سه‌شنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۱

خبر اين که هيات نظارت بر مطبوعات به 22 نشريه از قبيل " آبکاري فلزات "، " صنعت چرم " و "اخبار آزمايشگاه " مجوز داد.

و روزنامه وزين انتخاب هم آماري را اعلام کرده مبني بر اين که تنها يک درصد مردم اعمال واجب مذهبي را انجام نمي دهند.

دوشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۱

گفته هاي آقاي هاشمي رفسنجاني در مورد سنگ استنجا را مي خواندم ياد نمازجمعه چند سال پيش تهران افتادم.

اولين جمعه پس از مصاحبه آقاي خاتمي با CNN بود که قرار بود آقاي خامنه اي در نماز جمعه آن روز تهران صحبت کند. براي اين که نظر او را در مورد مصاحبه خاتمي بدانم نمازجمعه آن هفته را از راديو به طور مستقيم گوش کردم. سواي صحبت هايش درباره آن مصاحبه چند جمله اي هم گفت که تا آن جا که به خاطر دارم سعي مي کنم در اين جا ذکر کنم.

آقاي خامنه اي به انتقاد از خبرنگاران خارجي پرداخت که چرا هر وقت درباره ايران گزارشي تهيه مي کنند در آن مي نويسند که زنان ايراني موهايشان را به نشانه اعتراض از زير روسري هايشان بيرون مي دهند. او گفت که اين زنان اگر در رژيم شاه بودند خيلي جاهاي حساس ديگرشان را نشان مي دادند.

فرداي آن روز در هيچ يک از روزنامه هايي که مشروح نمازجمعه را چاپ کرده بودند اين صحبت ها نبود. بعد شنيدم در پخش تلويزيوني هم اين بخش را حذف کرده بودند.

یکشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۱

يکي از نکات مهمي که علوي تبار در صحبت هاي اخيرش گفته و اين روزها بايد به آن توجه شود عبور از مرحله " تاکيد بر قانونگرايي " به " تاکيد بر حقوق مردم " است. وقتي از قانون جز پوسته اي باقي نمانده است و مرکز قانون گزاري کشور هم عاجز از وضع قانون است با تاکيد بر قانونگرايي تنها به محافظه کاران براي سو استفاده از آن فرصت داده ايم.

از اين رو اصلاح طلبان اکنون بايد در برابر راي دادگاه مبني بر انحلال نهضت آزادي به جاي تاکيد بر عدم صلاحيت دادگاه انقلاب در دادن ابن راي و يا انتقاد از مراحل بازپرسي صحبتهاي خود را بر آزادي احزاب، آزادي مخالف بودن و حقوق سياسي افراد متمرکز کنند.

فقط کافي است يک روز رفته باشي بيرون شهر و خبرهاي ايران را در اينترنت نخوانده باشي. بر که مي گردي مي فهمي چه اتفاقها که در همين يک روز نيفتاده است!!

لطفا يک خرده آهسته تر برانيد. جاده لغزنده است.

کاشکي لااقل کارهاي احمقانه محافظه کاران از يک نظم منطقي پيروي مي کرد که اصلاح طلبان بيچاره بهتر مي توانستند واکنش نشان دهند!

جمعه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۱

من از " فروش تراکم " هيچي نمي دانم و بهتره خيلي مودبانه در اين موضوع اظهار نظر نکنم. ولي از طرف ديگر فکر مي کنم انصاف حکم مي کند که اگر هر اختلافي بين اصغرزاده و يک نفر ديگر حتي اکبر آقا کله پز سر کوچه هم باشد طرف اصغرزاده را نبايد گرفت.

داشتم به اين موضوع فکر مي کردم که واقعا تجربه اين چند سال شورا داشتن چقدر موفق بوده است؟ لااقل در اين تهران که اين اعضاي شوراي شهر هر بار به زحمت دور هم جمع مي شدند و وقتي هم مي شدند احتمالا درباره استيضاح شهردار صحبت مي کردند!

طبيعي است اگر هيچ کس حاضر نيست شهردار تهران شود. از يک طرف بايد با مشکلات شهر بي دروپيکري چون تهران کلنجار رفت و از طرف ديگر 10 نفر آدم هر هفته جلسه مي گذارند که ايراد بگيرند بخصوص که يکي از آنها بخواهد رييس جمهور هم بشود.

با اين وجود به نظر من تجربه موفقي بوده است. اول اين که انتظار داشته باشيم در ايران يک سري آدم بتوانند يک الگوي خيلي دموکراتيک را پيش بگيرند و موفق هم بشوند انتظار زيادي است.

دوم اين که با تمام اين آشفتگي مي شود لااقل مطمئن بود که ديگر اتفاقي مانند آن چه بر سر کرباسچي افتاد و ميلياردها تومان خسارت وارد کرد تکرار نمي شود. وقتي آقاي اصغرزاده هراز گاهي افشاگري مي کنند و راز هديه دادن چند ماشين به شهرداري را افشا مي کنند ديگر فکر نمي کنيد قوه قضاييه خجالت بکشد خود را داخل کند!



پنجشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۱

بعد از بهنود حالا نوبت به مهاجراني رسيده که او هم يک وبلاگي درست کند.

راستي، فکر نمي کنيد اين روزها يک مقدار درباره تاثير اينترنت بر اوضاع ايران مبالغه مي شود؟ ماها خودمان يک سري وبلاگ خوان و وبلاگ نويس حرفه اي هستيم و به اشتباه فکر مي کنيم بقيه هم مثل ما اينقدر علاف هستند که همه اش وبگردي کنند!

اگر منازعات سياسي کنوني را کنار بگذاريم و به کليت جمهوري اسلامي نگاهي بيندازيم يک نوع عملگرايي مي بينيم که بويژه در زمان رهبري آيت الله خميني جلوه بيشتري داشت. در اين عملگرايي بسياري از اصول در شرايط خاص و به خاطر منافع ملي –يا هر دليل ديگر که شما دوست داريد!- ناديده گرفته مي شوند که نمونه هاي آن را در پايان يافتن جنگ، برقراري روابط با عربستان و حتي ايجاد نهادي چون مجمع تشخيص مصلحت نظام مي بينيم. فارغ از تمام انتقاداتي که به اين نهاد مي شود آيا اصل ايده تشکيلش آن هم از سوي حاکميتي که داعيه دخالت دين در تمام شوون زندگي را دارد ارزشمند نيست؟ مگر نه اين که اين نهاد قرار است "مصلحت" را به "شرع" ترجيح دهد؟ آيا اين خود يک حرکت به سوي عرفي کردن حکومت نيست؟

آيا همين عملگرايي خود نمي تواند آغازي براي طرحهاي عفاف و … باشد؟ وقتي از بانک و دانشگاه تا آسانسور و عروسک را مي توان اسلامي کرد فحشا که جاي خود دارد!

چهارشنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۱

سه‌شنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۱

واشنگتن پست نوشته است که بوش پس از مشورت با مشاوران سياست خارجي اش به اين نتيجه رسيده است که " خاتمي و طرفدارانش در دولت نسبت به قولهايشان براي تغيير وضعيت ايران بسيار ضعيف، بي تاثير و بي تفاوت هستند"

اين جمله شما را به ياد حرفهاي اپوزيسيون خارج از کشور نمي اندازد؟

پيام رهبري به نشست‌ اتحاديه تشكل‌هاي اسلامي دانشگاه آزاد اسلامي با اين کلمات آغاز مي شود: "جوانان عزيز"
و البته اين گونه هم ادامه مي يابد " فرزندان عزيزم"

احتمالا اگر آنان بخواهند به اين پيام پاسخ بدهند اين گونه آغاز مي کنند :
" مقام معظم رهبري، حضرت آيت الله خامنه اي"


دوشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۱

سرمقاله نويس روزنامه انتخاب به شدت از نمايندگان مجلس انتقاد کرده که چرا " طرح و لايحه اي براي قاعده مند نمودن يا جلوگيري از مهاجرت و فرار مغزها در صحن مجلس مطرح نکرده اند" .

من اگر دقت کرده باشيد وقتي از جايي نقل قول مي کنم هيچ توضيحي در حاشيه اش نمي نويسم. چون فکر مي کنم مساله معمولا به اندازه کافي واضح است. ولي اين دفعه را نمي توانم . لطف کنيد برويد اين نوشته انتخاب را بخوانيد. يک وقت در روزنامه کيهان يک موضوع سياسي از نگاه يک راست افراطي تحليل مي شود، کاملا قابل تحمل است. ولي يک هم چنين مساله اي - مهاجرت نخبگان - را اين قدر سطحي بررسي کردن نوبر است. آقايان انتخاب، شما را به خدا گاهي مواقع برويد چهار تا کتاب بخوانيد، وقت اضافي داشتيد يک خرده فکر کنيد. زورتان نکرده اند که روزنامه چاپ کنيد!!

به گمان محسن رناني، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان، تا سه سال ديگر ايران حتما دچار يک بحران جدي خواهد شد. به دلايل زير

1) اول اين که بيکاري بيداد خواهد کرد. ( آخه ملت محترم، يک عده غلط کردند گفتند بزاييد، ولي شما چرا گوش کرديد !!!)
2)سازمان تجارت جهاني شروع به کار مي کند و در نتيجه اقتصاد مملکت قفل مي کند. چون ما مجبوريم هر طور شده خود را عضو کنيم مي رويم و دست به دامن آمريکا مي شويم و معلوم نيست که چه امتيازات وحشتناکي آن موقع بايد به آمريکا بدهيم.
3) دوره دوم خاتمي هم تمام مي شود و رقابت هاي سياسي در داخل همه جا را فرا مي گيرد.

و از بد ماجرا اين که مرحله مقدماتي جام جهاني هم همان موقع ها خواهد بود!!!



تصوير مربوط به بزرگداشت بمب گذاري در مرکز يهوديان در بوئنوس آيرس در 18 جولاي 1994 است که به کشته شدن 84 يهودي و زخمي شدن بيش از 200 نفر ديگر منجر شد. بعد از هولوکست تاکنون اين مهمترين حمله بر عليه يهوديان در خارج از مرزهاي اسراييل بوده است.

هنوز عامل اين بمب گذاري معلوم نشده است اگر چه يکي از شواهد در دادگاه ادعا کرده است که دولت ايران 15 ميليون دلار به حساب کارلوس منعم رييس جمهور سابق آرژانتين در بانکهاي سوييس واريز کرده است تا او از بر ملا شدن نقش ايران در اين ماجرا جلوگيري کند.

منبع : تورنتو استار

جاي شما خالي بهنود آمده بود اين جا سخنراني. در حرف هايش از شور و اشتياقي صحبت کرد که زماني مردم براي خواندن روزنامه هاي دوم خردادي داشتند.

وقت پرسش و پاسخ که رسيد يک خانم محترمي رو کرد به بهنود و گفت : " اگر مردم به روزنامه هاي دوم خردادي علاقه نشان دادند به اين خاطر است که به کتابهاي مارکس در جمهوري اسلامي مجوز نمي دهند. اگر کتابهاي مارکس چاپ شود که ديگر کسي نمي رود نوشته هاي اصلاح طلبان را بخواند. "


شنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۱

يک اتفاق مهمي که افتاده اين است که وضعيت سياسي ايران کاملا "لخت" شده است. ديگر وقتي يک راهپيمايي مي گذارند همه مي دانند چه خبر است. اگر يک نفر را تکفير مي کنند ديگر براي مردم اصلا عجيب نيست. ديگر سر کسي را کلاه نمي توان گذاشت. براي همين است که فکر مي کنم صدا و سيما صبح و شب به مردم التماس کند که بروند راهپيمايي هيچ فايده اي برايشان ندارد. آنهايي که بايد بروند خودشان مي دانند و مي روند. بقيه هم که کاملا در جريان هستند.

يادم هست چند سال پيش آن زماني که به بيت آيت الله منتظري حمله شد من هر روز در دانشگاه کارم اين بود که با بچه حزب اللهي هاي دانشگاه بحث کنم و بگويم که چرا اين کار اشتباه بود و دلايل آن ها را بشنوم. مقايسه کنيد با امروز که آغاجري را تکفير مي کنند. همه مي دانند چه خبر است. اصلا نياز به بحث کردن نيست.

دستاورد اصلاحات مي خواستيد. همين شفافيت!

نماينده مردم شوشتر در مجلس گفته است : " هيچ کس نمي تواند بدون داشتن حکم قضايي تجمعات را بر هم بزند. "

ببخشيد، يعني با حکم قضايي مي شود!!

جمعه، تیر ۲۸، ۱۳۸۱

يادداشت سلمان و مصاحبه علوي تبار با نوروز، قسمت اول و دوم را حتما بخوانيد (اگر چه مطمئن هستم قبلا خوانده ايد!)

همان قدر که محافظه کاران سخت در اشتباهند اگر فکر کنند مي توانند اصلاح طلبان را در يک فولکس واگن و يا اخيرا ميني بوس جا دهند، آنهايي هم که گمان مي کنند مخالفان اصلاحات در ايران چند تا آخوند و يک دويست سيصد تا مواجب بگيرشان - انصار حزب الله - هستند از واقعيات اجتماع بدورند. از يک سو مي گويييم محافظه کاران يک سري آدمهاي بي شعور و نادان هستند که هيچ نمي فهمند و از طرفي اعتراف مي کنيم که جنبش اصلاحات را با اين همه پشتوانه مردمي فلج کرده اند.

در هر کشوري در دوران گذار از سنتي به مدرن يک سري نيروهاي اجتماعي ظهور مي کنند که با تغييرات مخالفت مي کنند. مخالفت با اصلاحات از سوي بعضي حتي آناني که ممکن است به خاتمي هم راي داده باشند يک واقعيت اجتماعي است. باور کنيد اين جمعيتي که در شهرهاي مختلف به پيشواز رهبري مي روند در اتوبوسهاي سپاه جا نمي گيرند. نبايد محافظه کاران را دست کم گرفت و خيال کرد همين که بشود يک سري نهادهاي انتصابي را از کنترل آنها خارج کرد مشکلات حل مي شود.

پنجشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۱

يادداشتهاي اخير افکار خصوصي و شهرآشوب باعث شد تا اين مطلب را بنويسم:

ما ايراني ها حتي اگر به زبان هم نياوريم يک احساس همبستگي با بنيادگرايان اسلامي و گروههايي چون القاعده و حماس داريم. براي خيلي از ما فعاليت هاي تروريستي القاعده و عمليات انتحاري فلسطيني ها نتيجه مستقيم سياست هاي آمريکا و اسراييل است. هميشه مي گوييم خب آنها هم هواپيماي ايرباس ما را زدند. اعتقاد داريم اگر چه حماس به لحاظ عقلاني اشتباه مي کند اما واقعا آنها چاره اي جز اين کار ندارند. به قول ملک عبدالله " It is not justifiable, but it is understandable ". شايد از همين روست که فکر مي کنيم برخورد نظامي آمريکا با تروريستها چاره ساز نخواهد بود.

نکته اي که براي من جالب است اين است که آيا نمي توان همين مساله را در مقياس کوچکتر و در ايران خودمان بررسي کرد. آيا با همين استدلال نمي توان خشونت گروههايي چون انصار حزب الله را توجيه کرد و برخورد نيروي انتظامي با آنها را بي فايده دانست؟

شايد بگوييد مقايسه آمريکا و اسراييل با اصلاح طلبان درست نيست. قبول . ولي آيا افراطيون کنوني ايران به اندازه هم کيشانشان در گوشه هاي ديگر دنيا انگيزه براي کارهايي که مي کنند ندارند؟


چهارشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۱

ترديدي نيست که اگر قرار باشد اصلاح طلبان از حاکميت خارج شوند به همراهي شخص خاتمي نياز دارند. در اين صورت اگر طرفداران اين نظريه بر اين باورند که مي توان خاتمي را مجاب به استعفا کرد، بايد اين سوال را پرسيد که چرا از او نخواست که ابتدا خيلي کارهاي ديگر که به مراتب کم هزينه تر است را انجام دهد؟

وقتي خاتمي حتي از يک گفت و گوي بي پرده با مردم اجتناب مي ورزد چگونه مي توان از او انتظار داشت که اصلاح طلبان را در خروج از حاکميت همراهي کند؟

استعفاي خاتمي از وزارت ارشاد هيچ سنخيتي با موضوع خروج از حاکميت ندارد. خاتمي به لحاظ ويژگي هاي شخصي انسان بسيار محتاطي است که از هرگونه تنش و بحران دوري مي جويد. استعفاي خاتمي از وزارت هم در آن زمان دقيقا در همين راستا بود. حال آن که هدف از خروج از حاکميت اتفاقا برعکس و در جهت بحراني کردن اوضاع است.

بحث هرگز نااميد شدن از خاتمي نيست. خاتمي در دوره اي شجاعانه به صحنه آمد و خدمتهاي فراواني به کشور کرد که نام او را جاودان خواهد کرد. اما به هر حال به گمان من تاريخ مصرف خاتمي هم به پايان رسيده است و صحنه سياسي ايران اکنون به چهره هاي جديد و فکرهاي نو نياز دارد.

بي جهت نيست که مي گويند قدرت به مانند برکه اي است که اگر جريان نداشته باشد مرداب مي شود.


سه‌شنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۱



تصويري که هم اکنون مشاهده مي نماييد مربوط به يک خانواده ايراني است که با گذشتن از مرز ايران-عراق وارد ايران مي شوند. اين زوج از 22 سال پيش در عراق تقاضاي پناهندگي کرده بودند ولي اکنون رژيم عراق آنان و ديگر خانواده هاي مشابه را هر هفته به ايران بازمي گرداند.

منبع : AP

دوشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۱

چند سال پيش در ايران کتابي چاپ شد با عنوان "اولين رييس جمهور" . کتاب مجموعه اي بود از چند مصاحبه با کانديداهاي اولين دوره رياست جمهوري – بني صدر، جلال الدين فارسي، آيت الله بهشتي و … .

يادم مي آيد کتاب را که خريدم بدون اين که حتي يک مصاحبه را بخوانم ابتدا تمام پاورقي هاي کتاب را خواندم. جاي جاي کتاب مصاحبه شوندگان از افرادي نام مي بردند که گردآورندگان کتاب در پاورقي وضعيت کنوني آنها را نوشته بودند. بسياري از نامها اصلا آشنا نبود. بعضي هايشان اعدام يا ترور شده بودند. چند نفرشان سياست را کنار گذاشته بودند و کار تجاري مي کردند يکي در آلمان يکي در دوبي و يکي هم در گوشه اي از ايران. چند نفري هم در انزوا زندگي مي کردند مانند آيت الله گلزاده غفوري ( آيا کسي مي داند او هنوز زنده است؟)

گلزاده غفوري را از آنجا مي شناسم که يک بار گذارم به شماره هاي اول انقلاب مجله " زن روز" افتاد. در يک شماره مناظره بهشتي و گلزاده غفوري را چاپ کرده بودند و من در تعجب که اين گلزاده ديگر کيست؟ بعدها در پاورقي خواندم که دو فرزندش را اعدام کردند و بعد او زندگي در انزوايي داشته است.

یکشنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۱



يک آگهي در روزنامه 23 تيرماه ايران چاپ تهران

عکس از ايران مانيا

تا قبل از اين که بوش در انتخابات آمريکا بتواند ال گور را پشت سر بگذارد خيلي ها بر اين باور بودند که پيروزي جمهوريخواهان بر دموکراتها به سود منافع ايران خواهد بود. از يک سو پيوند جمهوريخواهان با شرکت هاي بزرگ نفتي اين اميد را داده بود که تحريم نفتي که زماني کلينتون آن را امضا کرده بود لغو شود. يهودي بودن معاون ال گور هم دليل ديگري بود که چرا رييس جمهوري با معاونت ديگ چني براي ايران بهتر خواهد بود.

بوش که انتخابات را برد هيچ کدام از آن چه خيلي ها تصور مي کردند محقق نشد که هيچ، روابط تيره تر شد. ايران محور شرارت خوانده شد و نه تنها تحريم ها برداشته نشد که هم چنان آمريکا با پيوستن ايران به سازمان تجارت جهاني مخالفت مي کند. شايد اگر 11 سپتامبري اتفاق نمي افتاد اکنون روابط ايران و آمريکا به اين تيرگي نبود. مشکلات داخلي ايران هم آن قدرزياد است که فرصتي براي حکومتيان نيست که فرصتهاي از دست رفته را دريابند. از طرف ديگر اکنون هم اصلاح طلبان به جاي اين که از شرايط حاضر بتوانند استفاده کنند و محافظه کاران را به عقب برانند، بايد به سخنان اخير بوش بپردازند و خود را از آن منزه کنند.

به نظر مي آيد معضل سياست خارجي ايران، چون بسياري از مسايل ديگر ايران هيچ راه حل جداگانه اي ندارد. تا هنگامي که راي مردم در ايران حاکم نگردد حال کسي چون محمد جواد ظريف هم براي لابي کردن با آمريکاييها به نيويورک برود دردي را دوا نخواهد کرد.

شنبه، تیر ۲۲، ۱۳۸۱

پيام بوش در مورد ايران هيچ چيز بيش از يک سرمقاله ضعيف که مي توانست مثلا در يکي از روزنامه هاي اصلاح طلبان چاپ شود نبود. آمريکا احتمالا مي خواسته تا حدي موضع قبلي خود را در مورد محور شرارت تعديل کند.
و اما چند پرسش :

1- اين گفته بعضي از اصلاح طلبان که يک حکومت دموکراتيک در خاورميانه خطري براي منافع آمريکا خواهد بود تا چه اندازه مبتني بر واقعيت است؟

2- آيا آمريکايي ها از درک اين نکته بديهي عاجزند که اين گونه پيامها جز اين که به محافظه کاران براي فشار بيشتر بر اصلاح طلبان بهانه دهد هيچ حاصل ديگري ندارد؟ براستي هدف آمريکا از اين پيامها چيست؟

3- محافظه کاران تا چه اندازه تهديدهاي آمريکا را جدي مي گيرند؟ آيا آزادي ملي مذهبي ها ناشي از نگراني آنها از اوضاع جهاني بود؟ تهديدهاي آمريکا چه منافعي از محافظه کاران را به خطر مي اندازد؟

4- به نظر مي رسد با توجه به واقعه 11 سپتامبر ، آمريکا يک طرح بلند مدت براي از بين بردن بنيادگرايي اسلامي در جهان اسلام را دنبال کند. ايران در اين طرح در چه جايگاهي قرار دارد؟



بنزهاي جديد نيروي انتظامي
خدا آخر عاقبت همه ما را به خير گرداند

طرفداران نظريه "خروج دسته جمعي اصلاح طلبان از حاکميت" معمولا چنين نگاهي به آينده دارند :

برنامه سياسي که اصلاح طلبان تاکنون به دنبال اجراي آن بودند يعني بالفعل کردن ظرفيتهاي اجرا نشده قانون اساسي به کلي شکست خورده است. اگر اصلاح طلبان از حاکميت خارج شوند و اداره مملکت را به محافظه کاران بسپارند به دليل رشد روز افزون مشکلات و ناتواني محافظه کاران از رويايي با آنها، کشور دچار بحرانهاي جدي و ناآرامي هاي اجتماعي – سياسي شده که به فروپاشي حاکميت و تسليم محافظه کاران مي انجامد. اصلاح طلبان هم مي توانند از خلا قدرت استفاده کرده و حکومت را بدست گيرند.

اجراي اين برنامه به دلايلي که خواهم نوشت به نظر من به صلاح کشور نخواهد بود.

جمعه، تیر ۲۱، ۱۳۸۱

روزنامه انتخاب از قول يک کارشناس ارشد اقتصاد نوشته است که :

"هم اکنون کشورهاي پيشرفته اي چون آمريکا و انگليس با بن بست هاي زيادي در سيستم پولي، مالي و اعتباري خود مواجه شده اند و دريافته اند که علاج رفع اين بن بست ها رجوع به قوانين پولي و بانکي اقتصاد اسلامي است."

"خروج دسته جمعي اصلاح طلبان از حاکميت" تنها در صورتي موفق خواهد بود که همه شرايط لازم آن محقق شود. يعني بعد از اين خروج يک سري اتفاقات خاص بيفتد در غير اين صورت اين برنامه شکست غير قابل جبراني خواهد خورد. در مملکتي که نمي توان پيش بيني کرد در يک ساعت آينده چه اتفاقي مي افتد چگونه مي توان به موفقيت چنين استراتژي اميدوار بود.

ماجرايي که با نامه آيت الله طاهري آغاز شده با پاسخ رهبري- اگر چه به طور موقت- فروکش کرد. بدين ترتيب بر خلاف اين تصور که کشور با يک بحران روبرو شده و بزودي – درچند روز آينده- يک طرف از صحنه کنار خواهد رفت، هم چنان همه چيز بر روال گذشته مي گردد.

متاسفانه اصلاح طلبان توانايي اين را ندارند که مسايل را از منازعات سياسي دو طرفه به سطح جامعه کشانده و از آن بهره برداري کنند. مقايسه کنيد با هنگامي که کرباسچي به اتهام اختلاس مالي و پس از طي تمام مراحل قانوني بازداشت شد و چه هنرمندانه کارگزاراني هاي آن موقع افکار عمومي را بر عليه قوه قضاييه بسيج کردند.


سه‌شنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۱

يکي از درسهاي تلخ رويداد 18 تير اين بود که نشان داد اصلاح طلبان توانايي مهار جنبشهاي اجتماعي و هدايت آنها براي بهبود وضعيت سياسي کشور را ندارند. بحراني که در 18 تيرماه آغاز شد در روزهاي بعد بکلي از دست اصلاح طلبان خارج شد و سپس محافظه کاران در 23 تيرماه آن را کاملا به نفع خود مصادره کردند.

ايران بدون شک در سالهاي آينده، با بحرانهايي مشابه و شايد هم ناگوارتر روبرو خواهد شد. اگر اصلاح طلبان در مديريت کردن اين بحرانها ابتکار عمل نشان ندهند کشور با هرج و مرجي روبرو خواهد شد که حاصل آن اين بار به نفع محافظه کاران هم نخواهد بود.

18 تير امسال را سکوتي فرا گرفته است که از هر فريادي بلندتر است.

دوشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۱

همشهري مقاله جالبي دارد به عنوان " اقتصاد کنکور "

نويسنده مي گويد که افزايش هزينه آموزش در خانوارهاي شهري، به کاهش هزينه براي مصرف کالاهاي صنعتي مي انجامد که خود باعث کاهش تقاضا و رکود در صنعت مي شود.

و همه چيز به يک ريش تراش ختم شد .....

بعد از اين که چند روز پيش عناوين بسياري از روزنامه ها مربوط به تجاوز دسته جمعي بزرگان يک قبيله به يک دختر در پاکستان بود، حال نوبت به ايران رسيده است. عنوان گزارش آسوشيتد پرس که در بسياري از روزنامه هاي جهان ظاهر گشت !

Some of Iran's suffering wives look to a new solution : husband killing

یکشنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۱

سايت رسمي دولت جمهوري اسلامي ايران - حداقل در حال حاضر - کار نمي کند!!

روزنامه مردم سالاري نوشته است که :

شنيده ها حکايت از خروج حجتي از وزارت کشاورزي دارد و صفدرحسيني وزير کنوني کار جايگزين او مي شود. حجني که در کابينه قبل وزير راه بود دوباره به اين وزارتخانه باز مي گردد. عبدالعلي زاده وزير کنوني مسکن رييس سازمان ايرانگردي و جهانگردي مي شود و معتمدي ( وزير کنوني پست! ) به وزارت تعاون مي رود.

اتل متل توتوله ، ....

شماره جديد ماهنامه آفتاب منتشر شد.

شنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۱

همشهري مقاله اي دارد با عنوان " دموکراسي صادراتي " که در آن به وضعيت کنوني افغانستان پرداخته است. به گمان نويسنده آن چه غرب براي افغانستان مي خواهد با واقعيت هاي عيني اين جامعه سازگار نيست و از اين رو ماندگاري حکومت را تهديد مي کند.

معمولا پاسخ افراط، تفريط است. اين انتظار بود که در واکنش به حکومت بنيادگرا و افراطي طالبان، مردم افغانستان ازيک الگوي کاملا غربي پيروي کنند. اما همچنان مي بينيم که زنان اکثرا برقع به سر مي اندازند و نشاني از ديسکو و بار مگر براي خارجي ها نيست.

حال تصور کنيد اگر حکومت در ايران آن چنان که در افغانستان اتفاق افتاد، تغيير مي کرد. احتمالا گوشه خيابانها پر از بطري هاي مشروب مي شد، و زنان زيادي در واکنش منفي به حجاب اجباري، بدون حجاب و با شکل و شمايل کاملا غربي به خيابانها مي آمدند.

اين ها همه تفاوت هاي دو جامعه است. جامعه افغانستان يک جامعه با باورهاي سنتي است و تشکيل يک حکومت سکولار در آن با موانع زيادي روبروست. از سويي ديگر، دو دهه حکومت ديني در ايران درعين ناباوري نسلي از انسانهاي سکولار، طرفدار آزادي و دموکراسي و بعضا در عين حال ديندار را بوجود آورده است که بدون نياز به زلمي خليل رادها آينده اميدوارکننده اي را نويد مي دهند.

دوران کنوني در ايران، هر اندازه عده اي نااميد از آن باشند، فرصتي است سرنوشت ساز براي اين که ايراني ها " دانه دانه " دموکرات شوند.

اگر داريد مي آييد خارج سعي کنيد مطمئن باشيد وقتي در ايران هستيد يک خرده دين و ايمان داريد يا حداقل بابايتان داشته باشد. بدين ترتيب وقتي مي آييد اين جا و اغفال مي شويد تازه قابل تحمل مي شويد. اگر از تو ايران قيد همه چيز را زده باشيد وقتي مي آييد اين جا چنان در عالم فساد و تباهي غوطه ور مي شويد که ديگر به اين راحتي ها نمي شود درتان آورد!

خيلي نظراتم ارتجاعي است؟ پس نظر بدهيد تا بدانم چند تا از خوانندگان وبلاگم فکر مي کنند روشنفکر هستند. آقا اين روشنفکريتان هم مرا کشته!


پنجشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۸۱

يک تست ساده براي اين که بفهميد يک نفر چقدر در باغ سياست ايران قرار دارد اين است که از او نظرش را در مورد طبرزدي بخواهيد.
اگر طرف گفت : " ها، طبرزدي، چي ؟ " يعني اين که مزاحمش نشويد و بگذاريد کار خودش را بکند.
اگر گفت : " آقاي طبزردي را فرموديد؟ ايشان يکي از رهبران جنبش دانشجويي در ايران هستند. " يعني طرف خيلي بوق است. احتمالا يک ده سالي است که در بلاد خارجه زندگي مي کند.
اگر هم گفت : " آقا ما را گرفتي. بگذار به کارمان برسيم. " يعني طرف يک چيزهايي مي فهمد.

داشتم نوشته جديد طبرزدي را در سايت گويا مي خواندم، ياد يک ضرب المثل اسپانيايي افتادم که ميگويد :
" خدا پدر مادر کسي را بيامرزد که قبل از اين که پاي منبر برود لااقل يک دو سه تا کتاب را ورق مي زند. "

چهارشنبه، تیر ۱۲، ۱۳۸۱

يکي مي گفت وضعيت کنوني ايران مانند يک سرماخوردگي شديد ويروسي مي ماند. دوا و درمان درست و حسابي ندارد. آب پرتقال خوردن و استراحت کردن شايد بتواند مدت زمان بيماري را اندکي کاهش دهد اما به هر حال سرماخوردگي يک دوره اي دارد که بايد طي شود.

سه‌شنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۱

90% خرابي هاي ناشي از زلزله در شهرهاي بزرگ، مربوط به آتش سوزيهاي بعد از زلزله است. اما اگر خداي نکرده در تهران زلزله اي روي دهد، 90% خرابي ها مربوط به شلوغي هاي پس از آتش سوزي خواهد بود. در تهران جمعيت قابل ملاحظه اي وجود دارند که فاقد هر گونه آداب زندگي – به هر دليلي – هستند و در صورتي که شهر را بدون نظم و کنترل ببينند دست به هر کاري از دزدي، خرابکاري و آدمکشي مي زنند. اگر چنين شود بعيد است بتوان به اين آساني ها جمع و جورش کرد!

بعضي بانکهاي اين جا ( بلاد کفر ) به مراتب از بانکهاي ايران شلوغ تر هستند و وقت آدم در آنها بيشتر تلف مي شود. اما به يک دليل واضح تحمل نيم ساعت بانکهاي اين جا بارها آسانتر از پنج دقيقه در بانکهاي ايران است. در اين جا آقايان از عقلشان استفاده کرده اند و با چند عدد ميله و طناب يک چيزي درست کرده اند که آدمها را توي صف مي کند.
در ايران بايد مدام داد بزني : " هي آقا، جا نزن. " ، " آقا مگه کوري، نمي بيني من دفترچه ام را از خيلي وقت پيش اين جا گذاشتم؟ "

در اين جا وقتي در صف ايستاده ايد و نوبتتان مي شود، به شما مي گويند :
? May I help the next person in the line
در ايران طرف اگر خيلي لطف کند به جاي سر تکان دادن مي گويد : نفر بعد!

دوشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۱

بخشي از مقاله Financial Times در مورد زلزله اخير در ايران

The earthquake that levelled villages in northern Iran last week, leaving some 25,000 people homeless, exposed not just the frailty of their mud and brick houses but also the vulnerability of the government itself


يک انتقاد جدي که به سرگرمي جديد نيروي انتظامي در سطح تهران وارد است اين است که منظم و مرتب انجام نمي شود. يعني تکليف آدم معين نيست که آيا از آخر آدم با دوست دخترش/ پسرش برود هواخوري، بهش گير مي دهند يا نه! يک روز مي گيرند روز ديگر به امان خدا مي گذارند. باور کنيد اگر آدمها بدانند که اگر فلان کار را بکنند مي روند گوشه زندان آب خنک خوري، ديگر اين اندازه غر نمي زنند.

در مملکتي که شما نمي توانيد براي چند ساعت پياده روي همراه با متعلقات مربوطه، برنامه ريزي کنيد چطور مي شود کار کرد خدا مي داند.

اگربه دنبال آزادي و دموکراسي در ايران هستيد، NGO بسازيد.

فرازي از بيانات وحيد هراتي در جمع وبلاگ خوانها

اگر وقت داريد هر روز صفحات آخر روزنامه همشهري را بخوانيد. گويا از وقتي که ديگر همشهري ماه منتشر نمي شود، مطالب آن در صفحات آخر روزنامه پخش مي شود. اگر اشتباه نکنم کادر همشهري ماه با تقريب خوبي بخشي از همان کادر عصرآزادگان است.

تمام ماجراي آغاجري يک بازي کهنه و نخ نما شده است براي فشار به اصلاح طلبان. در چنين شرايطي صحبت از محتواي سخنراني و فرياد اين موضوع که اين حرفها را قبلا کساني چون آيت الله مطهري هم گفته اند، کاملا بي مورد است.

تاسف از سخنان خاتمي است که حتي اگر هم به نيت کم کردن فشار بر اصلاح طلبان گفته باشد باز هم کاري نسنجيده است. معلوم نيست در اين ميان مشاوران خاتمي چه مي کنند ؟! هيچ کجاي دنيا يک رييس جمهور موضعگيري هاي مهم را بدون مشورت با مشاوران خود اعلام نمي کند.