چهارشنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۳
هر وبلاگی میخوانم نویسندهاش فحش ِ زمین و زمان را کشیده به وضعیتِ چهارشنبهسوری و سادیسم ملت. فقط من ماندم پس این وسط عمهی من بود که ترقه میزد! حکایتِ حرفی است که یک بار مسعود بهنود زد. بهنود میگفت ما هر کسی را میبینیم بد و بیراه میگوید به آیتالله خمینی که آمد انقلاب کرد، ولی ما از آخر نفهمیدیم پس این چند میلیونی که رفته بودند فرودگاه استقبال، از کجا آمده بودند!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 comments:
ارسال یک نظر