پنجشنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۳

چند ماهی است شیرِ آب آشپزخانه‌یمان چکه می‌کند. دیگر دارم جنون می‌گیرم. هم‌اتاقی‌ام هم تنبل است و شیرِ را محکم نمی‌بندد. صدای دل‌خراش چکه آزارم می‌دهد. پریروز رفتم دفترِ خوابگاه که بگویم بیایند واشرِ شیرِ آبمان را عوض کنند. دنبال فرمِ کاغذی‌ای گشتم که باید پر می‌شد. نبود. تارا، از کارمندهای خوابگاه گفت که دیگر از فرم‌های کاغذی خبری نیست. از این به بعد باید فرم‌ها را الکترونیکی پر کرد. آدرس وب‌سایت را داد، با شناسه‌ی کاربری‌ام و کلمه‌ی رمز.

آمدم سرِ کار، جایی که کامپیوتر بود. فهمیدم که تارا کلمه‌ی رمزِ هم‌اتاقی‌ام را داده. یک ایمیل زدم که لطفا مال خودم را بدهید. فردایش جواب داد که کلمه‌ی رمز من بهمان است. نشستم پشت کامپیوتر و فرم را پر کردم. نوشتم شما را به خدا، این واشر شیر ما را عوض کنید. ماجرای یک ماه پیش را هم یادآوری کردم.

حدود یک ماه پیش، زمانِ فرم‌های کاغذی، یک بار به خوابگاه گفته بودم که شیرِ آب چکه می‌کند. طرف که برایِ تعمیر آمده بود یادداشت گذاشته بود: « شیرِ آب‌ِتان سالم است. فقط محکم ببندیدش.» از آن موقع حوصله نکرده بودم دوباره فرم پر کنم، تا پریروز.

امروز یک ایمیل گرفتم. نوشته بود به تقاضایم رسیدگی شده و برای این‌که از وضعیتِ آن آگاه شوم بروم به فلان وب‌سایت. رفتم و بعد از وارد کردن شناسه و رمز و کلی تقه‌زدن، رسیدم به جایی که نتیجه‌ی بررسی را نوشته بود. « رفتیم، شیر آبی چکه نمی‌کرد. از هم‌اتاقی‌تان پرسیدیم. گِله‌ای نداشت. لطفا اگر مشکلی بود خبرمان کنید.»

 
از تَمی پرسیدم می‌داند نزدیک‌ترین جایی که واشر می‌فروشد کجاست؟