بهنود تورنتو که بود یه بار که میخواست دلیل بیاره چرا اپوزیسیون ایران خیلی پرته، گفت چون همهاش به قومیتها گیر میدهند در حالی که در ایران اصلا همچنین مسالهای وجود ندارد. مثالش هم این بود که وقتی یک پسر به خواستگاری یک دختر میرود خانوادهی عروس از همه چیز ِ پسر سوال میکنند به جز این که بپرسند کجاییه. یادمه میگفت تو تورنتو شبها خانهی یکی از دوستانش میرفت که خانم اهل سرخس بود و آقا اهوازی. دو انتهای ایران!
انصافا هم در ایران قومیتها مساله نیستند. این که استاندار آذربایجان مثلا ترک نیست (حالا واقعا هم ترک نیست؟) خیلی ربطی به قومیتها ندارد. والله عوضش کلی سال استاندار خراسان مهرعلیزاده بود که ترکِ اردبیل است. ترکها تا جایی که بنده میدانم روزنامه و مجلهی ترکی دارند. حتی در دانشگاه رشتهی زبان و ادبیات ترکی داریم. حالا نه این که اوضاع خیلی خوب است ولی اصلا قابل مقایسه با کشورهای مشابه نیست. این هم که برای ترکها جوک میسازند اگر مشکلی باشد فرهنگی است و نمیفهمم با یک راهپیمایی چطوری میخواهد درست شود.
جمعه، خرداد ۰۵، ۱۳۸۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
5 comments:
yaser man ghabool daram beine tork ha va farsha masaale haad nist. vali osoolan ta oonjayoi ke man midoonam inke ostandarhaye kordestan ya sistan che kasayi hastand kheyli siyasi ast va mamoolan kasayi roo entekhab mikonand ke hitch joori ba mardome boomi hamdardi nakonand, dar zemn masaleye ezdevaj beine azariha va farsha kheili moshkel saz nist chon hardo shiite hastand vali age paye darde dele torkaman ha ya baghiyeye soni ha beshini be in rahati ham nist. Chon pedar bayad taghiire mazhab bedeh v ain harfha.
اینو برا کوروش عليانی چند روز پيش گذاشتم حالا برا شما هم می ذارم.
این را هم در نظر بگير که سوسک سياه و نمنه گفتنش پيشينه تاريخی خودش را در شکل گيری پديده مدرنی به نام ملت و دولت داره ( منظورم نيشن-ستيت هست). شما وقتی يک عالم قوم مختلف را با هم وسط يک مرز بدون در نظر گرفتن پيشينه تاريخی-فرهنگی- سياسی مشترک اون قوم ها قرار می دهيد و افسار را هم می دهيد دست فارس ها (دوران پهلوی به بعد) و بعد هم فارسی را می کنيد زبان رسمی طبيعی هست که اقوام مختلف برای خودشان گروهای درونی نيمچه ها ناسيونال تشکيل می دهند. تا وقتی قدرت مرکزی دست ترک ها بود برايشان لطيفه های سياسی می ساختند که خوب در زمان خودش مبارزه باقدرت بود. نمونه واضحش هم کاريکاتور های ماقبل دوران مشروطه به بعد که عملاً حماقت قاجار ها را دست می انداخت . شما آن دوران نمی ديد که "ترک ها به خودشان بگيرند." اصلا مساله مساله قومی نبود. این سوسک سياه ما هم نماد مبارزه با قدرت حاکمه شده است. درست مثل دوران مشروطه هم "این که شاه ترک است" چيزی را عوض نمی کندسرکوب قوم های غير فارس در ایران مشخصاً سياست رضا شاه بود و خصومتش با قاجار باعث می شد که به اسم وحدت ملی و مدرنيسم تبليغات ضد ترکی کند. محمد رضا شاه هم که آنچنان نگرانی قاجاری نداشت همچنان به ناسيوناليسم فارسی اش افتخار می کرد. جشن های دو هزار و پانصد ساله و رتوريک های مطرح کاملا این ناسيوناليسم فارسی رو نشون می ده. غير از اون محمد رضا شاه پايگاه های تبليغاتی راديويی در مرز های ایران داشت. در جنوب این پايگاه ها به زبان عربی برای عرب زبان های داخل ایران و برون مرز ها شاخ و شونه پان-ایرانيسم می کشيدند و به زبان خودشان تبليغ فارس ها را می کردند. همن اتفاق در مرز های ترکيه می افتاد. عربی و ترکی زبان اصلی این راديو های ناسيونال فارسی بود که به هردو زبان کرد ها را هم می زدند. هدف این بود که مقابله کنند با پانترکيسم و پانعربيسم و پانکرديسم. دلايل شان هم موجه بود. وحدت ملی در درون مرز برای قدرت مرکزی اهميت حياتی داشت و دارد. عقلشان هم به همين مالتی کالچراليسم ليبرال دمکراسی با تمام مشکلاتش نمی رسيد. اگر فقط به تهران بسنده نکنيد و در مناطق کرد نشين و ترک نشين هم مسائل رو دنبال کنيد می بينيد که اميدی که با چاپ چندين روزنامه محلی به زبان کردی و ترکی در دوران آزادی های زمان خاتمی به وجود آمده بود این روز ها با بسته شدن این روزنامه ها و مسائل پرامونی اش رو به زوال هست.
پيدايش يک آدمی مثل صمد بهرنگی و ادبياتش بی ربط به وجود موجودی به نام پيشه وری نيست. وقتی در دانشگاه تبريز ادبيات هزار زبان مرده و زنده دنيا تدريس می شه اما کسی ادبيات ترکی را درس نمی ده، و در هر مهمانی ترکی که شما تشريف ببريد هرزگاهی به این نکته اشاره می شه این ناسيوناليسم های کوچولو بالاخره سر يک سوسک سياهی مثل مانا خراب خواهد
man mo'taghedam yeki az esterategihaye dolatha dar iran sarkoobe makhfi va arame aghaliathast. chara ke in aghaliatha ro be onvane tahdidi belghove baraye khodeshoon ghalamdad kardand va mikonand . baraye hamin naghsheshoon dar jame'e inghadr kamrang shode. dar haghighat natijeye yek kare farhangi va narm afzari e hokoomatist ...
goftane inke mas'alaye qomiathaa dar iran vojood nadarad sar dar zire barf kardan ast ke dardi ra dava nemikonad.
بعد از انقلاب، آذربایجان غربی 13 استاندار داشته که هیچکدام اهل این استان نبوده اند. حتی خاتمی بعد از رئیس جمهور شدن، مسوول حراست خودش را که سپاهی و اهل اصفهان بود، برای استانداری آذربایجان غربی انتخاب کرد. اگر واقعا مشکلی نیست، این رویکرد امنیتی مشکلزا خواهد شد (که ظاهرا شده). تفاوت رشد اقتصادی استان های فارس و غیر فارس کاملا مشهود است.
رشته و زبان ترکی برای اولین بار در تبریز حدودا 2 سال پیش به هنگام سفر علیف به تبریز راه اندازی شد. این در حالی بود که سال ها زبان ارمنی در تهران تدریس می شد.
ارسال یک نظر