پنجشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۱

علتي که يک چند ماهي است چيزي ننوشته ام خيلي واضح است. الان قرن پنجم هجري نيست که يک نفر هم بتواند طنز بنويسد، هم روي پروژه لعنتيش کار کند و هم با زنش دعوا کند. همه اين کارها کلي وقت ميگيرد و من هم خب اصلا همچنين وقتي را ندارم!

طنز نوشتن يک حرفه است. آدم بايد هرروز چند ساعت روزنامه بخواند. با مردم کوچه خيابان قدم بزند و از جوکهايي که به هم ميگويند ايده بگيرد و خلاصه چند ساعتي هم بعدش فکر کند. وگرنه آدم الابختکي جوک بگويد مي شود مثل اين جوک!