شنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۶

پرت‌وپلایِ اولِ سال

سفارت آمریکا رو که گرفتن قرار بود یکی دو روز طول بکشه، یه دفعه همه چی از دست همه در رفت. ۴۴۴ روز طول کشید. اون موقع هم کارتر بد جور بیچاره و ذلیل شد. مثه الان که بلر بیچاره شده. کارتر هیچ کاری نتونست بکنه تا این که رییس‌جمهوری رو از دست داد. این وسط ممکنه همین بلا هم سر بلر بیاد، اگه دوباره همه چی از دست همه در بره. ما ایرانی‌ها هم کلی حال می‌کنیم که چقدر خوب بلدیم قدرت‌های دنیا رو مچل کنیم. اون موقع ِ اشغال سفارت هم ایران به دلایل خیرخواهانه زن‌ها و سیاه‌پوستان رو سریع آزاد کرد. الان هم صحبتی هست که این خانمه رو زودتر آزاد کنن. برای من که همه چی به اون موقع شبیه.

ما ایرانی‌ها حال می‌کنیم بقیه رو مچل کنیم. حتی به قیمت بدبخت شدن خودمون. زندگی همین چیزاست دیگه. خل‌بازی و کِیفِ خل‌بازی رو بردن برای چند لحظه‌ی کوتاه و بعد خل‌تر شدن. خوش می‌گذره. به ما نیومده مثه آدم‌های معمولی زندگی کنیم. آخه اون جور زندگی خیلی یکنواخت و حوصله سر بره. زندگی باید هیجان داشته باشه. بدرود هیجان. و این زندگیِ ماست.

می‌دونید آمریکایی‌ها خیلی پفیوزند. حمله می‌کنن به کنسولِ ما در عراق، آدم‌های ما رو بازداشت می‌کنن طوری که هیچ کی اصلا ندونه کجان. خب ما تروریستیم دیگه. اونا هم که قراره صلح رو بیارن به عراق. برای همین وای بر ما اگه اونارو بازداشت کنیم. ما سال‌هاست در این دنیای ناعادلانه تحقیر می‌شیم و گاهی هم لازم می‌بینیم بقیه رو به روش خودمون تحقیر کنیم. حال می‌ده نه؟ دنیای کثیفیه و ما هم توش داریم غلت می‌زنیم.

خیلی چپ اندر چپول نوشتم. خیلی وقت بود ننوشته بودم گفتم یه چیزی بنویسم که نوشتنم با ننوشتنم فرق نکنه. سال نوی خوبی داشته باشیم. برین عشق و حالتون رو بکنید و سنتها رو پاس بدارید. بی‌خیالِ سیاست!

جمعه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۵

بازی با ریاضی


این عکس مربوط به تظاهراتِ هفته‌ی گذشته طرفداران مجاهدین خلق در بلژیک است. آسوشیتدپرس نوشته که چند هزار نفر شرکت کرده‌ بودند.




این یکی مال اعتصاب غذایی است که با فراخوان اکبر گنجی برای آزادی زندانیان سیاسی روبروی دفتر سازمان ملل برگزار شد. تعداد شرکت‌کنندگان کمتر از پنجاه نفر است.


این یکی مال کنسرت گوگوش در تورنتوست. حدود پانزده هزار نفر شرکت کرده بودند. یعنی تقریبا از هر ۳ ایرانی تورنتو ۱ نفر.




این هم عکس سخنرانِ هفته‌یِ گذشته‌یِ کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو، خانم پاملا تیلور، رییس انجمن مسلمانان پیشرو است. موضوع سخنرانی که به مناسبت روز جهانی زن ترتیب داده شده بود «زنِ مسلمان» بود و زمان آن دقیقا چند روز پس از دستگیری فعالین زنان در ایران. در جلسه کمتر از ۱۰ ایرانی حضور داشت که تنها ۵ تایشان دانش‌جو بودند. یعنی از هر ۲۰۰ نفر دانش‌جوی ایرانی دانشگاه تورنتو ۱ نفر آمده بود. از بچه‌های مذهبی ایرانی که انتظار می‌ره بیشتر از این جلسات استقبال کنند تقریبا یک نفر هم نبود.

فردا راهپیمایی ضد جنگ در تورنتوست، با تاکید بر ایران. فکر می‌کنید چند ایرانی در این راهپیمایی شرکت می‌کند؟ اگر ۱۰۰ نفر بیایند من که خیلی خوشحال می‌شوم. بویژه که دیشب برف هم آمد. بعد از برنامه یک عکس هم از راهپیمایی این‌جا می‌گذارم تا حضور ایرانی‌های همیشه در صحنه‌ی تورنتو را ببینید!

این هم مشخصات بیشتر برنامه. اگر بالاشهری هستید قرار ِ نازلی را هم بخوانید.

1:00pm - Rally
Saturday, March 17 at 1:00pm
United States Consulate
360 University Avenue TTC: (Osgoode or St. Patrick)

3:00pm - Rally Against Nuclear Weapons and the formation of a giant Peace Sign at Nathan Phillips Square

Organized by the Toronto Coalition to Stop the War. stopthewar-at-sympatico.ca Humanist Movement and the Hiroshima Day Coalition

دوشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۵

...

مریض که بشی، ایرانی‌ها می‌گن: «ایشالله که خوب بشی»، خارجی‌ها می‌گن: "Get well soon". ایرانی‌ها از خدا کمک می‌خوان، خارجی‌ها به خودت دستور می‌دن. اگه ندونی و یه بار رییست بهت بگه "Get well soon" ممکنه بهت بربخوره و با خودت بگی خب من که خودم از دستی مریض نشدم که این، این جوری می‌گه.

اینو گفتم که یعنی بدجور مریضم. همراه با بانو. جفتمون چند روزه وسط خونه افتادیم. معلوم هم نیست کدوممون بهتریم که از اون یکی دیگه پرستاری کنیم. به لطف سیستم درمانی احمقانه‌ی کانادا دکتر هم نمی‌شه رفت. یعنی اگه بری یه روز به جای استراحت باید تو اتاق انتظار بشینی و حال آدم بدتر می‌شه. تازه از آخر یه دکتره میاد میگه برو بگیر استراحت کن. خب آدم‌های گوریل‌نما هم که بلد بودن استراحت کنن. پس این تکنولوژی تو این چند هزار سال چه ..ی می‌خورده.

جمعه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۵

درباره‌ی در و دیوار

امروز بعد از یک هفته کار یه کم نفس کشیدم. اونم به لطفِ توفان و تگرگی که باعثِ تعطیلی ِ محل کار جدیدم شد. یاد رییس سابقم افتادم که می‌گفت اگه مارکِتینگ! بلد باشی می‌تونی هرچی رو که بخوای به مشتری قالب کنی، مثل اونایی که اولین بار اومدن و کانادای سرد و یخبندان رو به میلیون‌ها آدم انداختن! راستی، یه چیز دیگه، من کشف کردم که به لطفِ دولت محافظه‌کار کانادا، از بابت معافیت مالیاتی ِ بلیتِ اتوبوس، ۱۸۰۰ دلار در سال آینده سود می‌کنم. اگه تونستین با داشتن ِ همین یه عدد حقوق‌ِ من رو تخمین بزنین؟ (حقوق‌ِ من اتفاقا خیلی کمه، برایِ قیافه‌ آوردن این مساله رو مطرح نکرده‌ام!)

ضمنا لازم می‌دونم در این‌جا از پسر عموی عزیز خودم (یا دقیق‌تر پسر ِ پسرعمویم) که لوگوی زیبای بالای این وبلاگ رو طراحی کردن تشکر کنم. من در زمینه‌ی طراحیِ وبلاگم بسیار محافظه‌کارم و با تقریب خوبی از پنج سال پیش ظاهر (و البته باطن ِ) این وبلاگ فرق ِ خاصی نکرده! این رو گفتم که یعنی اگه لوگوی بالا رو عوض کردم از این طرح جدید خیلی خوشم آمده.