سه‌شنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۷

تمومش کنین دیگه

من یه قانون برای خودم داره که می‌گه هر وقت دیدین پراکندگی ِ جغرافیایی ِ طرفدارهایِ یه عقیده خیلی زیاد نیست، بدونین اون عقیده اثبات‌پذیر نیست. یه نمونه‌ی چنین عقیده‌ای دینه. چون مردم هر کشوری یه دینی دارن خیلی سریع می‌شه این نتیجه رو گرفت که دین اثبات‌پذیر نیست چون اگه بود دیندارها تو دنیا خیلی پخش‌تر بودن.

یه نمونه‌ی دیگه‌ی کابرد قانونِ من، در ماجرایِ فلسطین و اسراییله. توزیع پراکندگی طرفدارهای فلسطین و اسراییل خیلی پخش نیست. وقتی راهپیمایی‌های طرفداران فلسطین رو بری همه یا عربند یا چپول. طرفدارهای اسراییل هم همه سفید بلوندن. خب این برای من معنیش اینه که همه‌ی طرفدارها یه جورهایی متعصبند. برای همینه که دو نفر مخالف بشینن یه عمر درباره‌ی فلسطین و اسراییل با هم بحث کنن به جایی نمی‌رسن. یکی میگه اون موشک می‌زنه اون یکی می‌گه این واکنشش متناسب نیست. بعد هم طرفین تا صبح (‌ یعتی بهتر بگیم ۷۰ - ۸۰ سالی هست) تو سر و کله‌ی هم می‌زنن که کی اول چی کار کرده. این وسط هم یه زندگی آروم از ملتی دریغ شده و می‌شه.

من ِ نوعی، یه بیست سالیه که اخبار رو می‌فهمم تا یادمه همه‌اش دعوا بوده. دعوایِ تکراری. خدا صبر بده به اونایی که یه عمره دارن این جنگ رو می‌بینن و اونا که یه عمر و حتی بیشتره دارن باهش زندگی می‌کنن. احتمالا خدا اون ابتدای خلقت، این دو تا کشور رو آفرید تا حدِ بلاهت، لجاجت و شقاوتِ آدمیزاد رو همیشه یادمون بیاره. آخه، لامصبا تمومش کنین دیگه.

یکشنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۷

زحمت می‌کشید.

تنها حرفی که مسوولین محترم مملکت درباره‌ی فلسطین می‌زنند این است که چرا بقیه‌ی دنیا در این باره هیچ حرفی نمی‌زنند و تنها کاری که حضرات برای مردم رنج‌دیده‌ی فلسطین می‌کنند این است که بگویند چرا بقیه‌ی دنیا هیچ کاری نمی‌کنند.  زحمت می‌کشید. اجرکم عند الله.

سه‌شنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۷

مدیریتِ گل‌آقایی


خانم پوپك صابری انتشار هفته‌نامه‌ی گل‌آقا را متوقف كرد. ایشون در نامه‌ای به خوانندگان در این‌باره نوشته‌اند:
«... از شما خوانندگان وفادار مهربان گل‌آقا مي‌خواهم همين را از من بپذيريد كه ديگر نمي‌توانم، خسته‌ام. از دلايل خستگي چيزي نمي‌گويم... از من بپذيريد كه با خستگي نمي‌توان بر انتشار يك مجله طنز سياسي مديريت كرد.»

وا... من از جزییات ماجرا چیزی نمی‌دونم. شاید حق با خانم صابری باشه. ولی یه احتمال دیگه هم به نظرم این جور مدیریت کردنه. یعنی سیستم یه طوریه که وقتی مدیر یه سازمان خسته می‌شه، باید اون سازمان هم تعطیل بشه. خب این هم طبیعیه که هر مدیری بعد از یه مدت خسته بشه و این طور می‌شه که تو این مملکت هر سازمانی یه چند سالی عمر می‌کنه و بعد تعطیل می‌شه. انگار نه انگار که چیزی هم به اسم گردش نیروها هست. تازه وقتی تو یه سازمان مدیر و سردبیر و سهامدار و هیات مدیره همه و همه یه نفر باشه خب معلومه آدم خسته می‌شه.

اصلا من نمی‌دونم چه کاریه که مثلا مدیریت موسسه‌ی گل‌آقا حتما دست خانم صابری باشه. مدیریت کار یه مدیر ِ و نه لزوما صاحب و سهامدار موسسه. احتمالا خانم صابری هم مثلا به عنوان سردبیر یا عضو هیات مدیره می‌تونن خیلی بیشتر به موسسه‌شون خدمت کنن.

چهارشنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۷

چند تا سوال

آیا مردم ما خاتمی از سرشون خیلی زیاده یا این که مردم ما لیاقتشون خیلی بیشتر از همه‌ی حاکمانشون حتی خاتمیه؟

آیا اشتباه اصلاح‌طلبان در دوران خاتمی این بود که بدون توجه به مقاومت محافظه‌کاران مطالبات رو مطرح کردند (تندروی) یا این که در مطرح کردن مطالبات مردم کوتاهی کردند (کندروی)؟

بدون در نظر گرفتن اخلاقیات شخصی، شیوه‌ی کدام یک از این دو وزیر ِ دوران اصلاحات رو در مواجهه با محافظه‌کاران بهتر می‌دانید: مهاجرانی یا عبدا... نوری؟

الان که به گذشته نگاه می‌کنید به نظرتون بهتر بود خاتمی یه موقعی در دوران رییس‌جمهوریش استعفا می‌داد؟

پنجشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۷

بازاریابی در انتخابات

تو بازاریابی یه اصطلاحی هست به اسم کالای جایگزین. یعنی این که ملت اگه کالای شما رو نخرن، اون وقت چی می‌خرن. مثلا کالای جایگزین کوکا می‌شه پپسی. کالای جایگزین هم دو جوره،‌ مستقیم و غیرمستقیم. در این حالت کالای جایگزین ِ مستقیم می‌شه پپسی، غیرمستقیم می‌شه دوغ و آبمیوه.

این که کالای جایگزین ِ غیرمستقیم چیه همیشه بدیهی نیست. مثلا کارتِ اعتباریِ مسترکارت رو در نظر بگیرید. کالای جایگزین ِ مستقیمش خب کارت اعتباری ویزا و امریکن اکسپرس هست. ولی غیرمستقیمش می‌شه پولِ نقد. و جالب اینه که رقیب اصلی مسترکارت، پول نقده و نه کارت ویزا، چرا که بیشتر بازار دستِ پول نقده. مسترکارت بهتره استراتژیِ تبلیغاتی‌اش این باشه که مردمی که از پول نقد استفاده می‌کنن رو جذب کنه تا کسانی که کارت ویزا دارند.

تو انتخابات آینده کالای جایگزین ِ مستقیم ِ خاتمی، احمدی‌نژاد است. ولی احتمالا کالای جایگزین ِ غیرمستقیم خاتمی بازارش بزرگتره و برای همین استراتژی تبلیغاتی باید برای گرفتن اون بازار باشه. ولی این کالاهای جایگزین غیرمستقیم کیا هستن؟ تحریمی‌ها یا بی‌تفاوت‌ها؟

خاتمی هنوز معلوم نیست بیاد. ولی هر تحلیلی مبنی بر این که کی بیشتر رای میاره باید حواسش به این بازار بزرگ کالایِ جایگزین غیرمستقیم باشه!

دوشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۷

انتخابات دهم

آدم گاهی موقع‌ها حواسش نیست که دو دوره‌یِ ریاست‌جمهوری معادل ٨ سال و یا تقریبا یک دهه از عمر آدمه. برای منی که الان ٣٠ سالمه، دو دوره من رو تقریبا می‌رسونه به ٤٠ سال. آینده‌ی من ِ نوعی بستگی زیادی به این دهه‌ی آینده داره. تو مملکتی که من در اون زندگی می‌کنم (که صد البته ایرانه و نه کانادایی که توش ساکنم) هنوز در وضعیتی نیستیم که زندگی‌مون مستقل از اون کسی باشه که قراره رییس‌جمهور بشه. برای همین - و برای این که من خودخواه و جاه‌طلبم - برایم انتخابات ریاست جمهوری خیلی مهمه. 

زندگی ِ امروز و فردایِ نزدیک برای من خیلی مهمند. آینده‌نگر هستم ولی برای آینده زندگی نمی‌کنم. ایده‌آل‌‌ها رو دوست دارم ولی به انتظار ِ آمدنِ ایده‌ال‌ها زندگی نمی‌کنم. منتظر ِ آمدن روزی نیستم که اوضاع مملکتمون درست بشه، چه انتظار برایم همون معنی ِ انفعال رو می‌ده. انتظار نمی‌کشم. به سهم خودم سعی می‌کنم امروز و فردایم را درست کنم. 

مجموعه‌ی همین ذهنیاته که باعث می‌شه من برای انتخابات آینده به دنبال راه‌حل مطمئن‌تر و کم‌ریسک‌تر برم. فکر‌ می‌کنم دنیا بی‌وفاتر از اونه که بشه فکر کرد که این دوره رو فلان کار رو بکنیم که بعد دوره‌ی بعدش بشه فلان کار رو کرد. فکر می‌کنم عمر من و شما کوتاه‌تر از اینه که بشه بی‌خیال یه چهار سال دیگه شد. بگیم حالا چهار سال دیگه این طرف بمونه که مملکت حسابی گند بخوره تا دوره‌ی بعد حتما اون یکی طرف ببره. 

نوامیدیِ من از وفایِ دنیاست که به من برای دفاع از خاتمی امید می‌ده. مملکت رو باید آجر به آجر ساخت. 

در همین رابطه:
نامه‌ی جمعی از دانش‌آموختگان دانشگاه صنعتی شریف به خاتمی ( نامه هنوز در مرحله‌ی جمع‌آوری امضاست و احتمالا تا آخر این هفته منتشر می‌شه. چه موافق چه مخالف، چه شریفی و چه غیرشریفی خواندن نامه توصیه می‌شه. اگر مایل به امضا هستید به من ایمیل کنید.)

شنبه، آذر ۱۶، ۱۳۸۷

کار تشکیلاتی از خارج از قدرت

« عملكرد حزب مشاركت در دوران حضور در قدرت سیاسی را باید مفیدتر و موثر‌تر از كنش‌های این حزب در 4 ساله اخیر ارزیابی نمود.»
عبدا... مومنی در یادداشت سه نکته درباره جبهه مشارکت در روزنامه‌ی کارگزاران

به عبارتی این نظریه که اصلاح‌طلبان از حاکمیت خارج شوند تا بتوانند به بدنه‌ی اجتماعی‌شان بازگردند و کار تشکیلاتی بکنند و ... از زمره‌ی همون حرف‌های مفتِ باکلاس است.

جمعه، آذر ۱۵، ۱۳۸۷

شایسته‌سالاری در طراحی پوستر

بدون شرح (لینک در سایت نوروز)


دیسکلیمر: هرگونه سو استفاده از این یادداشت علیه حزب مشارکت ممنوع است.

این رو هم بخونید: ‌یه یادداشت وبلاگی درباره‌ی این که چطور تیم انتخاباتی اوباما از رسانه‌های نو در کمپینشون استفاده کردند.

جمعه، آذر ۰۱، ۱۳۸۷

برادران علایی


می‌گن برادران علایی هنوز در زندانند. خبری که بعضی سایت‌ها درباره‌ی آزادیشون نوشتن درست نیست. الان اون‌ها پنج‌ ماهه که در زندانن. پنج ماه بلاتکلیف.

امروز یه دوستی این سخن رهبری رو ایمیل زده بود: « رهبر انقلاب اسلامی سعادت و هلاکت انسان را در نحوه برخورد با نَفس دانستند و خاطرنشان کردند: اگر اين نفس سرکش به وسيله ذکر و ياد خدا مهار شود، انسان به اوج کمال می‌رسد اما اگر اين نفس رها شود، نتيجه آن ظلم، فحشاء، فقر و استکبار است.»

من به فحشا، فقر و استکبار کاری ندارم، ولی ظلم رو خوب می‌تونم ببینم. نفس سرکش یک عده در مملکت ما بدجور رها شده. چه زیباست اون حدیثی که می‌گه مملکت با کفر پابرجا می‌مونه، اما با ظلم هرگز.

سه‌شنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۷

انواع ماشین لباس‌شویی

ماشین‌های لباس‌شویی بر دو نوعند. اونایی که درشون از بالا باز می‌شه و اونایی که درشون از روبرو باز می‌شه.

تا چند سال دیگه همه‌ی ماشین‌لباس‌شویی‌های جدید درشون از روبرو باز می‌شه. چون این نوع ماشین‌ها نسبت به اونایی که درشون از بالا باز می‌شه، آب و برق کمتری مصرف می‌کنن.

اگه گفتین چرا؟

دوشنبه، آبان ۲۰، ۱۳۸۷

حرفِ مفتِ باکلاس

می‌دونین چی تو مملکت ما خیلی خریدار داره. «حرفِ مفتِ باکلاس»

بانک مرکزی اومده گفته افراد برای پرداخت صورت‌حساب تلفن همراه در باجه‌های بانکی باید کارمزد بپردازند. همین کار در دستگاه‌های خودپرداز رایگان است. خب به نظر من از این تصمیم منطقی‌تر و بدیهی‌تر وجود نداره. حالا خبرگزاری مهر و یک سری رسانه‌های بی‌سوادِ دیگر شروع کرده‌اند به نوشتن گزارش‌هایی در مخالفت با این تصمیم. همه‌ی حرفشون هم اینه که چرا در حالی که زیرساخت‌های بانکداری الکترونیک در کشور وجود نداره و یا این که فرهنگ استفاده از بانکداری الکترونیک بین مردم نیست، بانک مرکزی چنین تصمیمی گرفته.

«زیرساخت» و «فرهنگ» از اون دست کلمه‌هایی هستند که هر چه در نوشته‌ای بیشتر باشد، نویسنده‌ی اون نوشته بی‌سوادتر است.

کنفوسیوس حکیم می‌گه: «هر وقت زورتون می‌اومد تن لش‌تون رو تکون بدین یه کار مفیدی بکنین، بگین زیرساخت‌های این کار وجود نداره یا این که فرهنگش هنوز بین مردم نیست.»

جمعه، آبان ۱۷، ۱۳۸۷

اشتباه اوباما

من فکر می‌کنم مردم آمریکا اشتباه بزرگی کردند که به اوباما رای دادند. الان هم بی‌جهت هیجان‌زده شده‌اند. واقعیت اینه که تو آمریکا قدرت واقعی دست شرکت‌های بزرگه و عملا دولت و بویژه رییس‌جمهور کار خاصی نمی‌تونه بکنه. اوباما هم تقریبا بیشتر برنامه‌هایش رو نمی‌تونه پیاده کنه چون که اجرای اون‌ها مستلزم درگیرشدن با این شرکت‌های بزرگه. جمهوری‌خواها هم صددرصد کلی سنگ‌اندازی می‌کنند. خلاصه این چهار سال آینده،‌ آمریکا احتمالا یک دوران پرتنشی رو خواهد داشت که عملا باعث می‌شه اجرای همون امور روزانه‌ی کشور هم با مشکل روبرو بشه. اوباما خیلی قشنگ و جذاب حرف می‌زنه ولی تا حالا هیچ سابقه‌ای هم از خودش نشون نداده که می‌تونه خوب کار کنه. کلا نظر من رو بخواین بهتر بود مردم آمریکا انتخابات چند روز پیش رو تحریم می‌کردند. البته حالا هم خیلی دیر نشده. می‌تونند انتخابات چهار سال دیگه رو دست کم تحریم کنن.

پنجشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۷

شمارش تعداد تصمیم‌ها

از خبرگزاری ایرنا

«دولت براي رونق کشاورزي استان گيلان 25 تصميم جديد اتخاذ کرد.»

یکی از هنرهای جدید دولت محترم اینه که تعداد تصمیم‌هایشون رو هم می‌شمرن. یعنی اگه قبلا تعداد آدم، پروژه یا مصوبه قابل شمارش بودن، حالا تصمیم هم به این لیست اضافه شده. پس فردا لابد تعداد نیت‌ها یا حتی تعداد فکرها رو هم می‌شمرن.

سه‌شنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۷

...

یه ایمیل زدم به سفارت ایران در کانادا که فلان لینک به فلان فرم کار نمی‌کنه. اگه می‌شه فرم رو بذارین که من بتونم پرینت بگیرم. ایمیلم برگشت خورد. پیامش اینه که میل‌باکس پره!

جمعه، آبان ۱۰، ۱۳۸۷

سه اشتباه اعصاب خرد کن





سه اشتباه بدیهی‌ای که اعصاب مرا خرد می‌کند.

- وب‌سایت ایرنا عکس‌ها را برمی‌دارد و با کشاندن یا فشاردادن سعی می‌کند بزور در قالب از تعیین شده جا دهد.











- ایسنا برمی‌دارد به یاد دوران مهدکودک یک متن خبر را با شش رنگ صورتی و بنفش و آبی و .. آن هم با لحن عجیب غریب می‌نویسد و بعد یک مشت علامت تعجب و از این چیزها رو هم ته هر جمله می‌گذارد.












- بی‌بی‌سی فارسی هم در نوشتن مطالب انگار نه انگار که چیزی به اسم نیم‌فاصله داریم. بخصوص وقتی فعل «می‌شود» باشد و «می‌» برود انتهای یک خط و «شود» انتهای خط دیگر.




چهارشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۷

لعنت بر سی‌ای‌اُ

دقت کردین اوباما تو همه‌ی سخنرانی‌هاش حتما یه بدوبیراهی به CEO شرکت‌های بزرگ می‌گه که چه می‌دانم اینا کلی پول درمیارن و برای خودشون امتیاز دارن. همش هم هی می‌گه middle class. من یکی که یاد اتحاد جماهیر شوروی میفتم. به این که مک‌کین عوضیه کاری ندارم ولی این دری‌وری‌های اقتصادیِ اوباما هم رو نِروِ آدم دست راستی‌ای مثل من میره!

جمعه، مهر ۰۵، ۱۳۸۷

اندر حکایت مشروعیت

مک‌کین در مناظره‌اش با اوباما می‌گفت که نباید رییس‌جمهور آمریکا با احمدی‌نژاد گفت‌وگو کنه چون با این کار حکومت ایران مشروعیت پیدا می‌کنه.

این کلمه‌ی «مشروعیت» رو که مک‌کین می‌گفت یاد موقع انتخابات می‌افتادم ...

پنجشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۷

ذهن پویا و به‌روز نیک‌آهنگ

۴۰ سال بعد در چنین روزی
نیک‌آهنگ کوثر: چرا اصلاح‌طلبان درباره‌ی اتفاقاتی که در دهه‌ی ۶۰ افتاد سکوت کرده‌اند.
۴۰۰ سال بعد در چنین روزی
نیک‌آهنگ کوثر: چرا اصلاح‌طلبان درباره‌ی اتفاقاتی که در دهه‌ی ۶۰ افتاد سکوت کرده‌اند.
۴۰۰۰۰۰۰۰۰ سال بعد در چنین روزی
نیک‌آهنگ کوثر: چرا اصلاح‌طلبان درباره‌ی اتفاقاتی که در دهه‌ی ۶۰ افتاد سکوت کرده‌اند.
میلیاردها قرن بعد در چنین روزی
نیک‌آهنگ کوثر در گفت‌وگو با موجودات فضایی: چرا اصلاح‌طلبان درباره‌ی اتفاقاتی که در دهه‌ی ۶۰ افتاد سکوت کرده‌اند.


چهارشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۷

قطار دو ساعته

دولت آقای احمدی‌نژاد قراره بین تهران مشهد قطار دو ساعته بزنه. اگه وقت دارین برین درباره‌ی این قطارهای آهنربایی در ویکیپدیا بخونین. از این قطارها تو دنیا فقط ۶ تا الان هست که طول مسیر همشون از ۵۰ کیلومتر هم کمتره. اکثرشون هم ضررده هستند. حالا قراره دولت فخیمه برای یک مسیر ۹۰۰ کیلومتری قطار آهنربایی درست کنه. خدا به این دولت یه جو عقل عنایت کنه. آمین.


چهارشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۷

اسکناس ۱۰۰۰ دلاری

مثل این که قراره بانک مرکزی اسکناس درشت چاپ کنه و از صفرهای پولمون هم بزنند. قائم‌مقام بانک مرکزی هم در توجیه چاپ اسکناس درشت اشاره‌ای هم کرده‌ به این که در آمریکا اسکناس ۱۰۰۰ دلاری هست که معادل ۹۵۰ هزار تومانه. وا... اگه کسی از این اسکناس‌ها داره من ۱۵۰۰ دلار می‌خرم. در کانادا به نظرم با تقریب خوبی درشت‌ترین اسکناس ۲۰ دلاری است و اسکناس‌های ۵۰ و ۱۰۰ دلاری خیلی کم استفاده می‌شه.

تو ایران تقریبا اکثر محل‌های فروش مجهز به سیستم‌های کارتی هستند. پس چرا رشد استفاده از کارت بانک برای خرید این قدر یواشه؟

چهارشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۷

در نکوهشِ کتاب‌خوانی

چرا به مطالعه، در فرهنگِ ما، اهمیت زیادی داده می‌شود؟ و در مقابلش تلویزیون نگاه کردن امر بیهوده‌ و نکوهیده‌ای است. همه‌جا صحبت از سرانه‌ی مطالعه است و این که چرا ما ایرانیان سرانه‌یمان کم است. بسیار هم گفته می‌شود که ما وقت زیادی را پای تلویزیون هدر می‌دهیم.

فرق فلان کتاب داستان با یک فیلم داستانی چیست؟ فرق فلان رمان با فیلم سینمایی چیست؟ فرق فلان کتاب تاریخی یا زندگی‌نامه با فلان مستند تلویزیونی چیست؟ چرا این همه ملت پای فلان مجموعه‌ی تلویزیونی که می‌نشینند، فرض نمی‌کنیم فلان کتاب داستان یا حکایت را خوانده‌اند و سرانه‌ی مطالعه‌یمان را بالا نمی‌بریم.

می‌گویند سرانه‌ی مطالعه در کشورهای غربی بالاست. مردم همه در مترو کتاب می‌خوانند. خب حالا مگر چه می‌خوانند؟ این کتاب‌های قطع جیبی یک دلاری که یا داستان عشقی است یا جنایی. اصلا من چه کاره‌ام که روی کتاب آن‌ها ارزش‌گذاری کنم. ولی خب فیلم‌های تلویزیون خودمان که بسی آموزنده‌تر است.

من هر چه کتاب می‌خوانم فردایش همه‌اش یادم می‌رود. کتاب سخت در ذهن می‌ماند. ولی فیلم و تلویزیون ماندگارتر است. تازه خلاصه‌تر هم هست. کتاب داستان که می‌خوانی نویسنده صد ساعت چروک روی صورت فلان نفر را شرح می‌دهد و رنگ گوشه‌ی دیوار. خب همه‌ی این‌ها را با یک نگاه می‌بینی و وقتت را کمتر تلف - یا صرف- می‌کنی.

من بعضی آدم‌ها را دیده‌ام که معلوم است هزاران کتاب خوانده‌اند. همین خیلی از علمای دینی‌مان. ولی بحث که می‌کنند از ضعف استدلالشان حیرت می‌کنی. در تعجبی که او این همه عمرش پس چه خوانده. مگر کتاب خواندن قرار نبود آدم‌ها را پخته کند. ساده‌سازی است مشکل را فقط در این بدانیم که آن‌ها کتاب‌های با دیدگاه‌های مختلف را نمی‌خوانند.

راستی می‌دانید که آیا کتاب دعا خواندن مردم را هم در سرانه‌ی مطالعه حساب می‌کنند؟ چرا که نه؟

یکشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۷

...

«تقاطع غیر هم سطح شهید باکری صبح امروز با حضور چمران رئیس شورای شهر تهران و قالیباف شهردار تهران برگزار شد.»

خبرگزاری مهر

یکشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۷

از خاطرات وزیر ِحسنعلی منصور

«حسنعلی منصور خیلی اصرار داشت که جلسات هیات وزیران طول بکشد. در نتیجه ما در ساعت مثلا ۶ بعدازظهر شروع می‌کردیم و بعد جلسه تا یک بعد از نصف شب ادامه پیدا می‌کرد که کار بی‌ربطی بود. به‌هرحال برای من فوق‌العاده سخت بود به خاطر بار خیلی سنگینی که داشتم. من هر روز صبح خیلی زود پشت میزم بودم و نمی‌توانستم تا یک یا دو بعد از نصف شب همین‌طور ادامه بدهم. ولی او مایل بود که این کار را بکند و اصرار داشت که رادیو هم بگوید که جلسه‌ی هیات وزیران در ۲ بامداد تمام شد. این کار اصلا ارزشی نداشت. به همه می‌گفتم و به خودش هم گفتم وقتی آدم خسته است راندمان کارش پایین می‌افتد. دقت کرده بودیم از یک ساعتی به بعد همه‌ی وزیران همان صحبت‌هایی را که قبلا کرده‌بودند تکرار می‌کردند. ولی او مایل بود که رادیو بگوید جلسه تا ساعت دو بعد از نصف شب بوده و از آن مهم‌تر اعلیحضرت هم بداند که این دولت از آن دولت‌ها نیست، تا ۲ بعد از نصف شب کار کرده. بعدها شنیدم که شاه خیلی تحت تاثیر این تظاهر منصور قرار گرفته و می‌گفته عجب دولت پرکاری است که به این صورت کار می‌کند.»

خاطرات دکتر علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد ۱۳۴۸- ۱۳۴۱

جمعه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۷

عبدالله نوری

من نمی‌دونم وقتی نمی‌شه مراسم سالگرد درگذشت شاملو رو بر سر قبرش برگزار کرد، چطوری می‌شه یه میتینگ انتخاباتی برای عبدالله نوری برگزار کرد؟ فرض کنید شورای عالی امنیت ملی بگه که روزنامه‌ها درباره‌ی عبدالله نوری مطلبی ننویسن. اون وقت قراره چطوری به مردم درباره‌ی عبدالله نوری اطلاع‌رسانی بشه؟ لابد تو وب‌سایت روزآنلاین و شبکه‌ی VOA! کاندیدا شدن عبدالله نوری وقتی ارزش داره که بشه باهش یه موج درست کرد. درست شدن موج هم شرایط می‌خواد که مهترینش داشتن رسانه هست. بعد هم باید توانایی سرکوب موج توسط حاکمیت کم باشه که ماشاالله اصلا کم نیست. نکته اینه که یه موج به تدریج بزرگ می‌شه. ولی اون اول‌های تشکیل موج سرکوب آن برای حاکمیت کار آسونیه و این اتفاقیه که قطعا می‌افته. برای همین هم من واقعا نمی‌فهمم تلاش برای کاندیداتوری عبدالله نوری جز از دست دادن فرصت‌ها چه حاصلی داره. تازه این که اصلاح‌طلبان بر سر عبدالله نوری ائتلاف خیلی ضعیفی هم می‌کنند بماند.

دوشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۷

...

تو ایران به سپرده‌ی سرمایه‌گذاری یک‌ساله می‌گن سپرده‌ی بلندمدت:-)

پاسخ به نظرات: لطفا یک دقیقه وقت بگذارید و در وب‌سایت‌های بانک‌های ایران جست‌وجو کنید تا ببینید که سپرده‌ی کوتاه‌مدت برای زیر یک سال است. یک سال و بالاتر سپرده‌ی بلندمدت حساب می‌شود.

دوشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۷

عجیب ولی واقعی

می‌دونستید در هر ثانیه ۴ نفر در دنیا متولد می‌شن و در همین مدت ۳۷ تا موبایل فروخته می‌شه!

جمعه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۷

مجلس نمایندگان کانادا

هر وقت تلویزیون قسمت‌هایی از گفت‌وگوی نمایندگان در مجلس کانادا رو نشون می‌ده، من کلی شگفت‌زده می‌شم! یعنی همیشه یکی داره جیغ می‌زنه اونم سر موضوعاتی که انصافا اهمیت نداره. بقیه‌ی نماینده‌ها هم اصلا گوش نمی‌کنند. کلا نماینده‌ها هم که اصلا اختیار خاصی ندارن. هر چی که حزبشون بگه به همون رای می‌دن. کلا خیلی مسخره است.

به نظرم پیشرفت یک جایی مثل کانادا به این خاطر نیست که دولت یا مجلس خوبی دارن. به این دلیله که دولت یا مجلس کاری به کار مردمشون ندارن. مردم هم خب خودشون می‌دونن باید چه کار کنن.

دوشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۸۷

جاسبی، سلیمی‌نمین، رفسنجانی و دانشگاه آزاد

یه چند وقتیه سلیمی‌نمین راه افتاده‌ و در دانشگاه‌های مختلف درباره‌ی تخلفات جاسبی در دانشگاه آزاد سخنرانی می‌کنه. این وسط هاشمی هم گویا داره از جاسبی دفاع می‌کنه و یک سری وب‌سایت خبری هم هر روز اسم یک نفر رو به عنوان رییس آینده‌ی دانشگاه آزاد اعلام می‌کنن.

- این آقای سلیمی‌نمین رییس موسسه‌ی مطالعات تاریخ معاصر یا یه چیزی در همین مایه‌هاست. میگن هیچی تو مملکتمون سر جاش نیست همینه. کاری که به طور معمول وظیفه‌ی روزنامه‌نگار یا نماینده‌ی مجلس یا یک حزب سیاسی است رو رییس یک موسسه‌ی مطالعاتی که هیچ ربطی به دانشگاه آزاد نداره، داره انجام می‌ده.

- ابلهانه‌ترین کار به نظر من اینه که یک نفر رو شما بیست و اندی سال رییس یک سازمان بکنید. برای همین فکر می‌کنم اگر جاسبی بره و به‌‌جاش اشگول‌ترین آدم روی زمین بیاد، باز هم در نهایت اتفاق مثبتیه، حتی اگر به قیمت نابود شدن دانشگاه آزاد تموم بشه. جاانداختن این مساله که هیچ مدیریتی نباید ابدی باشه از هر امر دیگری واجب‌تره.

- من نمی‌فهمم این وسط چرا هاشمی این اندازه از جاسبی دفاع می‌کنه؟ اون هم هاشمی‌ای که در زمینه‌ی دفاع کردن از مدیرانش هیچ سابقه‌ی خوبی نداره. حداکثر هاشمی می‌تونه دنبال این باشه که نفر بعدی هم از خودش باشه. این جوری خیلی آبرومندانه‌تر هم هست. می‌شه گفت که جاسبی هم وظیفه‌ی خطیر خودش رو انجام داده و حالا باید بره در یک سنگر دیگه خدمت کنه.

- کسی می‌دونه سیستم انتخاب رییس دانشگاه آزاد دقیقا چه طوریه؟ یعنی به نظرم میاد در تئوری بیشترین شباهت رو به دانشگاه‌های خارج از ایران داره. که مثلا رییس دانشگاه رو یه هیات امنا انتخاب می‌کنه. البته وقتی هیات امنا کارآیی نداشته باشه خب سیستم میشه مثل الان که دانشگاه آزاد یه دیکتاتوریه.


پنجشنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۷

این توهم آٰریایی چه‌ها که نمی‌کنه

واقعا جالبه که بیشترین رایِ امروز در بالاترین رو یک نوشته‌ای داره که درباره‌ی ضرورت نوشتن عدد ۱۰۰ با سین هست. یعنی سد به جای صد. دلیلش هم خب اینه که عدد ۱۰۰ قبل از این که عرب‌های سوسمارخور به مملکت آریایی‌مون حمله کنن وجود داشته و با سین نوشته می‌شده. اون موقع احتمالا ملت با الاغ رفت‌وآمد می‌کردن خب لابد حالا هم باید همین کار رو بکنیم.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۸۷

ایرانیکا

امروز نمی‌دانم کجا داشتم یه خبری رو درباره‌ی دانشنامه‌ی ایرانیکا می‌خوندم. ماشا... همه جا صحبت از اهمیت و ارزش این دانشنامه است. بعد داشتم با خودم فکر می‌کردم که من تا حالا حتی یک مقاله از این دانشنامه رو نخوندم، با این که گویا مقالات در وب‌سایت ایرانیکا در دسترس همه است. حالا نه این که من آدم مهمی هستم ولی خب دارم فکر می‌کنم چرا من به طور متوسط هر روز یک بار سروکارم به ویکیدپیا می‌افته ولی تا حالا به ایرانیکا یک بار هم سر نزدم. لااقل من این همه هر روز ایمیل می‌گیرم چرا یه بار هم یک نفر به مقاله‌های ایرانیکا لینک نمی‌ده. کسی می‌دونه ماجرا چیه؟

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۷

نقش مامان باباها در کند شدن رشد فیس‌بوک

تازگی هر سخنرانی میرم همه ی صحبت ها می رسه به فیس بوک و گوگل و توییتر و ... . امروز یکی بود که درباره فیس بوک حرف می زد. می گفت تازگی مامان باباها دارن می آن تو فیس بوک و همین یکی از دلایلی شده که رشد فیس بوک کم شده!

یه صحبت دیگه درباره‌ی صنعت موسیقی بود. سخنران می گفت یکی از خواننده‌ها برداشته و سی‌دی آواز خودش رو به تعداد وحشتناک تکثیر کرده و به رایگان لای مجلات گذاشته. چون که دیگه در آمد مالِ سی دی نیست. این خواننده کنسرت می ذاره که بلیتش 600 دلار قیمت داره. این سی‌دی های مجانی مشتری کنسرت رو زیاد می‌کنه.

نامجو رو فرض کنید. اگه آوازهایش به طور قانونی قرار بود توزیع بشه فکر می کنید چه اندازه درآمد داشت؟ حالا نامجو رو در نظر بگیرید که در تورنتو کنسرت می گذارد. علاقه‌مندان نامجو به قیمت نسبتا حساس نیستند و حاضر خواهند بود بلیت 40 دلاری بخرند. حالا حساب کنید درآمد کنسرت را.

دوشنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۸۷

آمارِ آژیر خطر

شاید براتون جالب باشه بدونین که در دانشگاه واترلو در سال گذشته

- ۱۳۴ بار آژیر خطر به صدا درآمده
- ۳۸ بارِ آن الکی بوده (ترجمه‌ی خوب برای intentional false alarms چی می‌شه؟)
- فقط ۱۰ بار واقعا دود یا آتشی در کار بوده که هیچ‌کدام هم جدی نبوده
- ۳ مورد از این ۱۰ مورد دود یا آتشِ عمدی بوده و بقیه تصادفی.

برای یک حالت فرضی در دانشگاه تهران به جای این چهار عدد (۱۳۴، ۳۸، ۱۰، ۳) چه می‌گذارید؟

پنجشنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۷

مشاوره برای کم‌شدن دزدی

داشتم روزنامه‌یِ شریف (روزنامه‌ی دانشگاه شریف) رو می‌خوندم، دیدم به سلامتی تو هر شماره‌اش درباره‌ی یه دزدی نوشته. یه بار پروژکتورهای تو کلاس یه بار کیف‌های ملت در رستوران . حراست دانشگاه هم که کلی کارهای مهم‌تر دارد و خیلی وقت برای حفاظت از اموال دانش‌جویان و دانشگاه ندارد.

نظرتان نسبت به تاسیس یک شرکت مشاوره‌ای در زمینه‌ی کاهش دزدی چیست؟ یک چنین شرکتی می‌تونه دانشگاه یا هرجای دیگر رو بررسی کنه و یک سری پیشنهاد بده که چطور می‌شه دزدی رو کم کرد. مثلا کجاها باید نگهبان گذاشت، کجاها دوربین، کدوم قفل‌ها را باید بهتر کرد و چه می‌دانم از این چیزها. مساله‌اش به نظرم اصلا بدیهی نیست و جای شرکت‌های مشاوره‌ای حرفه‌ای در این زمینه‌ها واقعا خالی است. یا شایدم این شرکت‌ها الانم وجود داره؟

شنبه، فروردین ۳۱، ۱۳۸۷

ارتباط بین تنبلی،‌ کوتاهی و بهتری

- یکی از هم‌کلاسی‌های دوران دبیرستانم یک شرکت در ایران تاسیس کرده که آدرس وب‌سایتش این است:
www.rkp-mc.com

- امروز در وب‌گردی‌ام به یه کنفرانسی در کانادا برخوردم که آدرسش این است:
www.canadianinnovationexchange.com

به آدرس این دو وب‌سایت یک بار دیگر نگاه کنید. چشمانتان را ببندید و سعی کنید آن‌ها را به خاطر آورید. کدام آسان‌تر است؟

مشکل به نظرم فرهنگی است. تنبلیم و راه کوتاه‌تر را ترجیح می‌دهیم. غافل از این که هر چه کوتاه‌تر بهتر نیست!



پنجشنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۸۷

بیماری‌های نادر

امروز بنده‌ی حقیر یه اصطلاح جدید یاد گرفتم : orphan drug. یعنی داروهایی که برای درمان بیماری‌های نادر ساخته می‌شود. نکته‌ی ماجرا این است که برای شرکت‌های داروسازی توجیه اقتصادی نداره که روی ساختن این داروها سرمایه‌گذاری کنند چون مشتری این داروها تعدادشان خیلی کم است. این جاست که باید شرمنده‌ی طرفداران بازار آزاد - مثل خودم- شد و خواستار مداخله‌ی دولت شد. مثلا دولت آمریکا یه قانونی داره که به شرکت‌هایی که این داروها رو بسازن کلی معافیت مالیاتی و حق مونوپولی و از این امتیازات می‌ده. نکته‌ی دیگه‌ی این ماجرا بیمه‌های دولتی است و این که باید در قبال این بیماری‌ها چه کنند. بعضی از این بیماری‌ها ممکن است سالی تا یک میلیون دلار هزینه‌ی درمانشان بشود.


اگر علاقه‌مندید این جا رو هم بخونید.

سه‌شنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۷

یه دوجین شیخ‌نشینِ عرب

این پتیشنی که درباره‌ی گوگل و خلیج‌فارس هست رو دقیق خوندید؟ این یه جمله‌اش خیلی باحاله.


Furthermore, Iran abuts the Persian Gulf for 2,000 Km, while about a dozen recently-created Arab Sheikhdoms and emirates border the Gulf on the other side

این که کشورهای منطقه رو «حدود یه دوجین شیخ‌نشینِ عرب تازه تاسیس شده» بدونی، اسمش ملی‌گرایی نیست. نژادپرستی‌ایِ که فقط دوست داره بقیه‌ رو تحقیر کنه.

دوشنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۸۷

شهروند نمونه

پیشنهاد می‌کنم این ماجرای شکایت یک شهروند از متروی تهران به دیوان عدالت اداری رو بخوانید. گویا متروی تهران بلیت تک‌سفره نمی‌فروخته، یه نفر شکایت می‌کنه که شاید یکی بخواد فقط یه بار سوار مترو بشه. بعد دیوان عدالت اداری به نفع اون نفر رای می‌ده و مترو الان مجبور شده بلیت تک‌سفره هم بفروشه.

خداوند این گونه شهروندان مملکت را زیاد فرماید. بقیه‌مان که یا با گفتن «گور پدرش» چند بلیت می‌خریم و بی‌تفاوت می‌گذریم یا بر سر بلیت‌فروش بی‌نوای مترو جیغ می‌کشیم.

سه‌شنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۸۷

کابینه با ۱۰ کارمند

یه چند وقت پیش یه مطلبی نوشته بودم درباره‌ی این که نخست‌وزیر کانادا وقتی اومد سر‌ِ کار خیلی طبیعی کلی وزارت‌خانه‌ی جدید اضافه کرد و یک سری رو هم حذف کرد. کاری که در ایران پروسه‌ی خیلی پیچیده‌ای داره و باعث تحمیل یه هزینه‌ی بسیار سنگین به دولت میشه، در کانادا به سه سوت انجام می‌شه.

یکی از این وزارت‌خانه‌های موسمی که به نوعی به کار من مربوطِ، وزارت تحقیقات و نوآوری است که وزارت‌خانه‌یِ دولت انتاریوست. این وزارت‌خانه البته جدای از وزارت آموزش است و وقتی دولت لیبرال پنج شش سال پیش سر کار آمد تشکیل شد. یک نگاه به ساختار این وزارت‌خانه خیلی راحت نشون می‌ده که چرا در کانادا حذف و اضافه‌ی وزارت‌خانه کار زیاد پیچیده‌ای نیست. در انتاریو یک جایی مثل این وزارت‌خانه کارش بیشتر توزیع پول است بین پروژه‌هایی که مردم یا دانشگاه‌ها یا موسسات دیگر انجام می‌دهند. یعنی خود دولت هیچ پروژه‌ای را خودش انجام نمی‌دهد. توزیع پول هم که کاری ندارد. چند تا کمیته تصمیم‌گیری می‌خواهد که معمولا اعضای آن‌ها هم از فعالین صنعت یا دانشگاه هستند. یعنی شما می‌توانید یه وزارت‌خانه‌ی جدید درست کنید که همه کارمندانش ۱۰ نفر بشوند! و البته چون کارها به مردم سپرده می‌شود، سیستم خیلی بازدهی خوبی هم دارد.

سه‌شنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۷

...

ان‌شاا... سال ۸۷ سال شکوفایی ذهن احمدی‌نژاد و دوستان باشد. ولی ترجیحا نوآوری توش نباشه. یعنی همین طوریش ایران با هزار تا سلام و صلوات روزهایش شب می‌شود. دیگه قرار باشه نوآوری هم بشه اوضاع بدجور قاراشمیش می‌شه.

شنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۶

روز جهانی زن

فکر نمی‌کنید جنبش زنان داره شباهت‌های زیادی به جنبش دوم خرداد پیدا می‌کنه. یعنی هر دوی این جنبش‌ها چنان سرکوب شده که دیگر چندان توان بلند شدن ندارند. به این نگاه کنید که روز زن در ایران چقدر بی‌رونق برگزار می‌شود.

جمعه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۶

همه با هم پیش به سوی انتخابات

با توجه به شور و شعف زایدالوصفی که این روزها به خاطر انتخابات مجلس هشتم همه جا را فرا گرفته، بد ندیدم یه چند خطی بنگارم.

اول این که انصافا این سرعت به روز شدن وب‌سایت خبری اصلاح‌طلبان یعنی همون بهارستان هشتم من رو کشته. یعنی تقریبا هر دو روز یه بار یه خبری چیزی اضافه می‌شه. خب بنده‌خداها نمی‌دونن چی بگن یا چی‌کار کنن. با چی وب‌سایت رو پر کنن که جای خود داره.

دوم این که وجود آقای ابراهیم اصغرزاده در لیست اعتماد ملی انصافا نشان از نبوغ فراوان آقای کروبی و دوستان داره. اگر یکی بخواد دلیل شکست اصلاح‌طلبان را یه بار بررسی کنه، به نظر من یک درصد زیادیش را باید به مسخره‌بازی‌های اصغرزاده و دوستانش در شورای اول شهر تهران بده. یادمه هر کی شهردار تهران می‌شد کار اصغرزاده این بود که بره یه تجمع برگزار کنه و بگه که شهردار معتاده. خلاصه که به نظر من ایشون شورای شهر و به دنبال اون خود شهر را چنان به گند کشید که از آخر احمدی‌نژاد شهردار شد.

سوم این که این بنده‌ خدا این سازمان دانش‌آموختگانی‌ها یا همون ادوار تحکیم. یه موضع‌گیری سیاسی کردن که در نوع خودش بی‌نظیره. گفتن که انتخابات مجلس اصلا اهمیتی نداره که ما بخواین درباره‌اش نظر بدیم. خب من نمی‌دانم اگه اهمیت نداره چرا دیگه این توضیح اضافه رو می‌دین:-) ولی خب کلا سخته که نه بخوای تحریم کنی (چون می‌دانی ملت به ریشت می‌خندن) و نه بخوای شرکت کنی و همم بخوای نظر بدی.

چهارم این که به نظر من بهترین کاری که الان میشه کردن همونی که اون خل مشنگه تو تلویزیون لوس‌آنجلس گفت. یک کم خرده شیشه برداریم روز انتخابات بریزیم تو خیابونا.

چهارشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۶

جشن هسته‌ای


تصویری از مقاله‌ی تازه‌ی نیچر درباره‌ی همین موضوعی که در ایران دارن براش جشن می‌گیرن. البته Declan Butler نویسنده‌ی مقاله‌ی نیچر کلا وقتی به ایران می‌رسه آدم بی‌طرفی نیست. ولی خب به هر حال.

جمعه، بهمن ۱۹، ۱۳۸۶

انقلاب ایران

به تازگی یکی دو تا کتاب درباره‌ی انقلاب ایران خوندم. یک کتاب خیلی خوبی که خوندم The Iranian Mojahedin نوشته‌ی اروند آبراهامیان بود. کتاب درباره‌ی مجاهدین خلق هست و بسیار خواندنی. یک بخش کتاب درباره‌ی انقلاب ایران هست و بررسی این که واقعا چرا انقلاب شد. خلاصه‌ی اون بخش کتاب اینه که حکومت شاه هیچ پشتوانه‌‌ای نداشت و برای همین با چند تا تکان سقوط کرد. یه تکان برمی‌گرده به رییس‌جمهور شدن کارتر و کلا زیادشدن فشارهای حقوق بشری بر ایران. یه تکان دیگه تورم بعد از گران شدن نفت.

حالا الان تو این نوشته نمی‌خواهم بحث کنم. یک نکته‌‌ای که می‌خواهم بگم اینه که خیلی از ماها معلوماتمون درباره‌ی انقلاب برمی‌گرده به کتاب‌های درسی‌مون و حرف‌هایی که تو تاکسی می‌شنویم که هر دوی این منابع به نظرم خیلی از واقعیت پرت هستند. به نظرم خواندن درباره‌ی انقلاب ایران از منابع بی‌طرف و خارجی می‌تونه به آدم درس‌های خیلی زیادی بده. این که واقعا چرا انقلاب شد و چی شد که الان این‌جاییم!

چهارشنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۶

امید

ما نگران بودیم که مردم از اصلاح‌طلبان ناامید شدند، ولی گویا اصلاح‌طلبانند که از اصلاح‌طلبی ناامید شده‌اند.

سه‌شنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۶

سخنرانی دکتر جهانبگلو در دانشگاه تورنتو (۲)

براتون از جلسه‌ی دیروز بگم.

- تعداد خارجی‌های جلسه یه چهار پنج برابر ایرانی‌های جلسه بود. کلا بیشتر ایرانیها متعلق به حلقه‌ی دوستان رامین بودند.
- قبل از سخنرانی رامین سه نفر از مسوولان دانشگاه صحبت کردند. نکته‌ی جالب این بود که در این صحبت‌ها خیلی کم درباره‌ی زندان رفتن رامین صحبت شد. یعنی به‌ویژه کلمه‌ی زندان خیلی کم استفاده شد. خود رامین هم در تشکرش بیشتر به آمدنش به تورنتو و دانشگاه اشاره کرد تا از زندان در اومدنش. فرق است بین این که بگی خیلی ممنون کمک کردین که من از زندان آزاد بشم یا این که کمک کردین من بتونم بیام دانشگاه درس بدهم. فرق بین نگاه به گذشته است و نگاه به آینده. فرق بین کشور جهان سومی و کشور پیشرفته.
- سخنرانی رامین درباره‌ی کتابی بود که رامین به تازگی نوشته. همین.

یکشنبه، بهمن ۰۷، ۱۳۸۶

سخنرانی دکتر جهانبگلو در دانشگاه تورنتو

فردا دکتر رامین جهانبگلو در دانشگاه تورنتو سخنرانی دارد. رامین قراره بیاد و توضیح بده که با پول‌هایی که شش هفت سال پیش از NED گرفته چی‌کار کرده. بهتره توضیحاتش قانع‌کننده باشه وگرنه من یکی که وسط جلسه پامیشم می‌ذارم می‌رم.

خلاصه که اگه دلتون برای ما تنگ شده می‌تونین فردا بیاین اون‌جا و ما را ببینین:-)

دوشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۶

نقطه‌ کور

یه چند صد سال‌ِ که توی‌ ماشین سه تا آینه هست. آینه‌ی وسط و دو تا آینه‌ی بغل. هر وقت هم شما بخواین بپیچین باید کله‌یِ مبارک رو بچرخونید که مبادا یه ماشین یا جانوری در نقطه‌ی کورتون باشد. یعنی واقعا با این همه پیشرفتِ تمدن یه نفر نمی‌تونه ایده‌ای بده که بشه با یه جور چیدن آینه‌ها نقطه‌ی کور رو هم بدون چرخوندن سر دید؟

شنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۶

روز شرمندگی

از سیبستان

امسال عاشورا را اصلا باور نکردم! اصلا باور نکردم که مردمی می توانند عاشورا داشته باشند و به آنچه در زندانها می گذرد بی اعتنا باشند. به نظرم کشته شدن آن پسر بالابلند و خوش قیافه سنندجی عاشورا را از رونق انداخته بود. آن مرگ بی دلیل و آن دفن کردن پنهان نشانه شومی است. برای من ریاکاری جامعه ایرانی بیماری بزرگی است. گریستن بر حسین و شانه بالا انداختن در مقابل مرگ جوان سنندجی برای من قابل فهم نیست.
...
تکرار بی معنای مراسم، تقلید بی محتوایی است که نه دین می آورد و نه عدالتی را پاسبانی می کند. من هیچ اشکی را که امروز بر ابراهیم و زهرا نریخته باشد باور نمی کنم. دلمان را به شمعی که روشن کردیم خوش نکنیم وقتی شمع وجود جوانان شهر چنین پف می شود چنین هیچ می‌شود.
....
دلمان به عاشورایی خوش است که دیگر هیج چیزی از پیام حسین در آن نمانده است. جز پوست. جز نذری و ناهار ظهر عاشورا. جز دسته های رنگارنگ خودنمایی. جز روضه خوانی بی خون. جز مداحی های پوچ. اوف بر این شیعیان که زنجیر می زنند و قمه بر می دارند و کلام حقی نمی توانند گفت و سوالی نمی توانند کرد و حقی را پاس نمی توانند داشت و هر غلطی را توجیه می توانند کرد. عاشورای امسال روز شرمندگی بود. آن زیارتنامه خوانی به چه کار می آیدت که لعنت می خوانی بر هر که حسین را کشت و یا شنید که کشته شده و راضی بود وقتی خودت یا چنانی که از دنیا بی خبری و نمی دانی جوان کشی راه انداخته اند و یا می شنوی که جوانی کشته شد به جور و ساکت و راضی می مانی؟ تو چه می دانی شام غریبان چیست اگر شام غریبانه خانه ابراهیم را ندانی؟ خانه زهرا را ندانی؟ یا اصلا قصه را ندانی؟

چهارشنبه، دی ۲۶، ۱۳۸۶

ماری‌جوانای الکترونیکی

امروز با یکی از استادها حرف می‌زدم، یه ایده‌ی باحال داد. ایده‌اش ساختن ماری‌جوانای الکترونیکی هست. یک دستگاه کلاه‌مانند که می‌توانید روی سرتان بگذارید. این دستگاه عصب‌های مغز شما رو طوری تحریک می‌کنه که گویا شما دارید ماری‌جوانا می‌کشید. خود استاد که طوری حرف می‌زد که مثلا داره شوخی می‌کنه. ولی خب به نظر من چنین دستگاهی می‌تونه برای ترک اعتیاد کاربرد زیادی داشته باشه.

دوشنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۶

مترو یا اتوبوس تندرو

فکر می‌کنید روش حل ِ مشکلات ایران از نوع متروییه با اتوبوس BRT؟ منظورم از مترو یه تکنولوژی جدیده و اتوبوس BRT هم که با همه‌ی این اسم خارجی‌گونی‌ای که داره همون اتوبوس خودمونه که فقط منظم‌تر کار می‌کنه.

جمعه، دی ۲۱، ۱۳۸۶

درباره‌ی انتخابات مجلس هشتم

این نوشته یه طورهایی تایید بیشتر ِحرف‌های بهمن درباره‌ی انتخابات مجلس هشتم است بعلاوه‌ی اندکی نقد بر بخشی از آن. کلیت حرف بهمن این است که اصلاح‌طلبان در ساختار کنونی جمهوری اسلامی نمی‌تونن ایران رو از بن‌بست سیاسی‌ای که درش گرفتار است دربیارن. راه‌حل گرفتن قدرت از دست اقتدارگرایان بالابردن فرهنگ عمومی مردم است که البته اصلاح‌طلبان با بودن در قدرت به این فرآیند کمک می‌کنند. بنابراین رای دادن به اصلاح‌طلبان مفید است اگر چه انتظار زیادی از آن نباید داشت.

و اما نگاهِ من! اگر گذشته رو نگاه کنیم، ۳۰ - ۴۰ سال پیش، فعالین سیاسی در ایران هدفشون نابودی ظلم و ستم در جهان و هدایت نسل بشری بود. با گذشت زمان افراد واقع‌گراتر شدند طوری که مثلا ۱۰ سال پیش فعالین سیاسی ایران به دنبال تبدیل ایران به یک کشور دمکراتیک بدون نظام ولایت فقیه بودند. حالا به نظر من ما یک دوره دیگر هم باید واقع‌گرا بشویم و بدانیم که حتی همان هدف هم زیاد است. یعنی هدف فعالیت سیاسی باید صرفا بهتر شدن اوضاع نسبت به گذشته باشد. اصلا لازم نیست که فکر کنیم قراره با رای دادنمان یا به قدرت آمدن فلان گروه تحول فوق‌العاده‌ای بیفتد. فقط احتمالا اوضاع یک مقدار بهتر می‌شود و می‌توان امیدوار بود که این خرد خرد بهتر شدن اوضاع در آینده - چه بسا آینده‌ی دور- باعث تحقق همه‌ی هدف‌های بزرگ‌تر خواهد شد. ولی بهتره بگذاریم این تحولات خودشون اتفاق بیفته. ما یه بار یه انقلاب نارس داشتیم. هیچ لزومی نداره که دنبال یه تغییر قانون اساسی نارس بریم. بذاریم اوضاع همین جوری با اومدن آدم‌های معقول‌تر بهترشه و در زمان لازم اون تحولاتی که لازمه خودش اتفاق می‌افته. هول نباشیم بهتره.

پنجشنبه، دی ۲۰، ۱۳۸۶

پول درآوردن از کِلاب رفتن بقیه

دو تا از دانش‌جوهای دانشگاه ما یه شب که توی صفِ کلاب بودن یه ایده‌ی باحال به ذهنشون می‌رسه. این که شما کاری کنید که بشه صف‌های کلاب‌ها و بارها رو آنلاین دید! یعنی، ما که نه ، ولی اونایی که می‌خوان یه شب برن کلاب، اول سریع تو اینترنت ببینند که کدوم یک از کلاب‌ها صفشون کم‌تره. برای این کار هم با توافق با کلاب‌ها یه سری دوربین بیرون در کلاب‌ها گذاشتند که فیلمشون رو می‌شه زنده از اینترنت دید. این هم وب‌سایتشونه. عملا تبدیل شده به وب‌سایتی که هر کی می‌خواهد شب جمعه‌ای بره کلاب یه سری بهش بزنه. طبیعیه که هم‌چنین وب‌سایتی می‌تونه منبع درآمد خیلی خوبی باشه چون می‌تونین از کلاب‌ها کلی آگهی بگیرید. وب‌سایت کلی ویژگی‌های دیگه هم داره ولی اصلش همون فیلم صف‌های کلاب‌هاست. خلاصه که به تعداد آدم‌های دنیا ایده برای پول‌دارشدن وجود داره.

چهارشنبه، دی ۱۹، ۱۳۸۶

دستگاه خود-کتاب-چاپ کن


یه چند وقت پیش یه جفنگی نوشتم درباره‌ی پرینت مجله با یک کلیک. امروز دیدم جدی جدی دارن یه دستگاهی برای این کار می‌سازن. یک دستگاهیه شبیه ماشین‌های خودپرداز بانک. بهش اسم کتاب رو می‌دین خودش تو ۱۰ دقیقه چاپ و صحافی می‌کنه و بعد تقدیمتون می‌کنه. امسال قراره به بازار بیاد. قیمتش هم ۱۰۰ هزار دلار می‌شه.

یکشنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۶

انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا

وا.. بنده خیلی انتخابات آمریکا رو دنبال نمی‌کنم. ولی خب دیشب همین جوری نشستیم مناظره‌ی نامزدها رو نگاه کردیم. یه جا جولیانی یه تکه‌ای به کانادا انداخت که انصافا معرکه بود. بحث سیستم درمانی بود که جولیانی گفت اگه آمریکا سیستم درمانی‌اش رو دولتی کنه، کانادایی‌ها اونوقت کجا برن دکتر:-)

ولی حالا چون اصرار می‌کنین این هم نظر من درباره‌ی نامزدها. هیلاری کلینتون که خیلی اخموست و زود هم عصبانی می‌شه. خلاصه آمریکایی‌ها فکر نکنم این‌قدر یبس باشن که هیلاری رو انتخاب کنن. اوباما هم که خیلی شُله! امیدوارم همیشه مثل این مناظره‌ی دیروزش نباشه. کلا من یکی از این ادواردز از همه بیشتر خوشم اومد. جمهوری‌خواها هم که ایشاا... رای نیارن. البته اون یکی نامزد ضدجنگ Ron Paul که خیلی توپ بود. ولی فکر کنم نخودی بود. کلا که تو مناظره جمهوری‌خواهان یه سر و گردن از دموکرات‌ها بالاتر بودند.