در مونترال رفته بودم تو يک قهوه خانه به صرف يک نوشيدني. يک دختري نشسته بود آنجا تمام مدت با کامپيوترش کار مي کرد. يک مردي هم آمده راست روبرويش نشست و تمام مدتي که من آنجا بودم خلاصه زل زده بود تو صورت دختره. دختره آخر بي غيرتي بود. اپسيلوني تحويل نگرفت!
0 comments:
ارسال یک نظر