این سوالهایی که نیکآهنگ دارد در وبلاگش مطرح میکند از این بابت که سوالهای جدیدی است و تا حالا به ذهن ِ هیچکس ِ دیگری نرسیده بود خیلی ارزشمند است. برای همین هم بنده یک سری جواب برایش آماده کردم.
۱) گفتن ِ یک سری حرفهایِ صددرصد درست که باعث بشود آدم از زندان سر در بیاورد، هنر نیست. خریت است. نبکآهنگ، دقیقا به همان دلیلی که حضرتعالی در کانادا هستید، بعضیها هم در ایران بعضی حرفها را نمیزنند، هر چند به آن اعتقاد داشته باشند. مثلا اگر یک نفر در ایران از اعدامهای سال ۶۷ انتقاد کند، یک کار انتحاری و بنابراین احمقانه انجام داده است. هیچ اصلاحطلبی را به خاطر این که حرفهای خیلی تند نمیزند نمیتوان سرزنش کرد.
۲) آدمها عوض میشوند. همهی ما عوض میشویم. آره، اصلا فرض کنیم مشارکتیها کلی در گذشته کارهای اشتباه کردهاند. همین کارهایی که شما میگویید را کردهاند. ولی الان بندهخداها میخواهند آدمهای خوبی باشند. دارند تلاش هم میکنند. حالا حتما باید اینها بروند زندان و برای کارهای گذشتهیشان مجازات شوند تا شما راضی شوید؟
۳) من ِ نوعی را نمیتوان به این دلیل که محتشمینامی ۲۰ سالِ پیش فلان حرف را زده سرزنش کرد. من و یک سری آدمٍ دیگر داریم از معین حمایت میکنیم. خیلی از مشارکتیها هم دیگر نسل ِ جدیدی هستند. این که مشارکتیها چپ هستند -که البته در حقیقت نیستند!- و مثلا محتشمی هم چپ است دلیل نمیشود که مشارکتیها مسوولِ کارهایی باشند که محتشمی ۱۰-۲۰ سال پیش کرده است. آقای کوثر، دوره عوض شده است. به من به عنوان یک جوان طرفدار حزب مشارکت چرا باید مسوولِ کثافتکاریهایی باشم که یک عده ۲۰ سال پیش کردهاند! خیلی از کارهایی که شما صحبتش را میکنید را کسان دیگر انجام دادهاند!
۴) من نمیفهمم به زبان آوردنِ این که «ما اشتباه کردیم» چرا این قدر مسالهی مهمی است. خیلیها با عملشان خیلی بهتر این حرف را میزنند. مگر اصل عمل نیست؟ حالا یک عده ممکن است رودرواسی داشته باشند نخواهند اقرار کنند که مثلا اعدامهای سالِ ۶۷ اشتباه بود. ولی طرف در این چند سال هر جا توانسته از حقوقِ مخالف دفاع کرده است. همین کافی نیست؟ حالا واقعا این یک جمله را از دهانِ طرف بکشید مشکل حل میشود. آره، خیلی بهتر که این حرف را زبانی هم بزند ولی واقعا گیر مساله این جاست؟
۵) این طور نیست که الان یک سری آدم ِ ماه و کاردرست کاندیدای ریاستجمهوری شده باشند. یک عده هستند یکی از یکی بیخودتر. من اگر از معین حمایت میکنم از ترس ِ لاریجانی و احمدینژاد است. آره، بین بد و بدتر انتخاب میکنم. تا اوضاع این طوری است انتخاب میکنم. محکوم ِ به این وضعیت هستیم. کار دیگری نمیشود کرد. حالا شما بیا و بگو تا اصلاحطلبان عذرخواهی نکنند رای نمیدهی. رای ندهی اول تو چشم خودت میرود. من که نمیگویم به خاطر عمهام بروی رای بدهی. برای خودت و آیندهی پیش روی خودت بهتر است که رای بدهی!
۶) کلام ِ آخر این که نبش قبر ِ یک سری کارهایی که چپهایِ قدیم در گذشته کردهاند درجا زدن است. درجا زدن که نه پسرفت است. آدمها سعی میکنند از گذشته برای پیشرفت درس بگیرند بعضیها گذشته را چماق میکنند برای مانع ِ پیشرفت شدن.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 comments:
ارسال یک نظر