پنجشنبه، آبان ۰۹، ۱۳۸۱

سه روز پيش تولد يک سالگي اين وبلاگ بود. حيف که همزمان شد با در گذشت يک وبلاگ نويس ...

چهارشنبه، آبان ۰۸، ۱۳۸۱

من از همون روز اول هم از اين ملک مدنی که الان شهردار تهران است خيلی خوشم می آمد. يک خبرنگار ازش پرسيده که مي گويند شما معتاد هستيد. ملک مدني هم در جواب گفته مساله شخصی است. به شما هيچ ربطی ندارد!

اکثر اتهاماتی که در ايران به آدم مي زدند در همين مقوله ها مي گنجد و ما ايرانی ها بايد ياد بگيريم بگوييم که "به شما مربوط نيست". لااقل اگر مردم عادی نمی توانند اين طوری جواب دهند چه خوب که سياستمداران شروع کنند. پس فردا که روزنامه کيهان نوشت آقای فلانی را ديده است که با خانم فلانی ... آقای فلانی هم با جرات می تواند بگويد دلم می خواهد، به شما هم ربطی ندارد.

سه‌شنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۱

آهاي ملت، عرض کنم اين ديگه End استدلاله. وزير بهداشت در مجلس در توضيح دليلش براي جدا نکردن آموزش پزشکي از وزارت بهداشت به برخي احاديث در توام بودن علم و عمل اشاره کرده است.
هي بگوييد مشکل مملکت اقتصاديه. نخير پدر من مشکل اينه که يک مشت آدم ... شدن همه کاره.

آهاي ملت، چون خيلی اصرار می فرماييد عرض کنم که اگر چشمتان به جمال آگهی های بالای صفحه روشن نمی شود به اين دليل است که از جيب حقير مقاديری چوب مصرف شده است آن هم چوب از نوع آمريکايی. خلاصه قدر بدانيد.

نه اين که من خيلی به قانون احترام مي گذارم. آن موقع که اين بلاهت را مرتکب شدم هنوز با تکنولوژی های جديد آشنا نبودم. يک دو ماه ديگر که مهلت امسال تمام بشود بايد از يکي بپرسم چه طوری مي شود کارهای بد بد کرد.

غرض از اين افاضات خاطره ای بود از مادر عزيز بنده. ايشان تعريف می کرد از حدود ۲۵ سال پيش که در يکي از ممالک کفر داشت درس می خواند. بين بعضی از ايرانی های آنجا اين اعتقاد بود که اين خارجی ها چون جزو کفارند دزدی کردن از آنها بلا اشکال است. مگر اين که ناشيانه باشد و لو رود و موجب وهن مسلمانان شود. بعد ما از مادرمان پرسيديم که خب اين برادران ايرانی چی می دزديدند که موجب وهن دين نشود. مادرمان فرمودند که حضرات می رفتند تو توالت ها رل دستمال کاغذی برمی داشتند.

غلط نکنم يک دو سال بعد که ايران انقلاب شد همين آقايان آمدند پست ها را گرفتند که مملکت اين جوری شد که ملاحظه مي فرماييد.

دوشنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۱


هانس بليکس، رييس هيات بازرسی سازمان ملل براي سلاحهای کشتارجمعي عراق که اين روزها نامش را زياد می شنويم قبلا رييس سازمان بين المللی انرژی اتمی بود. در آن زمان که اين سمت را داشت يک بار هم از ايران بازديد کرد. زمانی که امراللهی رييس سازمان انرژی اتمی در ايران بود.

يک بار فرصتی برايم پيش آمد که با يک سری دانش جوی ديگر از مرکز تحقيقات بناب وابسته به سازمان انرژی اتمی بازديد کنم. خيلی خلاصه تعريف کنم آنجا دو نفر مهندس برق بودند که به يک سری موجودات ريز درياچه اروميه ليزر مي تاباندند و انتظار داشتند که آن موجودات بزرگ شوند! يک قسمت ديگر هم يک دستگاهي بود که از خارج وارد کرده بودند و می گفتند که اگر در آن از يک طرف سيب زميني بريزند، سيب زميني هايي که از طرف ديگر در مي آيد چون تحت اثر تابش هسته ای قرار مي گيرد دوامش در انبار بيشتر است.

مسوول آنجا تعريف مي کرد از وقتي هانس بليکس آمده بود بازديد. مي گفت بهش اين ستون هاي ساختمان را که نشان داديم کلي خوشش آمده بود. چون که ستونها را به سبک تخت جمشيد ساخته بودند.

يکي نبود بگه آخه برادر من به ظاهر ساختمان چه کار داری. بايد گريه کرد به آن چه توی ساختمان می گذرد. فکر کنم هانس بليکس با ديدن آنجا مطمئن شد که ايرانی ها عمرأ با اين مديريت بتوانند بمب اتم بسازند.

یکشنبه، آبان ۰۵، ۱۳۸۱

بي بي سي انگليسي برداشته است کنار صفحه خبريش لوگويي درست کرده است با عنوان "Iran's public hanging" که يک گزارش خبري است در مورد اعدام در ملا عام در ايران

فکر مي کنم تمام هدف محافظه کاران از اين اعدامها همين بوده که به خارجي ها بگويند هنوز ايران بر روال قبل است و حالا هم بي بي سي پيام را دريافت کرده و دارد به بقيه مي رساند

ديروز در تورنتو مثل خيلی جاهای ديگر دنيا تظاهرات ضد جنگ برگزار شد. جايش هم روبروي کنسولگری آمريکا بود.
و اما نکته جالب ماجرا اين جا بود که " کميته برگزاری يادمان کشتار تابستان ۱۳۶۷ " هم با هم فکرانشان در اين راهپيمايی شرکت کرده بودند. يک پارچه بزرگ هم برداشته بودند و رويش نوشته بودند " مرگ بر جمهوری اسلامی" !!

شنبه، آبان ۰۴، ۱۳۸۱

تو اين روزنامه نوشته که شايد اين تک تيرانداز آمريکايی آلوده به بمب های شيميايی که نوعی از سيندروم جنگ خليج است، بوده باشد. با يک آقای دکتر هم مصاحبه کرده اند که بگويد شايد خل بازي هاي اين آدم به اين خاطر است. بماند که صدام اصلا در جنگ خليج فارس از بمب های شيميايی استفاده نکرد و اين سيندروم خليج بيشتر به بی احتياطی خود آمريکايی ها در بازرسی هايشان برمي گردد.

خلاصه کلام اين که آمريکاييها از هر بهانه ای مي خواهند استفاده کنند تا به عراق حمله کنند. من فقط اين وسط نمي فهمم چرا بعضی از ما داريم به آمريکاييها در اين ماجرا کمک می کنيم. اين تک تيرانداز يک ديوانه بوده. همين. نه يک کلمه بيشتر نه کمتر. اين چچنی ها هم جدايي طلبند همانقدر که ارتش آزادي بخش ايرلند بود.

جمعه، آبان ۰۳، ۱۳۸۱

اکثر ما به ارزشهايی چون آزادی و دموکراسی باور داريم. به نظر من در چنين وضعی صحبت در اين باره که آيا کسی چون امام خمينی را مي توان مصداق کسی که در اين راه تلاش کرد دانست يا نه ، چندان سودمند نخواهد بود.
هر کدام از ما با پيش فرضهای مختلفی به کارنامه امام خمينی نگاه مي کنيم و به همين دليل هم بر بخشهايی از زندگی وی بيشتر از بخشهايی ديگر تاکيد مي کنيم. اين چنين مي شود براي بعضی از ما امام خمينی بسيار عزيز است و براي بعضی ديگر تا حد يک آدمکش تقليل مي يابد. چون "تفسير بدون پيش فرض" و يا "نگاه به تمام موضوع بدون برجسته کردن يک بخش خاص" اصلا وجود ندارد همه اين برداشتها به گمان من به يک اندازه معتبرند.

تبصره : از بچگی عادت کرده ام بگويم امام خمينی و اکنون هم هيچ ضرورتی نمي بينم از کلماتی چون آيت الله خمينی که برايم بسيار نامانوس است استفاده کنم.

پنجشنبه، آبان ۰۲، ۱۳۸۱

يک انتقادی که معمولا سياستمداران خارج از حاکميت از اصلاح طلبان حکومتی می کنند اين است که چرا عملا هنگام دفاع از زندانيان سياسی به ورطه خودی و غير خودی می افتند و مثلا برای دفاع از لقمانيان از تمام نيروی مجلس استفاده می کنند ولی برای ملی مذهبی ها اين کار را نکردند.

داشتم سايت گويا را می خواندم و تلاشی که دوستداران ناصر زرافشان برای آزادی او انجام می دهند. همين انتقاد را می توان ادامه داد که چرا اين عده در مقابل زندانی شدن رييس جبهه مشارکت همدان هيچ موضعگيری نکرده اند.

فکر می کنم هر دو انتقاد بی مورد است. يک موضوع بحث دفاع از حقوق شهروندی است و موضوع دیگر نگاه به اين دفاع به عنوان يک عمل سياسی. عملی که برای انجامش همه فاکتورهای هزينه فايده را بايد در نظر گرفت.

اين موضوع که ايجاد سپاه دانش توسط رژيم شاه خود به سرنگونی آن کمک کرد موضوع پايان نامه خانم صباحی شده است در دانشگاه لندن. داشتم فکر مي کردم دانشجوهای ده بيست سال آينده بايد از اين نظر خيلي خوشحال باشند. جمهوري اسلامی تا دلتان بخواهد سوژه جذاب براي اين نوع تحقيق نوشتن تعريف کرده است. بشماريد از تاسيس دانشگاه آزاد در دهات تا تشويق ملت برای زاد و ولد بيشتر و ...

سه‌شنبه، مهر ۳۰، ۱۳۸۱

اين حکومتی که غربي ها دارند باعث شده که زندگی راحت تری داشته باشند. فکر کنم اين طوری اوناشون هم که دين و ايمانی دارند بهتر مي توانند به آن برسند. حکومتی هم که ما داريم فعلا اسباب شرمندگی ما شده است. زندگي مان هم يک خرده سخت تر شده است. براي همين فکر بدي نيست اگر ما هم حکومتمان را شبيه آنها کنيم.

سر اسم هم که دعوا نداريم. اسم حکومت آنها مي خواهد دموکراسي باشد يا ديکتاتوري يا ام کلثوم يا خيارشور. با حکومت آنها زندگي راحت تر است.

یکشنبه، مهر ۲۸، ۱۳۸۱

خيلي وقت پيش آن موقع ها که 15 سال داشتم يک بار يکي از دوستاي خارجي ام از من پرسيد که چرا تو ماه رمضان روزه مي گيرم. منم شروع کردم مثل کتابهاي مدرسه گفتم براي اين که درد فقرا را درک کنم و از اين حرفها. بعد به من گفت خب امسال که روزه گرفتي و درک کردي ديگر چرا باز دوباره سال ديگر روزه مي گيري؟

اين ماجرا را مي گويم چون ديدم تو روزنامه نوشته چهارمين اجلاس دوسالانه بررسي ابعاد وجودي حضرت مهدي دو روز ديگر آغاز به کار مي کند. خواستم بگويم نمي شود امسال که بررسي کردند يک جا يادداشت کنند که باز دو سال ديگر نخواهند دوباره بررسي کنند. اين طوري با پول کنفرانس هم مي شود يک خرده اشتغال ايجاد کرد.

اين ماجرايي که دادگستري تهران در مورد نظرسنجي اخير تعريف کرده لااقل از لحاظ داستان نويسي چند تا ايراد دارد. يکي اين که از آخر ما نفهميديم نظرسنجي کار آمريکايي ها بوده يا ژاپني ها يا اين گروه مجاهدين خلق. بگويند ما بدانيم راهپيمايي بعدي رفتيم تو خيابان به کي بد و بيراه بگوييم.

نکته دوم اين که ما نفهميديم نتايج نظرسنجي چه بدرد گروه رجوي مي خورد. اگر اين حضرات براي نظر مردم اهميتي قايل بودند که الان پيش صدام نبودند. اگر هم مي خواهند در راديويشان نتايج نظرسنجي را اعلام کنند که ديگر مدرک و سند نمي خواهد. همين الانش هم هر روز مي گويند که مثلا 120% مردم با حکونت آخوندي مخالفند و ….

شنبه، مهر ۲۷، ۱۳۸۱


حرفهاي گري سيک، مشاور سابق امنيت ملي رييس جمهوري آمريکا در زمان کارتر را مي خواندم ياد يک خاطره اي از او افتادم. گري سيک براي کنفرانس سيرا(CIRA) سه سال پيش آمده بود تورنتو. يکي از دوستان بنده هم به اين افتخار نايل شده بود که با ايشان رفته بود قهوه خوري. به گري سيک تو قهوه خانه گفته بود :"ببخشيد من يک سوالي داشتم ." گري سيک هم جواب داده بود : " مي دانم سوالت چيه. مي خواي بپرسي انقلاب ايران کار ما بود يا نه. نه، کار ما نبود. يعني راستش را بخواي ما جا خورديم. حواسمان با اسراييل و فلسطين پرت شده بود که يک دفعه ديديم ايران انقلاب شد! "

نظر معاون قوه قضاييه را درباره دو لايحه دولت پرسيده اند. ايشان هم فرموده اند : " تا گاوي زاييده نشده برايش آخر درست نمي کنند. شايد گوساله مرده به دنيا آمد. "

اين هم اوج هنر روزنامه نگاري در ايران

عنوان خبر ايرنا : ايران جز 10 کشور اول دنيا از لحاظ گردشگري است.
بعد که خبر را کامل مي خواني مي بيني خبرنگار محترم براي افزايش هيجان کلمه " جاذبه هاي " را قبل از گردشگري حذف کرده است.

پنجشنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۱

چند روز پيش بر حسب تصادف يک کتاب Microeconomy (اقتصاد خرد) را پيدا کردم و شروع کردم به خواندن آن. آن قدر از کتاب و خود اقتصاد خوشمم آمد که تا جايي که وقت داشتم کلي از کتاب را خواندم. اين که مسايل روزمره را با مدلهاي ساده رياضي تحليل کرده بود خيلي جالب بود.

آخر کار هم، يک لعنت به نظام آموزشي مان نثار کردم که هيچ وقت اين فرصت را براي من فراهم نکرد که بدانم من اقتصاد را از هر رشته ديگري بيشتر دوست دارم.

يک نکته باحال از کتاب: وقتي استفاده از کمربند ايمني در ماشين اجباري مي شود رانندگان احساس ايمني بيشتري مي کنند و اين باعث مي شود که بدتر رانندگي کنند. براي همين عملا آمار مرگ و مير رانندگان ناشي از تصادفات اندکي کاهش پيدا مي کند در حالي که آمار مرگ و مير پياده روها زياد مي شود.

سه‌شنبه، مهر ۲۳، ۱۳۸۱

13 سال از پايان جنگ ايران و عراق مي گذرد. حال که آمريکا قصد حمله به عراق را دارد عکس خبري ياهو مربوط به يک جانباز شيميايي ايراني است.


هم در ايران و هم در آمريکا مسوولان اصلي که قدرت را بدست دارند يک سري آدمهاي نادان و بي عرضه هستند. در هردو اين کشورها هم چنان امور مملکتي مي گذرد. در آمريکا اين امر نشانه خوب کار کردن سيستم است، در ايران يکي از براهين قوي براي اثبات وجود خداست!

یکشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۱

فکر می کنم اين سيستم حکومتي آمريکا واقعا معرکه است که با اين که يک آدم احمقی مثل بوش رييس جمهور شده هم چنان به خوبی هميشه دارد کار می کند.

خيلی از شما شايد بگوييد که اگر الان ال گور رييس جمهور بود خيلی اوضاع بهتر بود. راستش من اين طور فکر نمی کنم! اقتصاد آمريکا اگر پوکيده بيشتر دوره ای است و اين جنگ بازيهای بوش به اين اقتصاد کمک هم می کند.

چهارشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۱

آمريکا اول همه جا جار مي زند که چه بقيه کشورها بخواهند چه نخواهند به عراق حمله مي کند. بعد بقيه کشورها با خودشان فکر مي کنند حالا که آمريکا چه ما بخواهيم چه نخواهيم حمله مي کند پس لااقل ما هم موافقت کنيم يک چيزي اين وسط گيرمان بيايد. بعد موافقت مي کنند. آمريکا هم بعد مي گويد خب حالا چون همه کشورها مي خواهند ما به عراق حمله مي کنيم.

سياست تبليغاتي جالبي است. نه؟

يک فرق بديهي ايران و آمريکا اين است که آمريکا يک ابرقدرت است و ايران يک کشور معمولي. براي همين هيچ معني ندارد که مثلا اگر آمريکا ايران را تحريم کرد ايران هم در مقابله به مثل آمريکا را تحريم کند. يا مثلا اگر آمريکا به کيارستمي ويزا نمي دهد ايران هم بگويد پس ما به کريستين امانپور ويزا نمي دهيم. سياست خارجي يک کشور را بر مبناي اصل " دلم خنک شد " پايه ريزي نمي کنند.

بماند که ايران براي يک دليل ديگر به امانپور ويزا نداده.

سه‌شنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۱

من هم مانند خيلي از محافظه کاران فکر مي کنم که لايحه تبيين اختيارات رييس جمهوري با قانون اساسي تناقض دارد. البته با اين تفاوت که فکر مي کنم دليلش به اين خاطر است که خود قانون اساسي در خودش تناقض دارد.

دوشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۱



دنيس هاليدی، کميسر سابق سازمان ملل در امور عراق است که در اعتراض به تحريم اقتصادی عراق از سمت خود کناره گيری کرد. او چند وقت پيش در دانشگاه ما درباره اثرات سو تحريم عراق سخنرانی داشت. می گفت در دوران تحريم در عراق نسلی پرورش يافته است که از محيط خارج کاملا ايزوله است و تنها احساسی که از بيرون از مرزها دارد تنفر از آمريکا و غرب است. مشابه همين اتفاق برای آلمان پس از جنگ جهانی اول روی داد که خود عامل تشديد کننده ای شد برای جنگ جهانی دوم.

داشتم با خودم فکر می کردم بهترين جا برای پرورش بن لادن بعدی کجاست؟ آيا جايي جز عراق؟

شنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۱

"هيات نظارت بر مطبوعات در خصوص قطع توزيع روزنامه همشهري در شهرستانها دو جلسه بحث و گفتگو داشته ولي هنوز به نتيجه اي نرسيده است. "

"افزودن عطر طبيعي به داخل چاي ايراني مجاز شد. "

"کميسيون ماده 10 احزاب با تغييراساسنامه مجمع روحانيون مبارز به گونه اي که اين تشکل بتواند از افراد غير روحاني عضو بپذيرد مخالفت کرد. "

وجه مشترک سه خبر بالا اين است که نشان مي دهد تا چه اندازه دولت در ايران در جزيي ترين مسايل دخالت مي کند. وزير يک مملکت دو جلسه با يک عده ديگر مي نشيند بحث مي کند که نشريه اي که در تهران چاپ مي شود را بدهند شهرستاني ها هم بخوانند يا نه! اين طوري معلوم است سيستم بازدهي ندارد.

بعضي کلمات در زبان فارسي هست که هيچ معادل انگليسي ندارند چرا که اصلا براي خارجي ها معنا و مفهومي ندارند. نمونه اش کلمه " تعارف " است که چون در فرهنگ کشورهاي ديگر وجود ندارد برايش کلمه اي هم نساخته اند.

شايد يک نمونه ديگر اين کلمات، واژه " سياسي کاري " باشد. اين اصطلاح ساخته و پرداخته ذهن خلاق ايراني هاست و چون اساسا بي معني است خارجي ها هم براي آن کلمه اي ندارند. نمونه کاربرد اين کلمه در نمازجمعه اين هفته است که آيت الله يزدي مي گويد : " شوراي نگهبان نه کار سياسي و نه سياسي کاري مي کند بلکه مطابق وظيفه شرعي و قانوني نظر خود را اعلام خواهد کرد. "
من نمي فهمم کار سياسي نمي کند لابد کار اقتصادي مي کند!

فکر مي کنم مشکل مملکت ما اين نيست که دينش با سياستش يکي است. مشکل اين جاست که آن ديني که با سياست يکي است دين مردم ايران نيست. دين شش نفر اعضاي شوراي نگهبان است.
سکولاريسم در ايران خودبخود اتفاق مي افتد. بايد براي دموکراسي تلاش کرد.

پنجشنبه، مهر ۱۱، ۱۳۸۱

يک چند وقت پيش رفته بودم آبشار نياگارا. آنجا يک سري کشتي هست که شما را سوار مي کند مي برد نزديک آبشار. من شرمنده، چون به هر دليلي از طبيعت لذت نمي برم به جاي خود آبشار اين آرم شرکت کشتيراني توجه من را جلب کرده بود. از بارانيي که به ما داده بودند تا در دستشويي همه جا اسم شرکت و اين که شرکت سال 1850 تاسيس شده است چاپ شده بود. بعد از آن روز جاهاي ديگر هم که نگاه مي کنم اين عبارت since 1860, since 1823 را روي خيلي از شرکت ها مي بينم.

مملکت کانادا چند صد سال بيش تر نيست که آدم واردش شده است. خيلي شرکتها را که نگاه مي کني عمرشان صد، دويست سال است. در ايران خودمان حداکثر اتوبوسراني تهران را پيدا مي کني که مال 1340 است. اين که يک خرده با اختلاف فاز شروع کرديم يک موضوع ولي همانهايي هم که دير شروع کردند دوام چنداني ندارند.

سه‌شنبه، مهر ۰۹، ۱۳۸۱

اين ماجرای روبوسی خانم خيرانديش با يک آقا و اتفاقات بعدی را می خواندم ياد معلم زبانم افتادم. خيلی وقت پيش که در يکی از آموزشگاههای بيرون مدرسه کلاس زبان می رفتم يک معلمی داشتم که خلاصه خيلی امروزی بود! هر وقت می خواست بگويد که محدوديت های روابط زن و مرد در ايران به خاطر عادت نداشتن ما ايرانی هاست خاطره سفرش به هلند را می گفت. گويا يک بار بيرون از خانه يک جايی رفته بود دوش بگيرد می بيند سه تا قسمت مجزاست. مخصوص آقايان، مخصوص خانمها و مختلط. اين معلم بنده هم احتمالا مثل هر ايرانی ديگری که آن جا باشد می رود در قسمت مختلط. از قضا گويا تنها کسی که بقيه را در آنجا نگاه می کرده اين معلم ما بوده. بقيه اصلا انگار نه انگار.

حالا نه که بخواهم بگويم ايران بايد هلند بشه که اصلا نمی شه. ولی اگر ما ايرانی ها يک خرده از غيرتمان را بدهيم هلندی ها بدم نمی شه! يعنی زندگی يک خرده راحت تر می شه.