یکی دو روز پیش یک سیدی پیدا کردم از عکسهای سفر چند سال پیشم به ایران. عکس این پایین هم مال آن موقع است در دفتر خبرگزاری شریفنیوز. آن موقع تو طبقهی اول مرکز معارف شریف بود. نمیدانم الانم همان جاست یا نه. خلاصه دیدن همخوابگاهیهای قدیمی همهی خاطرات گذشته را برای من زنده کرد. یاد آن موقعها که میشستیم و ساعتها تو سروکلهی هم میزدیم. البته هنوز هم خب اگر فرصتی بشود تو سروکلهی هم میزنیم!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
12 comments:
salam ...az onjayee ke mail deer be dasteton mirese...va ya shoma deer check mikonid...goftam behetoon begam ke jabave soaleton...are ast.man mail ham baratoon zadam
اون موقع ریش تراش اختراع نشده بوده؟ پس اینا که از کوی دانشگاه بلند کردین چی شد؟
یاسر جان، آخر اعتماد به نفس هستی.
دیگه کسی شک نمیکنه که از ایران پول میگیری...
salam,
jaalebe aksaran bachehaaye khaabgaah zanjan budan. vaaghean maayeye nange khaabgaahe maast.
این کامنتها هم خنده داره، هم گریه دار
یه توضیح کوچیک بگم. شاید با ربط، شایدم بی ربط باشه ولی بدک نیست بگم
من کاری به عقاید یاسر ندارم، با بعضیاشون موافقم و با بعضیاشون مخالف ولی این قضیه پول گرفتن دیگه خود خنده است. خیلی داییجان ناپلئونیه. بیشتر به درد مقاله های کیهان مانند میخوره
یاسر، اگه برای اینکه پایه خنده جور باشه، جواب نمیدی که هیچ (شدیدا کار میکنه) ولی بد نیست یه توضیحی بدی که ایران چی به چی بود و اضولا سیستم دانشگاههای اینجا چجوریه. صد البته بعدش یه قسمتی از این کامنتهای باحال کم میشه که خوب اونم معضلیه البته
خيلي خفني پسر!! اون دومي از سمت چپ ،سعيد نوريه نه؟
بابا خيلي خفني تو!!
یاسر،
یک جک با لهجه مشدی مگم، گوش مدیه!؟
مگن ترکه ریش مذاره، مره دم آیینه خودش مبینه، مگه "آی کمیته"!
حالا این برازر که باز شد مو این عکس رو که دیدم گفتم: "آی کمیته"
خدا رحم کنه، یاسر جان.... ما کارمون به این رفیقات افتاد خودت یک جورهایی، پل ارتباطی باش مراما!
پس اسامه کجاست؟
حضرتعالی مرکز ثقل این مسلمین هستید؟
پشت سرتان، سمت راست عکس، يک نوشته هست «سخنی با حزبالله» اينجا دفتر خبرگزاری بوده يا دفتر بسيج دانشجويی؟ در هر صورت شايد بسياری از دوستان خواننده ندانند که وضعيت دانشگاههای ايران چطوری است. انقدر هم که شما فکر کنيد دشمنی بين بسيجی و غيره! نيست، بالاخره بچهها با هم کنار میآيند.
ارسال یک نظر