شنبه، مهر ۲۵، ۱۳۸۳
سر ِ صبح که میشود و میخواهم از خانه بزنم بیرون، چند تا چیز هست که باید حواسم باشد بردارم. اولی کلید در ِ اتاقم است. بعد کلید در ِ آزمایشگاه. ساعتم هم باید به دستم باشد و کیف پولم هم در جیبم. این ها را همراهم بردارم دیگر غمی ندارم. از دوشنبهی این هفته یک چیز ِ دیگر هم اضافه شد که برداشتنش از بقیه واجبتر است. یک حلقهی سفیدرنگ.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 comments:
ارسال یک نظر