یکشنبه، آذر ۱۶، ۱۳۸۲

دیروز رفته بودم‌ سخنرانی دکتر عطا هودشتیان درباره "مدرنیته، جهانی‌شدن و ایران". وارد جلسه که شدم یکی از بچه‌ها رو کرد به من و پرسید که آیا می‌شود یک نفر سخنرانی را ترجمه کند و یا حتی سخنران اصلا به جای فارسی به انگلیسی صحبت کند. فهمیدم ماجرا این است که یک نفر خارجی از روی وب‌سایت کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو که برگزار کننده مراسم بود خبردار شده و به خیال این که سخنرانی به زبان انگلیسی است پاشده آمده است. من هم بعد از یک خرده علاف کردن گفتم که شرمنده ولی الان هیچ کاری نمی‌شود کرد.

بر خلاف انتظار این موجود گفت اشکالی ندارد و همانجا نشست! بعد برای این که ماجرا از این که هست ضایعتر نشود این دوست بنده هم نشست کنارش و هر یک پانزده دقیقه یک جمله‌ای ترجمه می‌کرد. یک نیم ساعت گذشت دوست بنده که کار داشت رفت و به من گفت که وقتی تمام شد هوای این بنده خدا را داشته باشم چون می‌خواهد سوال بپرسد!! به پرسش و پاسخ که رسید بنده هم خودم را زدم به نفهمی و بعد از یک نیم ساعت خودم هم پاشدم آمدم بیرون. حالا باید از بچه‌ها بپرسم که این طرف از آخر سوال پرسید یا نه.

این جسارت -شاید هم حماقت- بعضی از این خارجی‌ها خیلی موقع‌ها تحسین‌آور است. من که فارسی می‌فهمیدم هیچ از صحبت این آقای هودشتیان متوجه نشدم. یعنی راستش را بخواهید تا حالا هر سخنرانی درباره مدرنیته در عمرم رفته‌ام خوشم نیامده‌است. من همین دعوای این نبوی با آن نبوی را به این سخنرانی‌های فلسفی ترجیح می‌دهیم. ما را به ادا اطوارهای روشنفکری نیامده. هر که را برای کاری ساخته‌اند.البته بماند سخنران هم به نظرم مزخرف زیاد می‌گفت.