من یه قانون برای خودم داره که میگه هر وقت دیدین پراکندگی ِ جغرافیایی ِ طرفدارهایِ یه عقیده خیلی زیاد نیست، بدونین اون عقیده اثباتپذیر نیست. یه نمونهی چنین عقیدهای دینه. چون مردم هر کشوری یه دینی دارن خیلی سریع میشه این نتیجه رو گرفت که دین اثباتپذیر نیست چون اگه بود دیندارها تو دنیا خیلی پخشتر بودن.
یه نمونهی دیگهی کابرد قانونِ من، در ماجرایِ فلسطین و اسراییله. توزیع پراکندگی طرفدارهای فلسطین و اسراییل خیلی پخش نیست. وقتی راهپیماییهای طرفداران فلسطین رو بری همه یا عربند یا چپول. طرفدارهای اسراییل هم همه سفید بلوندن. خب این برای من معنیش اینه که همهی طرفدارها یه جورهایی متعصبند. برای همینه که دو نفر مخالف بشینن یه عمر دربارهی فلسطین و اسراییل با هم بحث کنن به جایی نمیرسن. یکی میگه اون موشک میزنه اون یکی میگه این واکنشش متناسب نیست. بعد هم طرفین تا صبح ( یعتی بهتر بگیم ۷۰ - ۸۰ سالی هست) تو سر و کلهی هم میزنن که کی اول چی کار کرده. این وسط هم یه زندگی آروم از ملتی دریغ شده و میشه.
من ِ نوعی، یه بیست سالیه که اخبار رو میفهمم تا یادمه همهاش دعوا بوده. دعوایِ تکراری. خدا صبر بده به اونایی که یه عمره دارن این جنگ رو میبینن و اونا که یه عمر و حتی بیشتره دارن باهش زندگی میکنن. احتمالا خدا اون ابتدای خلقت، این دو تا کشور رو آفرید تا حدِ بلاهت، لجاجت و شقاوتِ آدمیزاد رو همیشه یادمون بیاره. آخه، لامصبا تمومش کنین دیگه.