براتون از جلسهی دیروز بگم.
- تعداد خارجیهای جلسه یه چهار پنج برابر ایرانیهای جلسه بود. کلا بیشتر ایرانیها متعلق به حلقهی دوستان رامین بودند.
- قبل از سخنرانی رامین سه نفر از مسوولان دانشگاه صحبت کردند. نکتهی جالب این بود که در این صحبتها خیلی کم دربارهی زندان رفتن رامین صحبت شد. یعنی بهویژه کلمهی زندان خیلی کم استفاده شد. خود رامین هم در تشکرش بیشتر به آمدنش به تورنتو و دانشگاه اشاره کرد تا از زندان در اومدنش. فرق است بین این که بگی خیلی ممنون کمک کردین که من از زندان آزاد بشم یا این که کمک کردین من بتونم بیام دانشگاه درس بدهم. فرق بین نگاه به گذشته است و نگاه به آینده. فرق بین کشور جهان سومی و کشور پیشرفته.
- سخنرانی رامین دربارهی کتابی بود که رامین به تازگی نوشته. همین.
سهشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۶
یکشنبه، بهمن ۰۷، ۱۳۸۶
سخنرانی دکتر جهانبگلو در دانشگاه تورنتو
فردا دکتر رامین جهانبگلو در دانشگاه تورنتو سخنرانی دارد. رامین قراره بیاد و توضیح بده که با پولهایی که شش هفت سال پیش از NED گرفته چیکار کرده. بهتره توضیحاتش قانعکننده باشه وگرنه من یکی که وسط جلسه پامیشم میذارم میرم.
خلاصه که اگه دلتون برای ما تنگ شده میتونین فردا بیاین اونجا و ما را ببینین:-)
خلاصه که اگه دلتون برای ما تنگ شده میتونین فردا بیاین اونجا و ما را ببینین:-)
دوشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۶
نقطه کور
یه چند صد سالِ که توی ماشین سه تا آینه هست. آینهی وسط و دو تا آینهی بغل. هر وقت هم شما بخواین بپیچین باید کلهیِ مبارک رو بچرخونید که مبادا یه ماشین یا جانوری در نقطهی کورتون باشد. یعنی واقعا با این همه پیشرفتِ تمدن یه نفر نمیتونه ایدهای بده که بشه با یه جور چیدن آینهها نقطهی کور رو هم بدون چرخوندن سر دید؟
Labels:
ایده
شنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۶
روز شرمندگی
از سیبستان
امسال عاشورا را اصلا باور نکردم! اصلا باور نکردم که مردمی می توانند عاشورا داشته باشند و به آنچه در زندانها می گذرد بی اعتنا باشند. به نظرم کشته شدن آن پسر بالابلند و خوش قیافه سنندجی عاشورا را از رونق انداخته بود. آن مرگ بی دلیل و آن دفن کردن پنهان نشانه شومی است. برای من ریاکاری جامعه ایرانی بیماری بزرگی است. گریستن بر حسین و شانه بالا انداختن در مقابل مرگ جوان سنندجی برای من قابل فهم نیست.
...
تکرار بی معنای مراسم، تقلید بی محتوایی است که نه دین می آورد و نه عدالتی را پاسبانی می کند. من هیچ اشکی را که امروز بر ابراهیم و زهرا نریخته باشد باور نمی کنم. دلمان را به شمعی که روشن کردیم خوش نکنیم وقتی شمع وجود جوانان شهر چنین پف می شود چنین هیچ میشود.
....
دلمان به عاشورایی خوش است که دیگر هیج چیزی از پیام حسین در آن نمانده است. جز پوست. جز نذری و ناهار ظهر عاشورا. جز دسته های رنگارنگ خودنمایی. جز روضه خوانی بی خون. جز مداحی های پوچ. اوف بر این شیعیان که زنجیر می زنند و قمه بر می دارند و کلام حقی نمی توانند گفت و سوالی نمی توانند کرد و حقی را پاس نمی توانند داشت و هر غلطی را توجیه می توانند کرد. عاشورای امسال روز شرمندگی بود. آن زیارتنامه خوانی به چه کار می آیدت که لعنت می خوانی بر هر که حسین را کشت و یا شنید که کشته شده و راضی بود وقتی خودت یا چنانی که از دنیا بی خبری و نمی دانی جوان کشی راه انداخته اند و یا می شنوی که جوانی کشته شد به جور و ساکت و راضی می مانی؟ تو چه می دانی شام غریبان چیست اگر شام غریبانه خانه ابراهیم را ندانی؟ خانه زهرا را ندانی؟ یا اصلا قصه را ندانی؟
امسال عاشورا را اصلا باور نکردم! اصلا باور نکردم که مردمی می توانند عاشورا داشته باشند و به آنچه در زندانها می گذرد بی اعتنا باشند. به نظرم کشته شدن آن پسر بالابلند و خوش قیافه سنندجی عاشورا را از رونق انداخته بود. آن مرگ بی دلیل و آن دفن کردن پنهان نشانه شومی است. برای من ریاکاری جامعه ایرانی بیماری بزرگی است. گریستن بر حسین و شانه بالا انداختن در مقابل مرگ جوان سنندجی برای من قابل فهم نیست.
...
تکرار بی معنای مراسم، تقلید بی محتوایی است که نه دین می آورد و نه عدالتی را پاسبانی می کند. من هیچ اشکی را که امروز بر ابراهیم و زهرا نریخته باشد باور نمی کنم. دلمان را به شمعی که روشن کردیم خوش نکنیم وقتی شمع وجود جوانان شهر چنین پف می شود چنین هیچ میشود.
....
دلمان به عاشورایی خوش است که دیگر هیج چیزی از پیام حسین در آن نمانده است. جز پوست. جز نذری و ناهار ظهر عاشورا. جز دسته های رنگارنگ خودنمایی. جز روضه خوانی بی خون. جز مداحی های پوچ. اوف بر این شیعیان که زنجیر می زنند و قمه بر می دارند و کلام حقی نمی توانند گفت و سوالی نمی توانند کرد و حقی را پاس نمی توانند داشت و هر غلطی را توجیه می توانند کرد. عاشورای امسال روز شرمندگی بود. آن زیارتنامه خوانی به چه کار می آیدت که لعنت می خوانی بر هر که حسین را کشت و یا شنید که کشته شده و راضی بود وقتی خودت یا چنانی که از دنیا بی خبری و نمی دانی جوان کشی راه انداخته اند و یا می شنوی که جوانی کشته شد به جور و ساکت و راضی می مانی؟ تو چه می دانی شام غریبان چیست اگر شام غریبانه خانه ابراهیم را ندانی؟ خانه زهرا را ندانی؟ یا اصلا قصه را ندانی؟
چهارشنبه، دی ۲۶، ۱۳۸۶
ماریجوانای الکترونیکی
امروز با یکی از استادها حرف میزدم، یه ایدهی باحال داد. ایدهاش ساختن ماریجوانای الکترونیکی هست. یک دستگاه کلاهمانند که میتوانید روی سرتان بگذارید. این دستگاه عصبهای مغز شما رو طوری تحریک میکنه که گویا شما دارید ماریجوانا میکشید. خود استاد که طوری حرف میزد که مثلا داره شوخی میکنه. ولی خب به نظر من چنین دستگاهی میتونه برای ترک اعتیاد کاربرد زیادی داشته باشه.
Labels:
ایده
دوشنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۶
مترو یا اتوبوس تندرو
فکر میکنید روش حل ِ مشکلات ایران از نوع متروییه با اتوبوس BRT؟ منظورم از مترو یه تکنولوژی جدیده و اتوبوس BRT هم که با همهی این اسم خارجیگونیای که داره همون اتوبوس خودمونه که فقط منظمتر کار میکنه.
Labels:
معما
جمعه، دی ۲۱، ۱۳۸۶
دربارهی انتخابات مجلس هشتم
این نوشته یه طورهایی تایید بیشتر ِحرفهای بهمن دربارهی انتخابات مجلس هشتم است بعلاوهی اندکی نقد بر بخشی از آن. کلیت حرف بهمن این است که اصلاحطلبان در ساختار کنونی جمهوری اسلامی نمیتونن ایران رو از بنبست سیاسیای که درش گرفتار است دربیارن. راهحل گرفتن قدرت از دست اقتدارگرایان بالابردن فرهنگ عمومی مردم است که البته اصلاحطلبان با بودن در قدرت به این فرآیند کمک میکنند. بنابراین رای دادن به اصلاحطلبان مفید است اگر چه انتظار زیادی از آن نباید داشت.
و اما نگاهِ من! اگر گذشته رو نگاه کنیم، ۳۰ - ۴۰ سال پیش، فعالین سیاسی در ایران هدفشون نابودی ظلم و ستم در جهان و هدایت نسل بشری بود. با گذشت زمان افراد واقعگراتر شدند طوری که مثلا ۱۰ سال پیش فعالین سیاسی ایران به دنبال تبدیل ایران به یک کشور دمکراتیک بدون نظام ولایت فقیه بودند. حالا به نظر من ما یک دوره دیگر هم باید واقعگرا بشویم و بدانیم که حتی همان هدف هم زیاد است. یعنی هدف فعالیت سیاسی باید صرفا بهتر شدن اوضاع نسبت به گذشته باشد. اصلا لازم نیست که فکر کنیم قراره با رای دادنمان یا به قدرت آمدن فلان گروه تحول فوقالعادهای بیفتد. فقط احتمالا اوضاع یک مقدار بهتر میشود و میتوان امیدوار بود که این خرد خرد بهتر شدن اوضاع در آینده - چه بسا آیندهی دور- باعث تحقق همهی هدفهای بزرگتر خواهد شد. ولی بهتره بگذاریم این تحولات خودشون اتفاق بیفته. ما یه بار یه انقلاب نارس داشتیم. هیچ لزومی نداره که دنبال یه تغییر قانون اساسی نارس بریم. بذاریم اوضاع همین جوری با اومدن آدمهای معقولتر بهترشه و در زمان لازم اون تحولاتی که لازمه خودش اتفاق میافته. هول نباشیم بهتره.
و اما نگاهِ من! اگر گذشته رو نگاه کنیم، ۳۰ - ۴۰ سال پیش، فعالین سیاسی در ایران هدفشون نابودی ظلم و ستم در جهان و هدایت نسل بشری بود. با گذشت زمان افراد واقعگراتر شدند طوری که مثلا ۱۰ سال پیش فعالین سیاسی ایران به دنبال تبدیل ایران به یک کشور دمکراتیک بدون نظام ولایت فقیه بودند. حالا به نظر من ما یک دوره دیگر هم باید واقعگرا بشویم و بدانیم که حتی همان هدف هم زیاد است. یعنی هدف فعالیت سیاسی باید صرفا بهتر شدن اوضاع نسبت به گذشته باشد. اصلا لازم نیست که فکر کنیم قراره با رای دادنمان یا به قدرت آمدن فلان گروه تحول فوقالعادهای بیفتد. فقط احتمالا اوضاع یک مقدار بهتر میشود و میتوان امیدوار بود که این خرد خرد بهتر شدن اوضاع در آینده - چه بسا آیندهی دور- باعث تحقق همهی هدفهای بزرگتر خواهد شد. ولی بهتره بگذاریم این تحولات خودشون اتفاق بیفته. ما یه بار یه انقلاب نارس داشتیم. هیچ لزومی نداره که دنبال یه تغییر قانون اساسی نارس بریم. بذاریم اوضاع همین جوری با اومدن آدمهای معقولتر بهترشه و در زمان لازم اون تحولاتی که لازمه خودش اتفاق میافته. هول نباشیم بهتره.
Labels:
سیاست
پنجشنبه، دی ۲۰، ۱۳۸۶
پول درآوردن از کِلاب رفتن بقیه
دو تا از دانشجوهای دانشگاه ما یه شب که توی صفِ کلاب بودن یه ایدهی باحال به ذهنشون میرسه. این که شما کاری کنید که بشه صفهای کلابها و بارها رو آنلاین دید! یعنی، ما که نه ، ولی اونایی که میخوان یه شب برن کلاب، اول سریع تو اینترنت ببینند که کدوم یک از کلابها صفشون کمتره. برای این کار هم با توافق با کلابها یه سری دوربین بیرون در کلابها گذاشتند که فیلمشون رو میشه زنده از اینترنت دید. این هم وبسایتشونه. عملا تبدیل شده به وبسایتی که هر کی میخواهد شب جمعهای بره کلاب یه سری بهش بزنه. طبیعیه که همچنین وبسایتی میتونه منبع درآمد خیلی خوبی باشه چون میتونین از کلابها کلی آگهی بگیرید. وبسایت کلی ویژگیهای دیگه هم داره ولی اصلش همون فیلم صفهای کلابهاست. خلاصه که به تعداد آدمهای دنیا ایده برای پولدارشدن وجود داره.
Labels:
ایده
چهارشنبه، دی ۱۹، ۱۳۸۶
دستگاه خود-کتاب-چاپ کن
یه چند وقت پیش یه جفنگی نوشتم دربارهی پرینت مجله با یک کلیک. امروز دیدم جدی جدی دارن یه دستگاهی برای این کار میسازن. یک دستگاهیه شبیه ماشینهای خودپرداز بانک. بهش اسم کتاب رو میدین خودش تو ۱۰ دقیقه چاپ و صحافی میکنه و بعد تقدیمتون میکنه. امسال قراره به بازار بیاد. قیمتش هم ۱۰۰ هزار دلار میشه.
Labels:
ایده
یکشنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۶
انتخابات ریاستجمهوری آمریکا
وا.. بنده خیلی انتخابات آمریکا رو دنبال نمیکنم. ولی خب دیشب همین جوری نشستیم مناظرهی نامزدها رو نگاه کردیم. یه جا جولیانی یه تکهای به کانادا انداخت که انصافا معرکه بود. بحث سیستم درمانی بود که جولیانی گفت اگه آمریکا سیستم درمانیاش رو دولتی کنه، کاناداییها اونوقت کجا برن دکتر:-)
ولی حالا چون اصرار میکنین این هم نظر من دربارهی نامزدها. هیلاری کلینتون که خیلی اخموست و زود هم عصبانی میشه. خلاصه آمریکاییها فکر نکنم اینقدر یبس باشن که هیلاری رو انتخاب کنن. اوباما هم که خیلی شُله! امیدوارم همیشه مثل این مناظرهی دیروزش نباشه. کلا من یکی از این ادواردز از همه بیشتر خوشم اومد. جمهوریخواها هم که ایشاا... رای نیارن. البته اون یکی نامزد ضدجنگ Ron Paul که خیلی توپ بود. ولی فکر کنم نخودی بود. کلا که تو مناظره جمهوریخواهان یه سر و گردن از دموکراتها بالاتر بودند.
ولی حالا چون اصرار میکنین این هم نظر من دربارهی نامزدها. هیلاری کلینتون که خیلی اخموست و زود هم عصبانی میشه. خلاصه آمریکاییها فکر نکنم اینقدر یبس باشن که هیلاری رو انتخاب کنن. اوباما هم که خیلی شُله! امیدوارم همیشه مثل این مناظرهی دیروزش نباشه. کلا من یکی از این ادواردز از همه بیشتر خوشم اومد. جمهوریخواها هم که ایشاا... رای نیارن. البته اون یکی نامزد ضدجنگ Ron Paul که خیلی توپ بود. ولی فکر کنم نخودی بود. کلا که تو مناظره جمهوریخواهان یه سر و گردن از دموکراتها بالاتر بودند.
اشتراک در:
پستها (Atom)