پنجشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۵
تاریخ انقلاب فرهنگی
این شنبه قسمت دوم سخنرانی دکتر ملکی دربارهی تاریخ انقلاب فرهنگی است. اگر به تاریخ علاقهمندید، حتما جلسه رو بیایید. اطلاعات بیشتر در اینجا.
Labels:
آگهی
دوشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۵
"out of touch with reality in Iran"
نقدی بر مستند Out in Iran، به ترتیب وقوع زمانی در فیلم. باشد که سازنده بُوَد! پاسخ فرید سیبیسی کارگردان این مستند به این نوشته رو هم در اینجا بخوانید. ممنون از پاسخ.
۱) مستند با پخش اذان در پسزمینهی شهر تهران شروع میشود و سپس تصویر روی صحنههای شکنجه و اعدام میرود. اذان نماد اسلام است و تنها مفهوم این همزمانی این است که اسلام دین ِ شکنجه و اعدام است. براستی چه نیازی است به چنین پیامی در این شرایط؟
۲) در فیلم با دبیر سازمان همجنسگرایان ایرانی صحبت میشود. نام ایشان هم در وبسایت این گروه هست و هم در بسیاری از نشریات دیگر و خلاصه چیز مخفیای نیست. تصویر ایشان هم در فیلم نشان داده میشود ولی ناگهان گفته میشود که فامیل وی به خاطر امنیت خانوادهاش در ایران ذکر نمیشود. چرا؟ جز این که صداقت را قربانی کنیم تا تصویر ایران را هرچه وحشتناکتر نشان دهیم.
۳) یکی از چهار شخصیت اصلی که در فیلم مصاحبه میشود، یک همجنسگرای فاحشه است. سوال این که فاحشهگری چه ارتباطی به مسالهی همجنسگرایی دارد؟ مثل این که مستندی دربارهی زنان ساخته شود و با چهار نفر صحبت شود که یکی فاحشه باشد. اصلا چرا چنین مستندی به دنبال یک دکتر یا مهندس همجنسگرا نمیرود و به جایش یک فاحشه را انتخاب میکند؟ و راستی، بررسیِ امنیت نداشتن یک فاحشهی همجنسگرا در ایران اولویت چندم ماست؟!
۴) از قول همین شخص نقل میشود که پنج بسیجی او را به اتاقی بردهاند و به او تجاوز کردهاند. بعد این فرد به پلیس شکایت میکند که مورد اعتنا قرار نمیگیرد. سوال این است که نسبت به صحت چنین ادعایی چه اندازه اطمینان وجود دارد که این چنین در مستند گنجانده میشود؟
۵) در فیلم به دفعات صحنهی اعدام دو جوان مشهدی نشان داده میشود. ادعای حکومت ایران این بود که این دو به دلیل تجاوز به کودکان اعدام شدهاند. هیچ اشارهی صریحی در فیلم به این موضوع نمیشود و بلکه سعی میشود این گونه به بینندگان القا شود که این دو فقط به دلیل همجنسگرایی اعدام شدهاند. چرا؟ بویژه که این صحنه نه یک بار که دست کم پنج بار نشان داده شد، با تصاویری که هر بینندهای را منقلب میکرد. چرا داستانِ این اتفاق بدون صداقتِ کافی نقل شد؟
۶) سرتاسر ِ مستند به دنبال نشان دادن تصویر یک کشور پلیسی و مخوف از ایران است. در فیلم شصت بار به این موضوع اشاره شد که ما تصویر شما را نشان نمیدهیم، طرف عینک دودی میزد که شناخته نشود، یکی دیگر صورتش را نشان نداد، آخر فیلم هم برای دفعهی دهم اشاره شد که تصویر هر که را نشان دادیم خودش راضی بود و ... . یک شخصیت شجاع هم بود که بنا به احساس وظیفه صورتش را از دوربین مخفی نمیکرد (که البته چنان چه واضح بود اعلام شد ایشان دو ماه پیش پناهندگی گرفتهاند!). نکتهی جالب این که خود فیلم با خودش در تناقض بود. در جایی دیگر کافیشاپها و پارکهایی را نشان میداد که همجنسگراها در آن جمع میشدند و رفتوآمد میکردند. راستی، شما از ایرانیهایی که در کانادا زندگی میکنند و پاسپورت اینجا را هم دارند و پنج سالی یه بار هم به ایران نمیروند، اگر توانستید یه عکس در یک جلسهی عمومی بیندازید، بعد میآییم در مورد این مستند هم صحبت میکنیم.
۷) فیلم در استناد به اسلام با یک امامجماعت ناآشنا (به قول نیکآهنگ گیج و گولی) صحبت میکند که فقط در یک جمله میگوید در اسلام همجنسگرایی نداریم. من به این میگویم تحلیل سطحی، بویژه وقتی که آن را کنار اذانِ اول مستند هم قرار دهیم. مگر اصلا در کدام یک از ادیان همجنسگرایی داریم که حالا در اسلام نداریم!
۸) در جمهوری اسلامی همجنسگراها از آزادی بسیار بیشتری برخوردارند تا روزنامهنگاران و فعالین سیاسی و حتی دگرجنسگراها. به قول دوستی، دو تا همجنسگرا راحتتر میتوانند با هم خوش بگذرانند تا یه دختر و پسر! حتی در خود فیلم هم میشد دید که همجنسگراها با هم پارک یا کافیشاپ میروند. تکیه به این که در قانون ایران مجازات همجنسگرایی اعدام است،گیر بیموردی است به این دلیل واضح که اصلا امکان تشخیصش وجود ندارد و در عمل هم اجرا نمیشود یا اگر بشود بسیار بسیار به ندرت. این که شخصیت اصلی فیلم در انتها میگوید که آرزو دارد روزی در ایران ازدواج رسمی کند و بچه به فرزندخواندگی قبول کند یک ژست سوپرروشنفکرانه در وضعیت کنونی ایران است. خلاصهی کلام نشان دادن تصاویر شکنجه و اعدام هیچ تناسبی با وضعیت کنونی همجنسگراها در ایران ندارد.
۹) و کلام آخر این که برای نشان دادن تضییع حقوق بشر در ایران راههای زیادی هست که در عین حال کمکی هم به پروپاگاندای جنگطلب آمریکایی نکند. همچنانکه بسیاری از فعالین سیاسی در داخل و خارج از ایران در این راه مبارزه میکنند. میتوان بدون خرق واقعیت و نشان دادن تصاویری غلوآمیز هم به دفاع از حقوق بشر برخاست.
یکشنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۵
اظهار تاسف
یه میلیون آدم میرن راهپیماییِ ضد جنگ، بعد این دوست عزیز ما به ده دقیقه تمام زحمات اون یه میلیون رو نابود میکنه! فعلا باید برم بخوابم! فقط خواستم اظهار تاسف عمیق خودم رو از مستند تلویزیونی امشب که دربارهی همجنسگرایان ایرانی ساخته شده بود، اعلام کنم. مستندی یکطرفه با کلی اطلاعات غلط و ارایه دهندهی تصویری غلطتر از ایران که در نهایت فقط به درد پروپاگاندای آمریکایی میخوره.
حریم خصوصی کشک!
مسوولین وبسایت همشهری فکر کنم به شدت در فکر تشکیل خانواده و سنت حسنهی ازدواجند. تو فرم «ارتباط با ما» اسم رو پرسیدهاند، متن رو و وضعیت تاهل!
Labels:
روزمره
شنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۵
دربارهی جمعپذیری دینداری و عقلانیت
امروز عصر سخنران جلسهی کانون ایرانیان دانشگاه تورنتو دکتر محمدامین احمدی هست. این دومین روحانی است که در جلسات کانون صحبت میکند و در هر دو مورد هم بنده در برگزاری جلسات کمک کردم! البته این دفعه با دفعهی پیش خیلی فرق میکند. دفعهی گذشته سخنران حجتالاسلام پناهیان بود که خب معرف حضور دوستان هستند. این دفعه دکتر احمدی هست که دکترای فلسفه داره و از همکاران دکتر ملکیان و کدیور بوده. موضوع سخنرانی هم به طور خلاصه اینه که آیا آدم دیندار میتونه یه آدم عقلانی هم باشه!
چهارشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۵
در یه قدمی میلیونر شدن
یه ایدهی عالی که باهش میشه میلیونر شد.
طراحی یه کارت هوشمند (Smart Card) که بشه روش فاکتورهای خرید رو ذخیره کرد. این طوری هر جا خرید میرید کارتتون رو هم میدید به آدم پشت دخل که در یه ثانیه اسکن کنه و اطلاعات خریدتون رو بفرسته اون تو. این طوری هر وقت خواستین یه جنسی رو پس بدین دیگه فقط کافیه این کارت هوشمندتون رو نشون بدین! بدین ترتیب دیگه مجبور نیستین یه جعبه یا کیسه پلاستیک داشته باشین که توش صد تا تکه کاغذ مربوط به فاکتورهای مختلف باشه.
یه چند تا اشکال کوچولو (امکان گم شدن، ضرر اولیهی مغازههایی که به این طرح بپیوندند و برای همین عدم تمایل اولیهشون و ... ) وجود داره که هیچکدام چیزای جدیای نیستن.
طراحی یه کارت هوشمند (Smart Card) که بشه روش فاکتورهای خرید رو ذخیره کرد. این طوری هر جا خرید میرید کارتتون رو هم میدید به آدم پشت دخل که در یه ثانیه اسکن کنه و اطلاعات خریدتون رو بفرسته اون تو. این طوری هر وقت خواستین یه جنسی رو پس بدین دیگه فقط کافیه این کارت هوشمندتون رو نشون بدین! بدین ترتیب دیگه مجبور نیستین یه جعبه یا کیسه پلاستیک داشته باشین که توش صد تا تکه کاغذ مربوط به فاکتورهای مختلف باشه.
یه چند تا اشکال کوچولو (امکان گم شدن، ضرر اولیهی مغازههایی که به این طرح بپیوندند و برای همین عدم تمایل اولیهشون و ... ) وجود داره که هیچکدام چیزای جدیای نیستن.
Labels:
ایده
دوشنبه، بهمن ۲۳، ۱۳۸۵
...
« ... میبینم تو هم که دنبال پول و این چیزا افتادی. همهاش تو وبلاگت از بیزینس پلن و این خزعبلات حرف میزنی. یه چند سال دیگت رو میبینم که داری مثل سگ تو یه کمپانی کار میکنی و هی حرص و جوش میخوری که وای قیمت سهام فلان جا آمد پایین، فلان جنسمون رو نخریدن. هر روز پنج صبح میری سر کار و هشت شب برمیگردی. پس کجا رفت اون آرمانهات پسر ...»
Labels:
چرت و پرت
یکشنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۵
شنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۸۵
مسابقهی طرح تجاری!
حقیر که میبینین عقدهی شرکت در یک مسابقهی طرح تجاری! (Business Plan Competition) دارم. کلی هم ایده دارم ولی همهاش یه جورایی ایدهی خدماتی (Service-based) هستند و مال تو ایرانه و بدرد مسابقههای اینجا نمیخوره. یه دونه از این مسابقهها هست که تا آخر این ماه باید برایش دو صفحه Business Description نوشت و چون محدوده، احتمال بردن درش هم نسبتا خوبه. جایزهاش هم ۱۰ هزارتاست که البته این جور مسابقهها جایزهاش خیلی مهم نیست. مهم اون راهنماییها و معروف شدن و این چیزهاست که ارزش داره. خلاصه کلام این که اگه یه ایدهی تجاری تکنولوژیکی Technology-based دارید و نمیدونید باید چیکار کنید بیاید با هم شریک شیم. من همهی کارهای Business Plan نوشتن و بازار رو مطالعه کردن! (Market Research) و الخ رو انجام میدم و شما فقط اون ایدهی اول رو بگین (ماشاا... ماها که خدای ایده دادنیم). هر چی هم بردیم یه جوری که خودتون راضی باشید قسمت میکنیم. فقط ایدهتون یه جوری باید مربوط به تحقیقات دانشگاهیتون باشه که شانس بردن بالا بره. ایدههای خیلی هوشمندانه که همین جوری یه روز تو خیابون به ذهنتون رسیده بدرد نمیخوره.
راستی کسی میدونه معادل فارسی Business Development (مثلا در Business Development Manager) چیه؟ همچنین معادل فارسی Director ( در مقابل Manager)
راستی کسی میدونه معادل فارسی Business Development (مثلا در Business Development Manager) چیه؟ همچنین معادل فارسی Director ( در مقابل Manager)
چهارشنبه، بهمن ۱۸، ۱۳۸۵
کارتاسکنکن فارسی!
کسی میدونه Business Card Scanner ای که کارتهای فارسی رو بخونه وجود داره؟ اگه نیست بیاین با هم بسازیمش پولدار بشیم.
این هم یه تحلیل ِ بازار برای همچنین محصولی: نکتهی مثبت اینه که بازار بیرقیبه و هرکی اول واردش بشه تا مدت زیادی برنده است. سرمایهگذاری اولیه برای تولید همچنین چیزی بالاست و هیچ شرکتی ریسک نمیکنه وارد بازاری بشه که قبلش دست یه شرکت دیگه هست.
اشکالش اندازهی بازاره. مشتریها احتمالا مدیران جوانی خواهند بود که از کامپیوتر هم زیاد استفاده میکنند. همچنین افرادی برایشان راحتتره که با انگلیسی کار کنند و ترجیح میدن معادل انگلیسیاش رو بخرن و اون ور ِ انگلیسی ِ کارتها رو اسکن کنند. شاید بهتر باشه بریم یه شرکت واردات بزنیم پس.
Labels:
ایده
یکشنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۵
از دفاع از براندازی تا مخالفت با انقلاب فرهنگی!
جلسهی دیروز از بابت شرکتکنندگان اکیدا تاسفبار بود! خود سخنرانی با یک مقدمهی نسبتا طولانی آغاز شد و سپس با خاطرهگویی ادامه یافت. من خودم از شنیدن خاطرات دوران انقلاب خیلی لذت میبرم و برای همین از جلسه خیلی خوشم اومد اگر چه متوجه شدم خیلیها هم راضی نبودند. به هرحال این برنامه ادامه دارد و قرار شد یه جلسهی دیگر هم بگذارند.
قسمت مهم ماجرا پرسش و پاسخ بود. جو جلسه کاملا جو براندازانه بود! وقتی این بهمن بنده خدا از دکتر ملکی برای تحریم انتخابات انتقاد کرد، بدجوری ناجوانمردانه مورد هوی! حضار قرار گرفت. آخر جلسه هم یک نفر پا شد و بدون وقت قبلی شروع کرد به حرف زدن. از قول جوانهای ایران! هم گفت که همه نه طرفدار جمهوری اسلامیاند و نه اصلاحات، فقط براندازی میخواهند!! بعد هم شرکتکنندگان یه کف اساسی برای ایشان زدند.
برای من خیلی جالبه که یه عده همین جور به انقلاب فرهنگی بد و بیراه میگویند و بعد برای براندازی کف میزنند. براندازی جمهوری اسلامی اسم دیگهاش انقلابه. یه همچنین ساختار در همتنیدهای (ایول کلمه) از روحانیت و بازار و دولت و بسیج و ... رو بخواین بربیندازید باید انقلاب کنید وگرنه خودتون رو مسخره کردهاید. خب همین حاکمیت تو دانشگاهها هم کلی استاد و تشکل و بسیج و غیره داره که مسلما مشمول پروسهی براندازی جمهوری اسلامی میشن. به هم چین کاری هم میگن انقلاب فرهنگی. حالا شما ممکنه از جمهوری اسلامی بهتر عمل کنید و برای این کار به جای ۳ سال مثلا یک سال یا شش ماه در دانشگاهها رو ببندید. اونا هم که سال ۵۹ انقلاب فرهنگی کردند برای قشنگی که دانشگاهها رو تعطیل نکردن. داشتن رژیم شاه رو برمیانداختن!
قسمت مهم ماجرا پرسش و پاسخ بود. جو جلسه کاملا جو براندازانه بود! وقتی این بهمن بنده خدا از دکتر ملکی برای تحریم انتخابات انتقاد کرد، بدجوری ناجوانمردانه مورد هوی! حضار قرار گرفت. آخر جلسه هم یک نفر پا شد و بدون وقت قبلی شروع کرد به حرف زدن. از قول جوانهای ایران! هم گفت که همه نه طرفدار جمهوری اسلامیاند و نه اصلاحات، فقط براندازی میخواهند!! بعد هم شرکتکنندگان یه کف اساسی برای ایشان زدند.
برای من خیلی جالبه که یه عده همین جور به انقلاب فرهنگی بد و بیراه میگویند و بعد برای براندازی کف میزنند. براندازی جمهوری اسلامی اسم دیگهاش انقلابه. یه همچنین ساختار در همتنیدهای (ایول کلمه) از روحانیت و بازار و دولت و بسیج و ... رو بخواین بربیندازید باید انقلاب کنید وگرنه خودتون رو مسخره کردهاید. خب همین حاکمیت تو دانشگاهها هم کلی استاد و تشکل و بسیج و غیره داره که مسلما مشمول پروسهی براندازی جمهوری اسلامی میشن. به هم چین کاری هم میگن انقلاب فرهنگی. حالا شما ممکنه از جمهوری اسلامی بهتر عمل کنید و برای این کار به جای ۳ سال مثلا یک سال یا شش ماه در دانشگاهها رو ببندید. اونا هم که سال ۵۹ انقلاب فرهنگی کردند برای قشنگی که دانشگاهها رو تعطیل نکردن. داشتن رژیم شاه رو برمیانداختن!
Labels:
سیاست
جمعه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۵
انقلاب فرهنگی
سخنرانی دکتر محمد ملکی دربارهی تاریخ انقلاب فرهنگی در ایران. شنبه ساعت ۴ تا ۶ بعدازظهر اتاق ۱۲۰۰ ساختمان بیهن! در دانشگاه تورنتو.
بریم که لااقل وقتی نوبت انقلاب کردن نسل ما شد، بدونیم بعدش چطوری انقلاب فرهنگی کنیم. ولی انصافا فکر میکنید اگر حکومت عوض شه و یه عده دیگه بیاین سر کار اونا نمیآن یه سال دانشگاهها را ببندن، همهی استادهای حزباللهی و همکارهای احمدینژاد در علم و صنعت رو بندازن بیرون و بعد هم کتابهای معارف و اخلاق رو عوض کنن بهجاش چه میدانم کتاب نقاشی و آواز بذارن!
بریم که لااقل وقتی نوبت انقلاب کردن نسل ما شد، بدونیم بعدش چطوری انقلاب فرهنگی کنیم. ولی انصافا فکر میکنید اگر حکومت عوض شه و یه عده دیگه بیاین سر کار اونا نمیآن یه سال دانشگاهها را ببندن، همهی استادهای حزباللهی و همکارهای احمدینژاد در علم و صنعت رو بندازن بیرون و بعد هم کتابهای معارف و اخلاق رو عوض کنن بهجاش چه میدانم کتاب نقاشی و آواز بذارن!
Labels:
آگهی
اشتراک در:
پستها (Atom)