پنجشنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۱

عبارت "راه سوم" که اين روزها خيلي مد شده به نظر من در اکثر موارد حرف مفتي است. اين عبارت را کساني به کار مي برند که شهامت انتخاب بين دو راه را ندارند و براي همين سعي مي کنند يک طوري سر خودشان و گاهي مواقع هم سر بقيه را کلاه بگذارند.

نمونه اش ماجراي حمله به عراق است. شما يا طرفدار صلح هستيد که در حقيقت داريد از نسل کشي صدام دفاع مي کنيد يا موافق برکناري صدام هستيد که داريد از امپرياليسم آمريکا دفاع مي کنيد. انتخاب تلخي است ولي با کمال شرمندگي هيچ راه سومي وجود ندارد.

نمونه ديگرش ماجراي اصلاحات در کشور خودمان است. دو راه بيشتر روبرويمان نيست. يا راه محافظه کاران که با آن مملکت به گند کشيده مي شود يا راه اصلاح طلبان که مي شود اميدوار بود به جايي برسد. بنابراين يا شما راي مي دهيد که يعني از اصلاحات حمايت مي کنيد يا راي نمي دهيد که داريد از محافظه کاران طرفداري مي کنيد. هيچ راه سومي هم وجود ندارد. بيخود هم سرتان را گول نماليد که با راي ندادن اين پيام را به اصلاح طلبان مي رسانيد که به خودشان تکاني بدهند. اصلاح طلبان اگر مي توانستند تکان مي دادند و به پيام شما احتياج نداشتند.