جمعه، مرداد ۰۹، ۱۳۸۳

هر کسی از پنجره‌ی خودش دنیا را می‌بیند. این هم‌اتاقیِ من دیشب گیر داده بود که چرا جان کری در سخنرانی‌اش گفته ما الان می‌توانیم یک کتاب‌خانه را در تراشه‌ای به اندازه‌ی بند انگشت جا دهیم. می‌گفت هر کتاب یک مگابایت، هر کتاب‌خانه یک میلیون کتاب، می‌شود هزار گیگابایت. اندازه‌ی مایکرودیسک‌های ۲۵۰ گیگابایتی IBM بیست سی سانتی‌متری هست.

پنجشنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۳

چند ماهی است شیرِ آب آشپزخانه‌یمان چکه می‌کند. دیگر دارم جنون می‌گیرم. هم‌اتاقی‌ام هم تنبل است و شیرِ را محکم نمی‌بندد. صدای دل‌خراش چکه آزارم می‌دهد. پریروز رفتم دفترِ خوابگاه که بگویم بیایند واشرِ شیرِ آبمان را عوض کنند. دنبال فرمِ کاغذی‌ای گشتم که باید پر می‌شد. نبود. تارا، از کارمندهای خوابگاه گفت که دیگر از فرم‌های کاغذی خبری نیست. از این به بعد باید فرم‌ها را الکترونیکی پر کرد. آدرس وب‌سایت را داد، با شناسه‌ی کاربری‌ام و کلمه‌ی رمز.

آمدم سرِ کار، جایی که کامپیوتر بود. فهمیدم که تارا کلمه‌ی رمزِ هم‌اتاقی‌ام را داده. یک ایمیل زدم که لطفا مال خودم را بدهید. فردایش جواب داد که کلمه‌ی رمز من بهمان است. نشستم پشت کامپیوتر و فرم را پر کردم. نوشتم شما را به خدا، این واشر شیر ما را عوض کنید. ماجرای یک ماه پیش را هم یادآوری کردم.

حدود یک ماه پیش، زمانِ فرم‌های کاغذی، یک بار به خوابگاه گفته بودم که شیرِ آب چکه می‌کند. طرف که برایِ تعمیر آمده بود یادداشت گذاشته بود: « شیرِ آب‌ِتان سالم است. فقط محکم ببندیدش.» از آن موقع حوصله نکرده بودم دوباره فرم پر کنم، تا پریروز.

امروز یک ایمیل گرفتم. نوشته بود به تقاضایم رسیدگی شده و برای این‌که از وضعیتِ آن آگاه شوم بروم به فلان وب‌سایت. رفتم و بعد از وارد کردن شناسه و رمز و کلی تقه‌زدن، رسیدم به جایی که نتیجه‌ی بررسی را نوشته بود. « رفتیم، شیر آبی چکه نمی‌کرد. از هم‌اتاقی‌تان پرسیدیم. گِله‌ای نداشت. لطفا اگر مشکلی بود خبرمان کنید.»

 
از تَمی پرسیدم می‌داند نزدیک‌ترین جایی که واشر می‌فروشد کجاست؟

سه‌شنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۳

مردهای ایرانی خیلی که بخواهند نشان دهند برای مشارکتِ زن در امورِ خانواده اهمیت قایلند، می‌دهند Greeting پیام‌گیرِ تلفنِ خانه‌یشان را خانم‌شان بگوید.

کسی معادل‌ِ فارسی برای Greeting سراغ دارد؟

چهارشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۳

به قول یکی از بچه‌ها « فارنهایت ۱۱/۹ » بازتولیدِ همان « برنامه‌ی تلویزیونیِ هویت » است که این بار یک نفر برای بوش ساخته است.

یکشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۸۳

امیدوارم اتفاقات اخیر یک درسی باشد برای مردم که پس‌فردا اگر لازم شد بروند و در انتخابات ریاست‌جمهوری به امثال کروبی هم رای دهند. وگرنه باید مثل این دوست عزیزمان بگویند گورِ پدرِ مملکت با هفت جد و آبادش و هر چه زودتر از آن در روند.

جمعه، تیر ۲۶، ۱۳۸۳

در این نمودار شاخص توسعه‌ی انسانی که سازمان ملل منتشر کرده برای فلسطین از عبارت «سرزمین‌های اشغالی فلسطین Occupied Palestinian Territories» استفاده شده است. (منبع : فایل Pdf با حجم بالا، بروید به صفحه‌ی ۱۵۴)



چهارشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۳

یک دوست آلمانی دارم همه‌اش به این که من دستِ راستیم، متَََلک می‌اندازد. با این همه جالب بود چند روز پیش وقتی با دلِ خونی از سبزهای آلمان می‌گفت. تعریف می‌کرد این حزب سبز، سوسیال‌ دموکرات‌ها را راضی کرده‌است که مثلا تا ۱۵ سال دیگر همه‌ی نیروگاه‌های هسته‌ای را تعطیل کنند. می‌گفت برای کشوری که در ۲۰ کیلومتریش لهستان و چک با کلی نیروگاه هسته‌ای و به مراتب ناایمن‌تر وجود دارد تعطیل کردن این نیروگا‌ه‌ها احمقانه‌ترین کاری است که می‌توان کرد به‌ویژه این که قرار است به جای آن‌ها نیروگاه فسیلی ساخته شود که آلودگی نوع خودش را دارد. می‌گفت این سبزها حتی با تاسیس نیروگاه‌های بادی هم مخالفند چرا که نیروگاه بادی جای زیادی می‌گیرد و اکوسیستم منطقه را به‌هم می‌زند.

خلاصه بنده از این که یک نفر اندکی بدوبیراه به این سبزها گفت بسی مسرور و شادمان گشتم.

سه‌شنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۳

رفیق، اگر منظورت از چند نوشته‌ی تازه‌ات منم، با صدای بلند بگو. توپخانه‌ی طرف ما هم آتشش به راه است.
اگر به خاطرت بیاید، اولین بار یک نوشته آغازگرِ دوستیمان شد. با همین نوشته‌ها هم می‌توان ادامه‌اش داد.

توضیحات : خیلی جدی نگیرید! یک‌کم خودم را زیادی تحویل گرفته بودم!

یکشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۳

ظهر پا می‌شوی می‌روی جشنواره‌ی خیابانی. همه در خیابان می‌رقصند در حالی که یک دسته دارد آواز می‌خواند. عصر هم می‌روی مراسم بزرگداشت ۱۸ تیر. سخنران‌ها که حرفشان تمام شد با یک شمع و یک پلاکارد می‌روی روبروی مجلس نمایندگان انتاریو و شروع می‌کنی با دوستانت گپ زدن. بعد از یکی دوساعت دوباره با بقیه می‌روی به ادامه‌ی جشنواره‌‌ی خیابانی و آخرین انرژیت را هم صرف رقصیدن می‌کنی. بعد هم یک شام اساسی در یک رستوران مشتی و شب نشینی در خانه‌ی رفقا به صرف پوکر.

مرده‌شور بزرگداشت ۱۸ تیر در تورنتو را ببرند. شاید هم مرده‌شور مراسم قبل و بعدش را.

پنجشنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۳

با این همه دانشگاهی که در هر دهاتی تاسیس شده، درصدِ نیرویِ کار که در ایران مدرکِ دیپلم و بالاتر دارند ۱۸٪ است. این عدد برای آمریکا ۸۴٪ است. (منبع : مجله‌ی رهیافت «PDF»)