یکشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۸۲

خيلي دوست دارم منتقدان خاتمي به طور دقيق بگويند که که به نظر آنها در ماجراي کشته شدن زهرا کاظمي خاتمي چه کار بايد مي کرد يا بايد بکند. اول اين که بر خلاف آن چه مدام گفته مي شود با پيگيري خود خاتمي اين پرونده نه به پيش مرتضوي رفته است و نه به پيش نيازي. دوم اين که به هر حال پرونده بايد به قوه قضاييه برود هر اندازه هم که تا کنون اين قوه در بررسي اين پرونده ها کوتاهي کرده باشد.

منتقدين اصلاح طلبان از يک مشکل اساسي رنج مي برند و آن هم اين است که انتقاد مي کنند بدون اين که در نظر بگيرند چه راه حلي براي اين انتقادشان وجود دارد. حداقل براي ايران کنوني به نظر من انتقاد بدون راه حل به مفت هم نمي ارزد. هي حالا شما صبح و شب بنويسيد که چرا خاتمي کاري نمي کند!

یکشنبه، تیر ۲۲، ۱۳۸۲



برای حجت الله شریفی که امروز در یکی از بازداشتگاههای تهران است

از اعضای فعال انجمن اسلامی شریف بود. پدرش نگرانش بود. از او قول گرفته بود که دیگر فعالیت سیاسی نکند. تا این که زمان جلسه تاریخی پرسش و پاسخ با خاتمی فرا رسید. حجت یکی از پرسش کنندگان بود. شب فیلم مراسم را از تلویزیون نشان دادند. پدر که پسرش را دید فردای آن روز از شیراز به تهران آمد. آن قدر دم در خوابگاه ایستاد تا حجت را پیدا کرد.

دو سال گذشت. ماجرای کوی پیش آمد. پدر نگران دوباره از پسرش قول گرفت که وارد ماجرا نشود. حجت گفت دیگر کمتر به سیاست می پردازد. یکی دو هفته گذشت. یک روز صفحه اول روزنامه صبح امروز عکس حجت را در یک مصاحبه مطبوعاتی زده بودند. حجت عضو شورای منتخب متحصنین بود.

دو سال پیش که ایران بودم در یک شرکت کار می کرد. به من هم گفت که دیگر کار سیاسی نمی کند. بر سر ماجرای یک نامه سرگشاده به رهبری دادگاهی بود. حکم دادگاه چون شمشیری بالای سرش بود. با خودم گفتم لابد راست می گوید. از دوستانم در انجمن شریف هیچ کدام در سیاست نمانده اند جز مجید که اکنون در شورای مرکزی مشارکت است. با حجت و مجید و بقیه در دفتر جبهه مشارکت قرار گذاشته بودبم. از خیلی چیزها حرف زدیم جز سیاست. داشتم که می رفتم یک کتاب برایم به هدیه گرفت. نوشته های بنی یعقوب درباره روزنامه های تعطیل شده. کتاب را در روبرو دارم.

دو سه هفته پیش دوباره عکسش را دیدم. در بی بی سی و ایسنا. در روی زمین مجلس نشسته بود در اعتراض به بازداشتهای اخیر دانشجویان. امروز خودش هم به جمع کسانی پیوسته است که آن روز نگرانشان بود.

حجت از آنانی است که سیاست بخشی از وجودشان است. اما آنچه وجه تفاوت اوست اخلاقش بود. اخلاق و سیاست تنها در آدمهای معدودی جمع می شود. حجت بی تردید یکی از آنان بود. هر اندازه هم در زندان نگاهش دارند اعترافی نخواهد کرد. از آنهایی است که در راه آرمانش به راحتی هر چه سختی است تحمل می کند.

یکشنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۲

خدا بيامرزد شريعتي در يکي از کتابهايش مي گويد که اين مسلمانها بي جهت به تحريف نشدن قرآن افتخار مي کنند. چرا که قرآني که به آن عمل نمي شود حال تحريف شده باشد يا نشده باشد فرقي نمي کند.

داشتم به اصلاح طلبان و لايحه تبيين اختيارات رييس جمهور فکر مي کردم. به اين که رييس جمهوري که از اختياراتش استفاده نمي کند حالا يک سري اختيارات ديگر بگيرد يا نگيرد فرقي نمي کند.

جمعه، تیر ۱۳، ۱۳۸۲

جايي مي خواندم که اگر يک مرد غريبه وارد حمامي شود که يک زن در آن است، آن زن بسته به اين که متعلق به چه فرهنگي باشد يک قسمت بدن خود را مي پوشاند. مثلا اگر مال فلان قسمت آفريقا باشد دستش را روي زانويش مي گذارد. اگر زن غربي باشد با يک دستش سينه هايش و با دست ديگرش عورتش را مي پوشاند. اگر زن مسلمان باشد با دو دستش جلوي چشمانش را مي گيرد.

داشتم فکر مي کردم به ديدگاه فکري پشت سر اين تفاوت فرهنگي. زن مسلمان فقط خود را فريب مي دهد. به اين تصور که همين که او نبيند ديگران هم او را نمي بينند. اين گونه مي شود که ديگر حتي خطر را هم حس نمي کند تا وقتي که دير شده است.

از اين نوع رفتار در زندگي روزمره ما شرقي ها ديگر سراغ نداريد ؟

پنجشنبه، تیر ۱۲، ۱۳۸۲