یکشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۲
دوشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۲
یکشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۲
پریشب در یک مهمانی، یک عده در حال مستی، یک عده در حال رقصیدن، عدهای در کنجی نشسته و من برگ کاغذی در دست داشتم و از ملت امضا جمع میکردم. برای تحریم انتخابات. متن بیانیه یکی دو روز دیگر باید منتشر شود. با تمام التماسها توانستم از ۱۶ نفر امضا بگیرم و با حساب آن تعدادی که قبلا جمع کرده بودم فکر کنم شد ۳۶ تا.
همان موقعهایی که به ملت التماس میکردم که امضا کنند با خودم فکر میکردم که اگر ایران بودم باز هم شاید رای میدادم. باز هم. اصلا من از همه آن شب مستتر بودم.
همان موقعهایی که به ملت التماس میکردم که امضا کنند با خودم فکر میکردم که اگر ایران بودم باز هم شاید رای میدادم. باز هم. اصلا من از همه آن شب مستتر بودم.
یکشنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۸۲
دارم فکر میکنم انتخابات دو هفتهی دیگر برگزار شود و مثلا ۳۰٪ کل مردم شرکت کنند. بعد محافظهکاران احتمالا آن را به خستگی مردم از دعواهای سیاسی مجلس ششم ارتباط میدهند. مملکت به کل در اختیار حضرات قرار میگیرد و گل و بلبل میشود. آن وقت طرفداران تحریم به آندازهی کافی وقت دارند هر روز خر ببرند و باقلی بار کنند.
به نظر من تنها راه این است که نمایندگان مجلس بودجهی سال آینده را گروگان بگیرند.
به نظر من تنها راه این است که نمایندگان مجلس بودجهی سال آینده را گروگان بگیرند.
شنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۲
نگرانم. از این که این دو هفته در سکوت بگذرد و بعد هم که محافظهکاران مجلس را به دست بگیرند. نگرانم از این که یک مشارکت ۴۰، ۵۰ درصدی در کل ایران و ۱۵، ۲۰ درصدی در تهران بشود و بعد هم نکتهی خاصی اتفاق نیفتد.حکومت با مشروعیت یا بیمشروعیت همچنان بر سر کار بماند و مشغول آزاررسانی به خلق خدا.
اشتراک در:
پستها (Atom)