شنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۱

همشهري مقاله اي دارد با عنوان " دموکراسي صادراتي " که در آن به وضعيت کنوني افغانستان پرداخته است. به گمان نويسنده آن چه غرب براي افغانستان مي خواهد با واقعيت هاي عيني اين جامعه سازگار نيست و از اين رو ماندگاري حکومت را تهديد مي کند.

معمولا پاسخ افراط، تفريط است. اين انتظار بود که در واکنش به حکومت بنيادگرا و افراطي طالبان، مردم افغانستان ازيک الگوي کاملا غربي پيروي کنند. اما همچنان مي بينيم که زنان اکثرا برقع به سر مي اندازند و نشاني از ديسکو و بار مگر براي خارجي ها نيست.

حال تصور کنيد اگر حکومت در ايران آن چنان که در افغانستان اتفاق افتاد، تغيير مي کرد. احتمالا گوشه خيابانها پر از بطري هاي مشروب مي شد، و زنان زيادي در واکنش منفي به حجاب اجباري، بدون حجاب و با شکل و شمايل کاملا غربي به خيابانها مي آمدند.

اين ها همه تفاوت هاي دو جامعه است. جامعه افغانستان يک جامعه با باورهاي سنتي است و تشکيل يک حکومت سکولار در آن با موانع زيادي روبروست. از سويي ديگر، دو دهه حکومت ديني در ايران درعين ناباوري نسلي از انسانهاي سکولار، طرفدار آزادي و دموکراسي و بعضا در عين حال ديندار را بوجود آورده است که بدون نياز به زلمي خليل رادها آينده اميدوارکننده اي را نويد مي دهند.

دوران کنوني در ايران، هر اندازه عده اي نااميد از آن باشند، فرصتي است سرنوشت ساز براي اين که ايراني ها " دانه دانه " دموکرات شوند.