ماجرای اعدام بهنود شجاعی رو دربارهاش میخوندم، متوجه شدم که گویا مانند ماجرای اعدام نوجوان قبلی، رسانهای شدن ماجرا از دلایل این اتفاق بوده است. موضوع اینه که رسانهها و افکار عمومی برای متوقف کردن حکم اعدام به اشتباه تصویر معصومانهای رو از قاتل میسازند که باعث شاکی شدن جدی خانوادهی مقتول میشود، طوری که این دفعه مادر و پدر مقتول حاضر میشن خودشون زیر پای بهنود شجاعی رو بر طناب دار خالی کنن. مشکل این جاست که قوانین مجازات ایران خیلی صفر و یکی است و اگه پدر و مادر مقتول رضایت بدن، اون وقت قاتل به مانند یک قهرمان از زندان آزاد میشود. خلاصه به نظرم مملکتمون هزار تا عیب و ایراد داره و هر جاش رو بگیری از یه سوراخ دیگه چکه میکنه. پیچیده شدن ماجرای اعدام بهنود هم از این نوع است.
صد البته این چه نوشتم بیشتر ذکر رویدادی است که اتفاق افتاده. وگرنه بندهی حقیر با اعدام که هیچ اصلا با هر نوع مجازاتی مخالفم. هر چه میگذره اعتقادم به جبر روزگار بیشتر میشه و به اختیار آدمیان کمتر. نه قاتل و نه دزد که از تولد قاتل و دزد نشدهاند. همهاش این محیط لامصب است. هیچ کس رو به این خاطر که در محیط بدی بزرگ شده ( که باعث شده او عملی نادرست رو انجام بده) نمیشه مجازات کرد.
صد البته این چه نوشتم بیشتر ذکر رویدادی است که اتفاق افتاده. وگرنه بندهی حقیر با اعدام که هیچ اصلا با هر نوع مجازاتی مخالفم. هر چه میگذره اعتقادم به جبر روزگار بیشتر میشه و به اختیار آدمیان کمتر. نه قاتل و نه دزد که از تولد قاتل و دزد نشدهاند. همهاش این محیط لامصب است. هیچ کس رو به این خاطر که در محیط بدی بزرگ شده ( که باعث شده او عملی نادرست رو انجام بده) نمیشه مجازات کرد.