سه‌شنبه، آذر ۱۰، ۱۳۸۳

مشکل ِ مملکت بیشتر از قانونِ اساسی، آن فکر آدم‌هایی است که باعث می‌شود این فراخوانِ تغییر قانون اساسی منتشر شود.
اول این که در مملکتی که قانون اجرا نمی‌شود مهم نیست که قانون اساسی چه باشد. قوانین خیلی از کشورهای توسعه‌یافته و دموکراتیک به مراتب بدتر از قوانین ایران است ولی این بلاهایی که سر ما می‌آید سر آن‌ها نمی‌آید. به مثال‌ها نگاه کنید. وقتی هیچ دلیل قانونی برای بستن روزنامه‌ها نباشد، قاضی به قانون اقدامات تامینی و امنیتی استناد می‌کند و با آن روزنامه‌ها را می‌بندد.
دوم این که قانون اساسی ِ بد معلول است و نه علت. قبلا می‌گفتیم شاه بد است. شاه رفت جمهوری اسلامی آمد. همان‌قدر که مشکلاتمان با رفتن شاه و آمدن جمهوری اسلامی حل شد، مشکلاتمان با دور انداختن ِ این قانون اساسی و نوشتن ِ قانون اساسی جدید حل می‌شود.
سوم این که پیشنهاد بدونِ راه‌حل به مفت هم نمی‌ارزد. فرض کنید من یک فراخوان بدهم برای بهتر شدن اوضاع. احتمالا خیلی‌ها از گروه‌های سیاسی مختلف هم امضایش
می‌کنند، ولی چه فایده.

راستی این ۵۵ میلیونی که به اینترنت دسترسی ندارند تکلیفشان چیست؟ چطوری پشتیبانی‌شان را از حضرات اعلام کنند؟

جمعه، آذر ۰۶، ۱۳۸۳

هفته‌ی پیش مصاحبه‌ای بود در هفته‌نامه‌ی شهروند با دکتر سهیمی، استادِ ایرانی دانشگاه USC که استدلال کرده بود ایران به انرژی اتمی احتیاج دارد و گاز و نفت کفاف نمی‌دهد. به نظر همه‌ی این حرف‌ها اشکالشان این است که در هزینه‌ها فقط هزینه‌ی دیوار و بتن ِ نیروگاه را حساب می‌کنند. هیچ‌کس هزینه‌های سیاسی و اجتماعی یک نیروگاه هسته‌ای را برای ایران حساب نمی‌کند. اصلا همین که تمام ِ دستگاه دیپلماسی ِ کشور باید تمام وقتش را برای این کار بگذارد خدا تومان هزینه است. این که کشورهای دیگر شما را تهدید می‌کنند و ریسک سرمایه‌گذاری در کشورتان بالا می‌رود هم هزینه است. این که همه‌اش در روزنامه‌های دنیا درباره‌ی ایران بنویسند هزینه است.

می‌گویند در یکی دو سال آخر‌ ِ رژیم شاه یک روز یک دفعه برق ِ تهران می‌رود. این متخصصان‌‌‌ِ ایرانی هم هر کار می‌کنند برق نمی‌آید تا این که متوسل به خارجی‌ها می‌شوند. حالا این دقیق همان زمانی است که شاه دارد نیروگاهِ بوشهر را می‌سازد و کلی نیروگاهِ اتمی ِ دیگر هم در ذهن دارد. یک دو سال بعد هم که انقلاب می‌شود.

سه‌شنبه، آذر ۰۳، ۱۳۸۳

دوشنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۳

این ماجرای اطلس نشنال جیوگرافیک هم نمونه‌ای است از ترکیب افراطی‌گری و نژادپرستی ایرانی. این که آدم بینید تعداد امضاها همین‌طور بیشتر می‌شود و آدم‌های بیشتری ایمیل را برای بقیه می‌فرستند هیجان‌انگیز می‌شود و به موج می‌پیوندد بدون این که اندکی بیشتر به موضوع بیندیشد. به نظر من هم به کار بردن کلمه‌ی خلیج عرب در پرانتز برای اطلس به لحاظ حرفه‌ای کار درستی است و هم به کار بردن کلمه‌ی اشغال و بقیه‌ی ماجرا.

ما هم که فعلا تمام انرژی و وقت‌مان را گذاشته‌ایم که مبادا این غرور ملی‌مان خدشه‌دار شود. فقط یک نفر لطفا حساب کند با این غرور ملی شکم چند نفر را می‌شود سیر کرد!

حرف‌های بیشترم را در این مقاله در FreeThoughts زده‌ام.

Noam Chomsky
امشب هم قرعه خورد به سخنرانی نوام چامسکی. من کلا از هیچ‌کدام از متفکران‌ِ چپ اصلا خوشم نمی‌آید، بویژه طرفدارانشان که به نظر من آخر‌ ِ بی‌سوادند. برگزارکننده آمده از فلانی تشکر می‌کند که توزیع بلیت برنامه را به عهده گرفته تا به Ticketmaster ، شرکتی که معمولا برای این کارهاست، پول نرسد. چون لابد مثلا corporation است! این بی‌سواد اگر دو تا کتابِ اقتصاد خوانده بود می‌فهمید این که مسوولان برگزار کننده بیفتند تو خیابان، بلیت فروشی که مثلا فلان شرکت سود نکند چیزی جز حماقت از نوع چپی‌اش نیست!

از سخنرانی چامسکی خیلی خوشم نیامد. یک سری بد و بیراه به آمریکا گفت و چند تا تکه‌ی بامزه. ولی هم خیلی خوب حرف می‌زد و هم فوق‌العاده باهوش و زیرک می‌نمود، بویژه جواب دادنش به سوال‌ها. خلاصه، این که سالن ِ چند هزار نفری دانشگاه با تقریب خوبی پر بود بی‌حکمت نبود.

سوال‌های مردم هم یکی از یکی مزخرف‌تر. یکی می‌گوید شما که از رسانه‌ها انتقاد می‌کنید خودتان نمی‌خواهید روزنامه منتشر کنید! آن یکی دیگر از چامسکی می‌خواهد یک راه‌حل کاملا عملی بدهد برای مردم حاضر درسالن برای مقابله با وضعیت اسف‌بار کنونی جهان و از این چرندیات!

شنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۳

Gary 
<br />sick
دیروز رفته بودم کنفرانس بیست‌ و پنجمین سالگرد گروگانگیری. گری سیک، از مشاوران کاخ سفید در ماجرای گروگانگیری، در سخنرانی‌اش یک حرف خیلی باحال زد. گفت ما آمریکایی‌ها یک‌بار در سال ۵۳ دولت ایران را سرنگون کردیم، ایرانی‌ها هم یک بار در سال ۷۹. خلاصه آن به این در. دیگر از هم طلبی نداریم. بهتر است دیگر هِی این ماجراها را به رخ هم نکشیم.

پنجشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۳

لیلی فرهادپور در کنفرانس زنان در تورنتو درباره‌ی یک نظرسنجی با موضوع زنانِ روزنامه‌نگار سخنرانی می‌کرد. می‌گفت از روزنامه‌نگارانِ مرد پرسیده که آیا دوست دارند همکار ِ زن در روزنامه داشته باشند، اکثرا جوابِ مثبت داده‌اند. بعد پرسیده چرا، مردها هم گفته‌اند چون زن‌ها فضایِ کار را تلطیف می‌کنند!

یکشنبه، آبان ۲۴، ۱۳۸۳

یک چند روزی است از در و دیوار ایمیل می‌آید که مجله‌ی نشنال جیوگرافیک به خلیج فارس گفته خلیج عربی و ما باید به آن‌ها اعتراض کنیم. به خودم می‌گویم مگر این حس ِ عرب‌ستیزیِ ما ایرانی‌ها یک خرده تحریک شود تا اندکی کار ِ جمعی بکنیم. وگرنه اگر قرار بر یک کار گروهی مثلا برای راه انداختن ِ یک NGO یا یک همکاریِ علمی و یا حتی یک بازیِ فوتبال باشد از ما که هیچ کاری بر نمی‌آید.

داشتم فکر می‌کردم شاید یک علت مقاومتِ ما ایرانی‌ها در برابر حمله‌ی عراق هم ربطی داشته باشد به عرب بودن عراقی‌ها. یعنی دیگر خفتِ زیر ِ تسلطِ اعراب بودن را هیچ جوری نمی‌توانیم تحمل کنیم. اگر ترک‌ها حمله کرده بودند احتمالا همان اول کشور را دودستی داده بودیم بهشان. به‌ویژه که دارند عضو اتحادیه‌ی اروپا هم می‌شوند!

پنجشنبه، آبان ۲۱، ۱۳۸۳

و این طُرفه‌ی روزگار است. دقیقا ۲۶ سال پس از روزی که پدر و مادرم به احترام ِ رهبر‌ ِ فلسطین نام ِ یاسر را برایم برگزیدند، عرفات درگذشت.

سه‌شنبه، آبان ۱۹، ۱۳۸۳

داشتم به دوستِ انگلیسیم می‌گفتم که عرفات نمادِ سال‌ها مبارزه‌ی مردم ِ فلسطین است. او هم گفت خُب اتفاقا همین نماد بودن است که مشکل ِ کل ِ ماجراست. احتمالا بدونِ عرفات و بدونِ هر نماد و تعصبی، فلسطینیان می‌توانند بهتر، معقول‌تر و واقع‌بینانه‌تر برای آینده‌ی سرزمینشان تصمیم بگیرند.

شنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۳

۱۳ آبان شده یک خاطره بگویم. رمضانِ چهار سالِ پیش بود. آن موقعی بود که هر جا هر مراسمی بود شرکت می‌کردم. در یک مسجدی در تورنتو که مال عرب‌ها بود یک روز شنبه از صبح تا افطار برنامه داشتند. کلی سخنرانی و کارهای مختلف دیگر تا موقع اذان که به ملت افطاری دادند.

من هم رفته بودم. جمعیت خیلی زیاد بود. احتمالا، تنها ایرانی و تنها شیعه‌یِ آن‌جا بودم. طوری که موقع نماز خواندن ترجیح دادم دست‌بسته نماز بخوانم. یک سخنران بود که در مورد جوانان و این که خیلی کارها می‌توانند بکنند و از این حرف‌های معمولی صحبت می‌کرد. یک دفعه نمی‌دانم چه شد اشاره کرد به ۱۳ آبان. گفت جوان‌های ایرانی، ۲۰ سال پیش اراده کردند و توانستند کلی برای آمریکا دردسر ایجاد کنند تا این که کارتر در انتخابات شکست خورد!

در آن جمع، تک و تنها کلی خلاصه حال کردم یکی از ایرانی‌ها تعریف کرد. حتی اگر برای چیزی باشد که نباید می‌کرد.

پنجشنبه، آبان ۱۴، ۱۳۸۳

چند تا کلمه هست که هر کس در صحبت‌هایش به دفعاتِ بیشتری از آن استفاده کرد، مطمئن باشید بی‌سوادتر است.

گفتمان، چالش، رویکرد ...

چهارشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۳

چند روز پیش سومین سالگرد این وبلاگ و اولین سالگرد قاصدک بود. این شب‌های احیا برای پایندگی‌شان دعا کنید.

قاصدک شماره‌ی جدید را حتما مطالعه بفرمایید. یک مقاله در آن نوشتم که تعداد دانش‌جویان ایرانی دانشگاه تورنتو را به ۸۰۰ نفر تخمین زده‌ام. تا حالا کسی را ندیدم که با تخمینی که زده‌ام موافق باشد. همه می‌گویند باید بیشتر باشد. به نظر من ایرانی‌ها یک مرضی دارند به اسم «خود زیاد تحویل گیری» که من سعی می‌کنم با آمار و اعداد نشان بدهم غلط است.