تو بازاریابی یه اصطلاحی هست به اسم کالای جایگزین. یعنی این که ملت اگه کالای شما رو نخرن، اون وقت چی میخرن. مثلا کالای جایگزین کوکا میشه پپسی. کالای جایگزین هم دو جوره، مستقیم و غیرمستقیم. در این حالت کالای جایگزین ِ مستقیم میشه پپسی، غیرمستقیم میشه دوغ و آبمیوه.
این که کالای جایگزین ِ غیرمستقیم چیه همیشه بدیهی نیست. مثلا کارتِ اعتباریِ مسترکارت رو در نظر بگیرید. کالای جایگزین ِ مستقیمش خب کارت اعتباری ویزا و امریکن اکسپرس هست. ولی غیرمستقیمش میشه پولِ نقد. و جالب اینه که رقیب اصلی مسترکارت، پول نقده و نه کارت ویزا، چرا که بیشتر بازار دستِ پول نقده. مسترکارت بهتره استراتژیِ تبلیغاتیاش این باشه که مردمی که از پول نقد استفاده میکنن رو جذب کنه تا کسانی که کارت ویزا دارند.
تو انتخابات آینده کالای جایگزین ِ مستقیم ِ خاتمی، احمدینژاد است. ولی احتمالا کالای جایگزین ِ غیرمستقیم خاتمی بازارش بزرگتره و برای همین استراتژی تبلیغاتی باید برای گرفتن اون بازار باشه. ولی این کالاهای جایگزین غیرمستقیم کیا هستن؟ تحریمیها یا بیتفاوتها؟
خاتمی هنوز معلوم نیست بیاد. ولی هر تحلیلی مبنی بر این که کی بیشتر رای میاره باید حواسش به این بازار بزرگ کالایِ جایگزین غیرمستقیم باشه!
این که کالای جایگزین ِ غیرمستقیم چیه همیشه بدیهی نیست. مثلا کارتِ اعتباریِ مسترکارت رو در نظر بگیرید. کالای جایگزین ِ مستقیمش خب کارت اعتباری ویزا و امریکن اکسپرس هست. ولی غیرمستقیمش میشه پولِ نقد. و جالب اینه که رقیب اصلی مسترکارت، پول نقده و نه کارت ویزا، چرا که بیشتر بازار دستِ پول نقده. مسترکارت بهتره استراتژیِ تبلیغاتیاش این باشه که مردمی که از پول نقد استفاده میکنن رو جذب کنه تا کسانی که کارت ویزا دارند.
تو انتخابات آینده کالای جایگزین ِ مستقیم ِ خاتمی، احمدینژاد است. ولی احتمالا کالای جایگزین ِ غیرمستقیم خاتمی بازارش بزرگتره و برای همین استراتژی تبلیغاتی باید برای گرفتن اون بازار باشه. ولی این کالاهای جایگزین غیرمستقیم کیا هستن؟ تحریمیها یا بیتفاوتها؟
خاتمی هنوز معلوم نیست بیاد. ولی هر تحلیلی مبنی بر این که کی بیشتر رای میاره باید حواسش به این بازار بزرگ کالایِ جایگزین غیرمستقیم باشه!
5 comments:
دفعه ی پیشم طرفدارای معین همه ی هم و غمشون گذشتند برای راضی کردن تحریمی ها که آن طور مفتحضانه باختند. الان 5 سال متوالی که اصلاح طلبان در هر انتخاباتی می بازند. چرا چون به جای پاسخگوئی به نیاز های روز مردم (معیشتی) شعارهای دهه ی 70 می دهند و سعی می کنند تحریمی ها راضی کنند.
همین اصلاح طلبان وبلاگستان (خط قرمز، آق بهمن)هرسال نزدیک انتخابات مردم با استدلال های مشابه به رای دادن فرا می خوانید خوب اگر این استدلال ها قرار بود کسی قانع کرده بود که تاحالا قانع کرده بود.
تفاوت بزرگی در این بین هست: در بازاریابی یک شرکت، تنها تعداد مشتریهای او مهمند، اما در بازاریابی یک کاندیدا، تفاوت تعداد مشتریهای او و مال رقیب اصلیش. در انتخابات گذشته، همهٔ نیروی انتخاباتی تیم معین بر دو چیز متمرکز شد: تخریب رفسنجانی و کوباندن کسانی که رأی نمیدادند. آنها در کار خود کمی موفق شدند (تبلیغات آنها باعث شد رأی رفسنجانی کمتر شود و تعدادی هم از تحریمیان بیایند و رأی دهند). اما این موفقیت نصفهنیمه به ضررشان بود، چون بیشتر آن افرادی که از رأی رفسنجانی وتحریم منصرف کردهبودند به احمدینژاد (در شهرها) و کروبی (در روستاها) رأی دادند و معین در مرحلهٔ اول حذف شد. هولوتقلای تیم معین در هفتهٔ بعد (برای حمایت از رفسنجانی) هم سودی نداشت (آن مردم تأثیرگیرنده بود نه دنبالهرو محض و تیم معین نمیتوانست اثر ۲ ماه تبلیغات خودش را در ۱ هفته خنثی کند).
چرا به قالیباف رای خواهم داد؟
http://goornevesht.wordpress.com/2008/12/17/
محمد خاتمی: «اگر به سراغ افرادی برويم كه هم برنامه دارند و هم تحولخواهند و هم حساسيتی كه روی ماها وجود دارد، روی آنها نيست، در خدمت بيشتر به مردم بودهايم. ما و شما بايد تلاش كنيم تا آنچه بيشتر به سود جامعه است، انشاءالله عملی شود».
اینها جملاتی ست که خاتمی در روز ۲۵ آذر ۱۳۸۷ در دانشگاه تهران بر زبان رانده است. آری٬ من هم با این نظر موافقم و اعتقاد دارم آن افراد که رویشان حساسیت کمتری وجود دارد و روحیهیی پراتیک دارند قطعن خاتمی نیستند. به نظرم محمدباقر قالیباف نزدیکترین مصداق این اشارت خاتمی باید باشد. شاید البته اشکال از من است که کروبی را تحولخواه نمیدانم و اعتقاد دارم برنامه هم اگر داشته باشد از جنس همان طرح ۵۰هزار تومانی ست که هنوز پزش را میدهد و اعتقاد دارد توسط دولت محمود احمدی نژاد به سرقت رفته است! چرا قالیباف را گزینهی مناسبی میدانم برای ریاست جمهوری؟
*
۱- پراگماتیک و عملگراست و به توسعه نگاه سیستماتیک دارد. به نظر من اگرچه خیلیها ظاهرن برنامه دارند اما او در عمل نشان داده است که برنامه را باور دارد.
*
۲- مدتهاست ردای نظامیگری را به کنار افکنده است و به روشهای انتخاباتی مدرن و دموکراتیک اعتقاد دارد.
*
۳- تجربهی شهرداری او یکی از موفقترین تجربههای مدیریتی کشور در این چند سال به حساب میآید.
*
۴- در انتخابات ریاست جمهوری پیشین و سپس در مدیریت شهری نشان داد به نسبت دیگر کاندیداهای اصولگرا و حتی به نسبت برخی اصلاحطلبان به باورهای بنیادین اصلاحطلبی نزدیکتر است. او در سالهای بعد از انتخابات اعمالی که منافات اصولی داشته باشد با آن چهرهی مترقی که از خود در انتخابات بروز داد٬ انجام نداده است. خیلیها مثل خودم در آن زمان آن چهره از اصولگرایی را راستین نمیانگاشتند و فکر میکردند نوعی ظاهرسازی ست که به اقتضای زمان دیگرگون خواهد شد.
*
۵- در عین حال که فردی از نظام فعلی سیاسی و نزدیک به رهبری آن محسوب میشود و تبعن حساسیتها و مانعتراشیهای آن چنانی بر سر برنامههایش مفروض نیست٬ پتانسیل آن را دارد که چهرهی جهانی مطلوبی باشد. او از مدعوین اجلاس داووس بوده است و تعامل مناسبی با شهرداران جهان داشته است.
*
۶- اهل مبارزه است و از زمین خوردن پریشانحال و ناامید نمیشود. جاهطلب است و برای خود و کاری که انجام میدهد آرزوهای بزرگ در سر میپروارند. ضمنن تا اینجا که بیشتر دندان تیز خود را نشان قدرتمندان داده است نه به آنها که عادتن سرشان را به هر عزا و عروسی میبرند.
*
۷- اگرچه موافقان او در عرصهی سیاست الزامن همفکر و همداستان امثال من به شمار نمیآیند اما مخالفان جدیش معمولن همانها هستند که افکار مترقی و روشنفکرانه را از بیخ و بن برنمیتابند.
*
۸- به نظر من مهمترین خاصیت قالیباف این است که برخلاف غالب ملت ایران نگاهش بیشتر به دنبال پیدا کردن راه حل است تا پیدا کردن مقصر.
ارسال یک نظر