چهارشنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۵

استاد عزیز ِ ما

امروز یکی از استادها به همه ایمیل زده بود که آسانسورهایِ جدیدِ دانشکده خلافِ قوانین ِ حمایت از معلولین ِ انتاریو کار می‌کنند. می‌گفت این آسانسورها وقتی در یک طبقه توقف می‌کنند، از خودشان صدایی در نمی‌آورند و اگر یک نفر کور باشد متوجه نمی‌شود.

این هم قسمتی از ایمیلش

These 'new' elevators seem to arrive at floors without making any sound. Now, I'm no ODA lawyer, but this seems to me to be in flagrant violation of the Ontarians with Disabilities Act. How could a person who is blind know that their elevator car has arrived - or which car is ready for their use - if there's no ding

بنده خدا امید که داره با طرف دکترا می‌گیره!

6 comments:

Sibil گفت...

I wonder why you say “ Omid”?
Is it because Amanda is concerned for the blind and disabled?
Is it because she is a feminist?
Is it because she is a lesbian?
What is it about this person that makes her such a bad adviser that you are feeling sorry for Omid?
Grow up Yaser, between your lines, aside from what you intend to convey, I read one word: intimidation.

Sibil گفت...

I wanted to say “bandeh khoda Omid” in the first line.

ناشناس گفت...

سیبیل کی بزرگ می شوی و این عینک قضاوت ایدیولوژیک را از چشمت بر می داری؟ کجای این متن به فمینیست بودن یا لزبین بودن این استاد اشاره کرده؟ نیت سنج داری؟ یا از روی شناختت از شخصیت نویسنده این طور قضاوت می کنی؟ پس کجاست قضاوت بر مبنای متن که ازش دم می زنی ؟

ناشناس گفت...

چه مشکلی داره حالا؟ لابد استاذ هرچه بیخیال تر و گلاب تر, بهتر...به سیستم بشاش توش بره همیشه و همه جا.

Qasem گفت...

نازلی قبل از این که بین خط ها را بخوانی خود نوشته را بخوان و چندی هم حس طنز داشته باش. اگر نداری از عطاری ی سر خیابان یانگ مقداری بخر

ناشناس گفت...

be nazare man Omid daneshjoo-ye kheyli khoshbakhtieh ke yek chonin ostade ba vejdani dareh ....