چهارشنبه، مهر ۰۵، ۱۳۸۵

جوک کوبایی

تقدیم به آق بهمن

Fidel dies and goes to heaven. When he gets there, St. Peter tells him that he is not on the list and that no way, no how, does he belong in heaven. Fidel must go to hell.
So Fidel goes to hell where Satan gives him a hearty welcome and tells him to make himself at home. Then Fidel notices that he left his luggage in heaven and tells Satan, who says, "No hay problema, I'll send a couple of little devils to get your stuff."
When the little devils get to heaven they find the gates are locked - St.Peter is having lunch - and they start debating what to do.
Finally, one comes up with the idea that they should go over the wall and get the luggage. As they are climbing the wall, two little angels see them, and one angel says to the other, "My goodness! Fidel has been in hell no more than ten minutes and we're already getting refugees."

ترجمه‌ی جوک در وبلاگ ابراهیم نبوی

دوشنبه، مهر ۰۳، ۱۳۸۵

آیا می‌دانید که؟

کشف این هفته‌ی بنده این که مریم رجوی و حمید تقوی رهبر کنونی حزب کمونیست کارگری هر دو در دانشگاه شریف درس خوانده‌اند. رجوی متالورژی خوانده و تقوی کامپیوتر. شریف مثل این که اپوزیسیون کله‌خر هم خوب تربیت می‌کنه!

جمعه، شهریور ۳۱، ۱۳۸۵

اراجیف انقلابی، هذیانی

یک راه‌حل عالی برای نجات ایران. می‌گم حالا که اصلاحات شکست خورده، انقلاب هم که به خون و خونریزی کشیده می‌شه و هزینه‌اش زیاده، انقلاب مخملین هم که بیشتر خیالبافی ذهن فعال اکبر گنجیه تا یک راه‌حل عملی، یک راه‌حل خوب می‌تونه کودتا باشه، مثل اینی که در تایلند اتفاق افتاد. کودتا چند تا مزیت عالی داره. اول این که کاملا بدون خونریزی و خشونته و بنابراین بی‌هزینه. دوم این که خیلی سریعه و می‌تونه در یک شب انجام بشه. این مزیت بویژه برای اونایی که زورشون میاد دو سال یک بار برن پای صندوق رای خیلی نکته‌ی مثبتیه. سوم این که میشه حمایت کشورهای خارجی مثل آمریکا رو براش به راحتی کسب کرد.

ولی این که چطوری کودتا کنیم هم خیلی به نظرم راحته. کافیه به چند تا از فرمانده‌های ارتش یا سپاه یک رشوه‌ی اساسی و وعده‌ی جاه و مقام داد. در ایرانی که مدت‌هاست اخلاقیات مُرده مطمئن باشید به سه سوت میشه همه‌ی این آدم‌ها رو خرید. ایده‌ی هوشمندانه‌ای بود نه؟

بی‌نوشت: امیدوارم نیاز به توضیح نباشه که دارم هذیون می‌گم.

سه‌شنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۵

اراجیف شوونیستی-طبقاتی

بنده کلی فکر کردم به این نتیجه رسیدم که بهترین سن مهاجرت از ایران بین ۱۲ تا ۱۶ سالگی است. نمونه‌های موفقش هم انوشه انصاری و امید کردستانی. و اما چرا؟

اگر شما قبل ۱۲ سالگی بروید آمریکا/کانادا، اون وقت فرصتی برای این که جوهره‌ی ایرانیت کسب کنید نداشته‌اید (احتمالا به جز ختنه بودن). برای همین پیشنهاد می‌کنم حال زندگی آمریکایی را ببرید و به ایران فکر نکنید. برید عشق و صفا و کِلاب و مستی. اسمتون رو هم حتما از علی به Alex عوض کنید.

اگر بعد از ۱۶ سالگی مهاجرت کرده‌اید برایتان خیلی متاسفم. چون یک به اصطلاح زندگی دوگانه‌ی خیلی احمقانه خواهید داشت. تا آخر عمر با یک انگلیسی دست‌وپا شکسته با لهجه‌ی ترکی-رشتی صحبت می‌کنید. همه‌ی آدم‌های تو خیابون براتون غریبی می‌کنند. تا آخر عمر در نوستالژی ایران زندگی می‌کنید و با قرمه‌سبزی خوردن و سبزه‌ی عید درست کردن به این توهم دچار می‌شوید که دارید فرهنگ اصیل ایرانیتان را حفظ می‌کنید.

اگر بین ۱۲ تا ۱۶ سالگی آمده‌اید این‌ور همه کاری می‌توانید بکنید حتی فضانوردی.

دوشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۵

درباره‌ی اهمیت سایبرژورنالیسم

قصد بی‌احترامی نباشه. ولی در ادامه‌ی یادداشت دو روز پیشم توصیه می‌کنم گزارشی که از «نشست تعاملی روزنامه‌نگاری آنلاین» در همشهری آنلاین چاپ شده است را بخوانید. مثلا این جا: «از نظر من روزنامه‌نگاري آنلاين ،سايبر ژورناليسم ، ژورناليسم ديجيتال و روزنامه الكترونيك با هم متفاوت هستند. روزنامه نگاري الكترونيك به نظر من همان تلويزيون و راديو است. روزنامه‌نگاري ديجيتال تبديل شدن داده‌ها به صفر و يك است و اينترنت عنصر اصلي در روزنامه‌نگاري آنلاين. در روزنامه‌نگاري سايبر برنامه‌نويس‌ها و سرويس دهندگان كه براي گردش كار و فرمت‌هاي جديد برنامه مي نويسند هم جزو عوامل اصلي در ايجاد روزنامه‌نگاري سايبر هستند.»

یک مشت کلمه‌ی قلمبه سلمبه با یک سری جملات مبهم و بی‌معنی. شرمنده ولی من از یک سری از افرادی که در حوزه‌ی ارتباطات در ایران ادعای تخصص می‌کنند جز همین طور حرف زدن هیچ چیز دیگری ندیده‌ام. شاید هم سواد من قد نمی‌کشه بفهمم استادان چی می‌گن.

یکشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۵

تبریک به همشهری‌های عزیز

من هم به نوبه‌ی خودم رفتن اولین فضانورد مشهدی به فضا را به همه‌ی دوستان به ویژه مشهدی‌های عزیز تبریک عرض می‌کنم! به حق که خانم انوشه انصاری برگی دیگر بر کتاب قطور افتخارات مشهدی‌‌ها افزوده‌اند. به قول ایسنا ایشان اولین مشهدی هستند که مشهد را از فضا می‌بیند.

شنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۵

پنجشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۵

...

یه زمانی نوشته بودم هرکی دیدید بیشتر از کلماتی مانند «چالش»، «گفتمان»، «رویکرد» و این چیزها استفاده می‌کند مطمئن باشید آدم بیسوادتری است. الان می‌خواهم یک کلمه به اون لیست اضافه کنم. «سایبر» و ترکیبات آن مثل «سایبرژورنالیسم»، «فضای سایبر» .

چهارشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۵

گزارش واقعه

گردهمایی جایتان خالی بود. خیلی خوب برگزار شد. کلا ۷۵ نفر بودیم. خیلی‌ها آمدند البته خیلی‌ها هم نیامدند!!

گزارش خود تورنتوسان درباره‌ی گردهمایی
یک عکس
مطلب بازتاب درباره‌ی ماجرای مقاله‌ی تورنتوسان با برداشتن عکس از وبلاگ بنده (ضمنا ما وقتی به کانادا اعتراض می‌کنیم حتما باید یه فحش هم به احمدی‌نژاد بدیم که بازتاب این طوری کار ما را مصادره به مطلوب نکنه!!!)
از وبلاگ آقای سلطانپور (یادداشت، عکس)
تبلیغ کشتار دسته‌جمعی توسط تورنتوسان: یادداشت آقای سلطانپور در شهروند
عکس‌های پویان
یادداشت پویان در رادیو زمانه
یادداشت نادر داوودی در واشنگتن‌ پریزم

سه‌شنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۵

تجمع روبروی روزنامه‌ی تورنتو سان


فردا (چهارشنبه) ظهر قرار است برویم روبروی روزنامه‌ی تورنتو سان تجمع. هفته‌ی پیش مایکل کورن یکی از ستون‌نویسان این روزنامه یک مقاله‌ای نوشت با عنوان We should nuke Iran. یک جوابیه یک سری از دوستان نوشتند که این شنبه چاپ شد ولی خوب یه طوری که انگاری ما اشتباه منظور آقای کورن رو فهمیدیم! دوباره هم کورن جفنگیاتش رو تکرار کرده. اگر چه معلومه کلی ملت شاکی شدن و بهش ایمیل زدن. به هر حال لطف کنید تورنتو هستید موقع ناهار بیاید پیش ما که با هم بریم ناهار. میگن روبروی ساختمان روزنامه‌ی سان ساندویچ فروشی خوبی هست.

اگر دانشگاه هستید قرار ما ساعت ۱۲:۱۵ در حیاط ساختمان International Student Center
اگر خودتان می‌روید ساعت ۱۲:۳۰ در 333 King Street East

دوشنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۸۵

شما زنده به آنید که ببندید

در گردهمایی فارغ‌التحصیلان شریف در کالیفرنیا که بودم دیدم دست خیلی‌ها مجله‌ی «نامه» هست. پرسیدم ماجرا چیه گفتن آقای صمیمی بهبهانی مدیرمسوول نامه شریف درس خوانده و الان هم این‌جاست و مجله‌ها را هم اون آورده. همان‌جا فکر کنم کاوه بود که یک شعر سیمین بهبهانی را با تعجب نشان داد و گفت چه چیزایی تو ایران چاپ میشه!

خواستم بگم، کاوه جان، نامه را هم به‌ خاطر (به بهانه‌ی) اون شعر بستند.

سه‌شنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۸۵

سخنان گوهربار الف‌نون

میزان فهم و شعور رییس‌جمهور محبوب از کنفرانس‌های علمی (بخش‌هایی از صحبت ایشان در جمع تعدادی از جوانان برگزیده‌ی کشور)

«رييس‌جمهور با بيان اين‌كه معتقدم بايد فضا را براي رشد علمي در كشور بيش از اين فراهم كرد، اظهار داشت: در مورد شركت در كنفرانس‌هاي خارجي معتقدم بايد در اين كنفرانس‌ها شركت كرد، ولي بعضي از كنفرانس‌ها يك كلاه بزرگ هستند. مثلا ديده مي‌شود كه در اين كنفرانس‌ها از جوانان دعوت مي‌شود ولي بعدا از همين جوانان سوءاستفاده مي‌شود و آنها را مي‌ربايند و براي خود نگه مي‌دارند.

رييس‌جمهور گفت: مثلا در مورد شركت در كنفرانس‌ها من خود چندين سال قبل در يك كنفرانس مهم شركت كردم كه چندين مقاله ارايه شده بود و انجمن مهمي آن را برگزار كرده بود و شش روز طول كشيد. ما خود در طول اين شش روز بسيار تلاش كرديم. از صبح تا شب مقاله‌ها را مي‌خوانديم ولي در پايان ديديم كه آن انجمن برپا كننده چه پولي به جيب زده است، همچنين در اين كنفرانس‌ها درصدد هستند مغزهاي نخبه را شناسايي و آنها را جذب كنند.

وي افزود: شركت در كنفرانس‌هاي خارجي اعتبار نمي‌آورد، اعتبار زماني حاصل مي‌شود كه اقدامي انجام شود و اين اقدام نتايج مفيدي براي كشور داشته باشد. »