یکشنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۳

۱- من که فیزیک خوانده‌ام (می‌خوانم!) معمولا سعی می‌کنم درباره‌ی آبخیزداری اظهارنظر نکنم. فکر می‌کنم یک نفر هم که تخصصش درباره‌ی مبارزه برای حقوق کودکان و زنان است لزومی ندارد حتما درباره‌ی مسایل عراق و فلسطین و بوسنی‌وهرزگویین اظهار نظر کند.

۲- یک نفر که فعالِ حقوق‌بشر موفقی است لزوما نظریه‌پرداز خوبی نیست و مثلا مطالبی که درباره‌ی نسبتِ اسلام و دموکراسی و این‌چیزها می‌گوید چندان به نظر جالب نخواهد آمد.

۳- وقتی آدم با وجود همه‌ی موفقیت‌هایی که کسب می‌کند همیشه خاکی بماند خیلی ارزشمند است. احساس می‌کنم این‌که یک نفر ناگهان این فرصت را پیدا کند که در تمام دانشگاه‌های مهم دنیا برود و سخنرانی کند در عین حال که فرصت خیلی خوبی است اما خطرناک هم هست. ناخودآگاه آدم فکر می‌کند که خیلی چیزهای مهمی می‌داند که خیلی‌ها نمی‌دانند.

۴- آن‌هایی که دیروز به میزگردی که در آن شیرین عبادی حضور داشت آمدند خوب می‌فهمند من چه می‌گویم. فقط کافی بود به لحن صحبت کردن و اشارات دست او توجه کرد. خیلی بعید می‌دانم که یک سال پیش هم او همین‌گونه صحبت می‌کرد.