‏نمایش پست‌ها با برچسب کانادا. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب کانادا. نمایش همه پست‌ها

سه‌شنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۹۱

نسل چندم

این ترم یه درس دارم با عنوان Introduction to Family Businesses. تو بحثهای کلاس خب خیلی از شاگردها درباره کسب و کار خانوادگی خودشون صحبت می کنن. بعد استاد درس از شاگردها می پرسه نسل چندمن و اونا جواب میدن سوم، چهارم، پنجم. تازه این کاناداست که همه مثلا مهاجرند.

قوم وخویشهای خودم تو ایران رو که نگاه می کنم اگه کسی یه کسب و کار داشته باشه و بعد چند سال عوضش نکرده باشه خیلی هنر کرده.

یکشنبه، بهمن ۰۷، ۱۳۸۶

سخنرانی دکتر جهانبگلو در دانشگاه تورنتو

فردا دکتر رامین جهانبگلو در دانشگاه تورنتو سخنرانی دارد. رامین قراره بیاد و توضیح بده که با پول‌هایی که شش هفت سال پیش از NED گرفته چی‌کار کرده. بهتره توضیحاتش قانع‌کننده باشه وگرنه من یکی که وسط جلسه پامیشم می‌ذارم می‌رم.

خلاصه که اگه دلتون برای ما تنگ شده می‌تونین فردا بیاین اون‌جا و ما را ببینین:-)

چهارشنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۶

رییس و معاونانش

امروز از رییسم سوالی که دیروز درباره‌اش نوشتم رو پرسیدم. جواب که خب «نه» بود. رییس جدید دانشگاه ما هیچ‌کدام از معاونانش رو عوض نکرده است. ولی خب دلیلش جالب بود. با تقریب خوبی رییس دانشگاه نمی‌تواند معاونانش رو عوض کند. یعنی معاونان دانشگاه همه براساس یک قرارداد مثلا ۵ ساله در سِمتشان هستند که احتمالا چند سالش مانده است. فسخ این قراردادها بسیار پیچیده است. دست کم اگر رییس بخواهد همین طوری آن‌ها را برکنار کند باید حقوق سال‌های باقیمانده را بدهد که کلی می‌شود. آن هم تازه راحت نیست و مثلا باید نشان دهد که این معاونان به این دلایل خوب کار نکرده‌اند و از این چیزها. کلا تنها حالتی که اتفاق می‌افتد این است که رییس زندگی را بر معاونش زهر کند تا خود معاون استعفا دهد. ولی اگر معاون لج کند اوضاع افتضاح می‌شود.

گویا این ماجرای سِمت گرفتن در دانشگاه‌هاست. برای همین کسی که می‌خواهد در دانشگاه سِمت اجرایی بگیرد اول مطمئن می‌شود که بتواند با تیمی که از قبل آن‌جا هست کار کند، چون می‌داند که نمی‌تواند آن‌ها را عوض کند.

سه‌شنبه، آذر ۱۳، ۱۳۸۶

رییس جدید دانشگاه

رییس دانشگاه ما سه ماهه که اومده سر کار. یعنی دوره‌ی فکر کنم ۱۰ ساله‌ی رییس قبلی تمام شد و این آقا جدیده اومد. دیروز سر یه ماجرایی کنجکاو شدم بدونم رییس جدید تو این سه ماهی که سر کار بوده آیا معاوناش رو عوض کرده یا نه. آمدم از رییس خودم بپرسم دیدم جواب سوالم واضحه و با پرسیدنش فقط بلاهتِ جهان سومی خودم رو نشون دادم. ساکت شدم.

دوشنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۶

ما نژادپرستیم!

امروز با رییسم درباره‌ی دانش‌جویان خارجی دانشگاه‌مون حرف می‌زدم. گفت که قرار دانشگاه ما با بوتسوانا برنامه‌ی تبادل دانش‌جو بذاره. می‌گفت قبلا با آفریقای جنوبی بوده ولی خب اون‌جا دیگه امن نیست ولی بوتسوانا خیلی کشور آرومیه. منم دراومدم با یه حالتی گفتم مگه کدوم دانش‌جوی کانادایی آخه پا می‌شه بره بوتسوانا! رییسم هم گفت خیلی‌ها! برای دیدن یه فرهنگ دیگه خیلی‌ها دوست دارن برن آفریقا.

نتیجه‌ی اخلاقی این که ما ایرانی‌ها نژادپرستیم. از لحاظ ما، آفریقایی‌ها یه سری سیاه‌پوست بدبخت بیچاره‌ان و برای همین اصلا تو کلمون نمی‌ره که مثلا کانادایی‌ها ممکنه دوست داشته باشن برن اونجا.

دوشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۵

"out of touch with reality in Iran"


نقدی بر مستند Out in Iran، به ترتیب وقوع زمانی در فیلم. باشد که سازنده بُوَد! پاسخ فرید سی‌بی‌سی کارگردان این مستند به این نوشته رو هم در این‌جا بخوانید. ممنون از پاسخ.

۱) مستند با پخش اذان در پس‌زمینه‌ی شهر تهران شروع می‌شود و سپس تصویر روی صحنه‌های شکنجه و اعدام می‌رود. اذان نماد اسلام است و تنها مفهوم این هم‌زمانی این است که اسلام دین ِ شکنجه و اعدام است. براستی چه نیازی است به چنین پیامی در این شرایط؟

۲) در فیلم با دبیر سازمان هم‌جنس‌گرایان ایرانی صحبت می‌شود. نام ایشان هم در وب‌سایت این گروه هست و هم در بسیاری از نشریات دیگر و خلاصه چیز مخفی‌ای نیست. تصویر ایشان هم در فیلم نشان داده می‌شود ولی ناگهان گفته می‌شود که فامیل وی به خاطر امنیت خانواده‌اش در ایران ذکر نمی‌شود. چرا؟ جز این که صداقت را قربانی کنیم تا تصویر ایران را هرچه وحشتناک‌تر نشان دهیم.

۳) یکی از چهار شخصیت اصلی که در فیلم مصاحبه می‌شود، یک هم‌جنس‌گرای فاحشه است. سوال این که فاحشه‌گری چه ارتباطی به مساله‌ی هم‌جنس‌گرایی دارد؟ مثل این که مستندی درباره‌ی زنان ساخته شود و با چهار نفر صحبت شود که یکی فاحشه باشد. اصلا چرا چنین مستندی به دنبال یک دکتر یا مهندس هم‌جنس‌گرا نمی‌رود و به جایش یک فاحشه را انتخاب می‌کند؟ و راستی، بررسیِ امنیت نداشتن یک فاحشه‌ی هم‌جنس‌گرا در ایران اولویت چندم ماست؟!

۴) از قول همین شخص نقل می‌شود که پنج بسیجی او را به اتاقی برده‌اند و به او تجاوز کرده‌اند. بعد این فرد به پلیس شکایت می‌کند که مورد اعتنا قرار نمی‌گیرد. سوال این است که نسبت به صحت چنین ادعایی چه اندازه اطمینان وجود دارد که این چنین در مستند گنجانده می‌شود؟

۵) در فیلم به دفعات صحنه‌ی اعدام دو جوان مشهدی نشان داده می‌شود. ادعای حکومت ایران این بود که این دو به دلیل تجاوز به کودکان اعدام شده‌اند. هیچ اشاره‌ی صریحی در فیلم به این موضوع نمی‌شود و بلکه سعی می‌شود این گونه به بینندگان القا شود که این دو فقط به دلیل هم‌جنس‌گرایی اعدام شده‌اند. چرا؟ بویژه که این صحنه نه یک بار که دست کم پنج بار نشان داده شد، با تصاویری که هر بیننده‌ای را منقلب می‌کرد. چرا داستانِ این اتفاق بدون صداقتِ کافی نقل شد؟

۶) سرتاسر ِ مستند به دنبال نشان دادن تصویر یک کشور پلیسی و مخوف از ایران است. در فیلم شصت بار به این موضوع اشاره شد که ما تصویر شما را نشان نمی‌دهیم، طرف عینک دودی می‌زد که شناخته نشود، یکی دیگر صورتش را نشان نداد، آخر فیلم هم برای دفعه‌ی دهم اشاره شد که تصویر هر که را نشان دادیم خودش راضی بود و ... . یک شخصیت شجاع هم بود که بنا به احساس وظیفه صورتش را از دوربین مخفی نمی‌کرد (که البته چنان چه واضح بود اعلام شد ایشان دو ماه پیش پناهندگی گرفته‌اند!). نکته‌ی جالب این که خود فیلم با خودش در تناقض بود. در جایی دیگر کافی‌شاپ‌ها و پارک‌هایی را نشان می‌داد که هم‌جنس‌گراها در آن جمع می‌شدند و رفت‌وآمد می‌کردند. راستی، شما از ایرانی‌هایی که در کانادا زندگی می‌کنند و پاسپورت این‌جا را هم دارند و پنج سالی یه بار هم به ایران نمی‌روند، اگر توانستید یه عکس در یک جلسه‌ی عمومی بیندازید، بعد می‌آییم در مورد این مستند هم صحبت می‌کنیم.

۷) فیلم در استناد به اسلام با یک امام‌جماعت ناآشنا (به قول نیک‌آهنگ گیج و گولی) صحبت می‌کند که فقط در یک جمله می‌گوید در اسلام هم‌جنس‌گرایی نداریم. من به این می‌گویم تحلیل سطحی، بویژه وقتی که آن را کنار اذانِ اول مستند هم قرار دهیم. مگر اصلا در کدام یک از ادیان هم‌جنس‌گرایی داریم که حالا در اسلام نداریم!

۸) در جمهوری اسلامی هم‌جنس‌گرا‌ها از آزادی بسیار بیشتری برخوردارند تا روزنامه‌نگاران و فعالین سیاسی و حتی دگرجنس‌گراها. به قول دوستی، دو تا هم‌جنس‌گرا راحت‌تر می‌توانند با هم خوش بگذرانند تا یه دختر و پسر! حتی در خود فیلم هم می‌شد دید که هم‌جنس‌گراها با هم پارک یا کافی‌شاپ می‌روند. تکیه به این که در قانون ایران مجازات هم‌جنس‌گرایی اعدام است،گیر بی‌موردی است به این دلیل واضح که اصلا امکان تشخیصش وجود ندارد و در عمل هم اجرا نمی‌شود یا اگر بشود بسیار بسیار به ندرت. این که شخصیت اصلی فیلم در انتها می‌گوید که آرزو دارد روزی در ایران ازدواج رسمی کند و بچه به فرزندخواندگی قبول کند یک ژست سوپرروشنفکرانه در وضعیت کنونی ایران است. خلاصه‌ی کلام نشان دادن تصاویر شکنجه و اعدام هیچ تناسبی با وضعیت کنونی هم‌جنس‌گراها در ایران ندارد.

۹) و کلام آخر این که برای نشان دادن تضییع حقوق بشر در ایران راه‌های زیادی هست که در عین حال کمکی هم به پروپاگاندای جنگ‌طلب آمریکایی نکند. هم‌چنان‌که بسیاری از فعالین سیاسی در داخل و خارج از ایران در این راه مبارزه می‌کنند. می‌توان بدون خرق واقعیت و نشان دادن تصاویری غلوآمیز هم به دفاع از حقوق بشر برخاست.

یکشنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۵

اظهار تاسف

یه میلیون آدم می‌رن راهپیماییِ ضد جنگ، بعد این دوست عزیز ما به ده دقیقه تمام زحمات اون یه میلیون رو نابود می‌کنه! فعلا باید برم بخوابم! فقط خواستم اظهار تاسف عمیق خودم رو از مستند تلویزیونی امشب که درباره‌ی هم‌جنس‌گرایان ایرانی ساخته شده بود، اعلام کنم. مستندی یک‌طرفه با کلی اطلاعات غلط و ارایه‌ دهنده‌ی تصویری غلط‌تر از ایران که در نهایت فقط به درد پروپاگاندای آمریکایی می‌خوره.

شنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۵

درباره‌ی جمع‌پذیری دینداری و عقلانیت


امروز عصر سخنران جلسه‌ی کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو دکتر محمدامین احمدی هست. این دومین روحانی است که در جلسات کانون صحبت می‌کند و در هر دو مورد هم بنده در برگزاری جلسات کمک کردم! البته این دفعه با دفعه‌ی پیش خیلی فرق می‌کند. دفعه‌ی گذشته سخنران حجت‌الاسلام پناهیان بود که خب معرف حضور دوستان هستند. این دفعه دکتر احمدی هست که دکترای فلسفه داره و از همکاران دکتر ملکیان و کدیور بوده. موضوع سخنرانی هم به طور خلاصه اینه که آیا آدم دیندار می‌تونه یه آدم عقلانی هم باشه!

یکشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۵

وقتی گنجی باینری فکر می‌کند!

اکبر گنجی دیروز در میان ایرانیان تورنتو گیر سه پیچ خود را به تک تک جملات قانون اساسی تشریح کرد. وی ضمن بررسی تناقض موجود در تبصره‌ی دال بند ۷۸ قانون اساسی ثابت کرد که رژیم ایران اصلاح ناپذیر است. اکبر گنجی در جواب این سوال که خب حالا چی کار کنیم گفت که یک‌شنبه‌ی هفته‌ی آینده در ساعت ۳ بعدازظهر مفصل راه گذار ایران به دموکراسی را توضیح خواهد داد.

گنجی طی سخنان مبسوطی و با اشاره به جملات قانون اساسی (من: نه که حالا تو کشور ما خیلی قانون اجرا میشه!) نشان داد که در ایران انتخابات آزاد برگزار نمی‌شود و تازه اگر فرض محال هم بشود آن وقت انتخاب شونده هیچ کاری نمی‌تواند بکند. در جواب سوال من و یک دوست عزیز دیگر که ساختار حقوقی قانون اساسی مهم نیست و این ساختار حقیقی است که مهم است گفت که نخیر! وقتی بنده گفتم که در خود کانادا هم خیلی از مشکلاتی که ایشان از ساختار حقوقی قانون اساسی برشمردند وجود دارند (سنای کانادا با اعضای مادام‌العمر مانند شورای نگهبان حق لغو قوانین پارلمان را دارد یا فرماندار کل می‌تواند حکم نخست‌وزیر کانادا را عین همین ولایت‌فقیه خودمان تنفیذ نکند) گنجی گفت که خب قانون کانادا هم پس قانون خوبی نیست!

وا... بنده‌ی حقیر که عمری است ریاضی و فیزیک خواندم به این قطعیتی که گنجی در مسایل اجتماعی اظهار نظر می‌کند درباره‌ی علوم طبیعی حرف نمی‌زنم. گنجی یه طوری حرف می‌زند که مثلا یا انتخابات آزاد است یا نیست!! چه می‌دانم یا نظام اصلاح‌پذیر است یا نیست. این تفکر باینری را گنجی از کجا پیدا کرده خدا می‌داند!

جمعه، دی ۲۹، ۱۳۸۵

سخنرانی گنجی

فردا اکبر گنجی دامت تحریماته از آخرین یافته‌ها و نتایج تحقیقات خودش درباره‌ی ساختار نظام جمهوری اسلامی برای ایرانیان ساکن تورنتو صحبت می‌کند. حضور ملبس شما باعث سرافرازی است.

زمان و مکان: ۲ بعدازظهر، دانشگاه تورنتو، Room 150، Earth Science Centre، 5 Bancroft Avenue

چهارشنبه، دی ۲۷، ۱۳۸۵

سه‌شنبه، دی ۲۶، ۱۳۸۵

خبرهای خوش هسته‌ای

- چند سال پیش می‌شد از بانک‌های ایران به بانک‌های کانادا پول فرستاد. تا این اواخر فقط بانک CIBC مانده بود که می‌شد از طریق بانک ملی بهش پول واریز کرد. این طور که شنیدم چند هفته‌ای است از طریق بانک CIBC ( بنابراین از هیچ طریق بانکی) هم نمیتوان به کانادا پول فرستاد.

پ.ن. دوستان گفتند که یک ماه پیش به بانک TD و هفته‌ی پیش از طریق بانک سامان به Royal Bank پول فرستادند. ماجرای این که دیگه از CIBC نمی‌شه رو هم از دو نفر مختلف شنیدم و خیلی خبر جدیدیه ( یکی دو هفته ).

- این جا نوشته که بانک رویال (همان Royal Bank خودمان) دیگه برای ایرانی‌ها حساب دلار آمریکایی باز نمی‌کنه!!

- بعضی از شرکت‌های کانادایی که از دولت آمریکا پروژه دارند، در حال اخراج کارمندانی هستند که متولد ایران و سوریه و الخ باشند. همین جا نوشته بود که شرکت مونترالی Bell Helicopter بیست و چهار نفر از کارکنانش را که متولد کشورهای یاغی! بوده‌اند اخراج کرده.
پ.ن. CBC نمی‌دونم چرا ماجرای Bell Helicopter رو از خبر پاک کرده. اگر برید تو سایتش Bell Helicopter و Royal Bank رو جستجو کنید این جا یه چیزایی پیدا می‌کنین.

- شنیدید که دولت ایران گفته که دیگه به کشورهای آمریکا، کانادا و انگلیس دانش‌جو اعزام نمی‌کنه. دلیلش رو گفتن به خاطر چه می‌دانم سیاست‌های خصمانه‌ی این کشورها! ولی یکی از دوستان می‌گفت احتمالا دلیلش اینه که دولت دیگه نمی‌تونه به حساب دانش‌‌جوها تو این کشورها پول واریز کنه!

- ضمنا جمهوری اسلامی یه چند وقتیه به خاطر همین مشکلات نتونسته حق‌الزحمه‌ی جاسوسی من در کانادا رو به حسابم واریز کنه. شاید این طوری که هست برم برای یک کشور دیگه جاسوسی کنم.

شنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۵

پاکت بی‌تمبر

می‌دونستید که در کانادا اگر به نماینده‌ی پارلمان نامه بنویسید نیازی نیست به پاکتتان تمبر بچسبانید!


راستی این برنامه‌ی امروز کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو رو هم یادتون نره. نویسنده‌ کتاب Conversations in Tehran سخن‌رانی داره!

شنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۵

کابینه‌‌بازی در کانادا

انصافا بعضی ‌چیزا در سیاست کانادا انقدر عجیب غریبه که آدم دهانش یه چند ساعتی باز می‌مونه! نمونه‌اش سیستم کابینه و وزراست. پارسال که هارپر نخست‌وزیر کانادا شد همون روزهای اول تعداد وزرای کابینه را پنج شش تا اضافه کرد! بدون این که لزومی باشه اصلا در مجلس تصویب بشه. حالا هم پریروز آمده و کابینه رو به قول ما ایرانی‌ها ترمیم کرده، بعد برداشته عین نخود لوبیا پنج تا وزیر دیگه به کابینه اضافه کرده! یک سری هم وزرا رو تو وزارت‌خانه‌ها جابجا کرده که اصلا کولاکه. مثلا وزیر خزانه‌داری (که علی‌الاصول باید اقتصاد بلد باشه) رو کرده وزیر محیط زیست. وزیر دادگستری شده وزیر خزانه‌داری! وزیر منابع انسانی شده وزیر مهاجرت (باز این قابل قبوله) و سه تا پاسکاری دیگه!

از همه جالب‌تر می‌دونستید در کانادا وزارت‌خانه‌ای هست به نام «وزارت میراث باستانی و امور زنان». انصافا اگر هم‌چنین وزارت‌خانه‌ای در ایران درست می‌شد فمنیست‌های محترم با رییس‌جمهور مربوطه یک دست پلوخورشت درست کرده بودند. یا مثلا یکی از وزارت‌خانه‌های جدید اسمش هست «وزارت چندفرهنگی و هویت کانادایی»! و از همه جالبتر یکی از وزرای جدید کابینه سمتش هست : Secretary of state for Foreign Affairs and International Trade and Sport. خودتان ربط ورزش رو به سیاست خارجی دریابید.

یا وزرا در این مملکت نخودین یا کانادا هم یه امام زمان داره که کشورشون رو می‌گردونه.