرستید اولش یک یاالله بگویید که ما آماده شویم! دفعه‌ی بعد فکر کنم یک یادداشت بگذارم بالای این جور مطالبم که معلوم شود این مطلب برای همه است یا فقط خواننده‌های دایمی وبلاگم! خلاصه گاهی مواقع "viewer discretion is advised"!

سه‌شنبه، آذر ۱۷، ۱۳۸۳

اِی خاتمی ِ احمق

رایی که بهت دادم حرامت باشد. از همان اول هم می‌دانستم هیچ غلطی نمی‌توانی بکنی. حیفِ وقتی که صرف کردم که بروم رای بدهم. فقط به این امید که تو کاری بکنی آن روز با بچه‌ها کوه نرفتم و عوضش آمدم به تو رای دادم. ولی حالا فهمیدم که اشتباه بزرگی کردم. دفعه‌ی بعد عمرا از کوه رفتنم بگذرم و بیایم رای دهم. یعنی شما اصلاح‌طلب‌ها فکر کردید ما بیکاریم که هِی بیاییم رای بدهیم و بعد شما زانتیا بگیرید و بروید پول‌های پتروپارس را بخورید.

خاتمی‌،
همه‌ی این بدبختی که ما داریم به خاطر توست. خودِ خودِ تو. می‌فهمی چه می‌گویم. که البته مطمئن هستم نمی‌فهمی. مدت‌هاست که نمی‌فهمی. اصلا من چرا دارم به تو نامه می‌نویسم. اگر تو بی‌عرضه‌بازی در نمی‌آوردی الان ما شده بودیم یک کشور پیشرفته. ولی تو نگذاشتی. کاری کردی که همه‌ی ما از کشور برویم. تو تمام سرمایه‌های این مملکت را سوزاندی. ما همه گول تو را خوردیم. شماها فقط حرف زدید. تو و کابینه‌ات مملکت ما را به این وضعیت فجیع رساندید.

من دیگر رای نمی‌دهم. تا کِی باید بین بد و بدتر، یکی را انتخاب کنیم. می‌نشینم توی خانه‌ام حشیش می‌کشم ولی رای نمی‌دهم تا تو رای نیاوری.

یکشنبه، آذر ۱۵، ۱۳۸۳

No to Karroubi
همین الان کامییونیتی No to Karroubi را در orkut درست کردم. تو را خدا بروید عضو شوید. به بقیه هم بگویید بروند عضو شوند.

اگر حال و حوصله داشتم می‌رفتم در orkut یک کامیونیتی راه می‌انداختم به اسم No to Karroubi. یا یک petition درست می‌کردم به اسم «به کروبی رای نمی‌دهیم». یا یک لوگو درست می‌کردم برای وبلاگ‌ها با همین عنوان.

کار خیلی cheap ای است. ولی خب در این شرایط به نظر من خیلی هم ارزشمند است. گاهی آدم باید قِر کارِ باکلاس کردن را کنار بگذارد و از این کارها هم بکند.

راستی من این کار را اگر می‌کردم نه به این خاطر که کروبی رییس‌جهور بدردبخوری نمی‌شود. که شاید هم بشود. مشکل این‌جاست که کروبی تحتِ هیچ شرایطی رای نمی‌آورد. کاندید شود فقط کار ِ معین را خراب می‌کند و انتخابات هم لوث می‌شود. همان حرف‌های سوتیتر.

می‌خواهید بزنید برقصید، خب بزنید برقصید. دیگر این ادا و اطوارها چیست که اعلام می‌کنید به پاس بزرگداشت آیین و سنن باستانی و ارج نهادن به ارزش‌های كهن وطن عزیزمان ایران زمین مراسم جشن شب یلدا ...