دقت کردین اوباما تو همهی سخنرانیهاش حتما یه بدوبیراهی به CEO شرکتهای بزرگ میگه که چه میدانم اینا کلی پول درمیارن و برای خودشون امتیاز دارن. همش هم هی میگه middle class. من یکی که یاد اتحاد جماهیر شوروی میفتم. به این که مککین عوضیه کاری ندارم ولی این دریوریهای اقتصادیِ اوباما هم رو نِروِ آدم دست راستیای مثل من میره!
چهارشنبه، مهر ۱۷، ۱۳۸۷
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
5 comments:
مگه دست راستی هام "نِرو" دارن.
اتفاقا تیم اقتصادی اوباما خیلی بهتر از تیم مک کین است. اولا که نباید حرف های شعاری زمان کمپین را با برنامه ی اقتصادی کاندیداها اشتباه گرفت. دوما، این قضیه ی «سی ای او» ها اصلا حرف پرتی نیست، حتا از دیدگاه کاپیتالیستی. یکی از دلایل اصلی بحران مالی فعلی این بود که انگیزه های تصمیم گیرنده های سیستم مالی آنها را به سمت ریسک پذیری بیش از حد سوق میداد. بدترین نمونه ی این مشکل قضیه ی «گولدن پاراشوت» برای سی ای او هاست. بنابراین به نظرم اصلا غیر منطقی نیست سعی کردن در حذف چنین امتیازاتی...
In order to accept the responsibility, CEO must have certain measures of authority in following his/her vision for the company. If a CEO is bringing years of his/her proven experience to the helm of a company promising to take the company to the next level, he/she is in effect risking his/her career on this effort, because no one hires a defeated CEO. This is why the last thing a professional CEO wants to see is to have the board and the shareholders start second guessing his/her decisions when the going gets tough. This is when the golden parachute starts making sense. In principle it guarantees that the shareholders recognize that there is a price to pay if some of them start becoming back seat drivers and meddling/second guessing the CEO, to the extent that it starts interfering with his/her decision making process.
مشارکت دست راستی حساب میشه؟ لااقل در امور اقتصادی؟ حالا میخواهی تغییر جهت بدهی که ربطی به انتخابات آمریکا نداره؟
ارسال یک نظر