جمعه، دی ۲۱، ۱۳۸۰

همانطور که مثلا صدا و سيما با پخش آهنگهاي ضعيف و سطحي، نقش مهمي در پايين آوردن سليقه هنري مخاطبان خود دارد، رسانه هاي ديگر هم مي توانند با انتشار مطالب بي کيفيت سليقه خوانندگان خود را تغيير دهند. نمونه اش سايت گوياست که با وجود اين که در اندازه هاي يک رسانه پر مخاطب است، هيچ شوراي سردبيري ندارد. اين سايت براي چاپ يک مطلب به اين تفکر اشتباه که مثلا بايد هر کس بتواند بدون ترس از سانسور هر حرفي مي خواهد بزند تنها معيارش عدم اهانت است. از اين روست که اکنون بخش خبر اين سايت ملغمه اي از مطالب کاملا متفاوت، بدون ارتباط و با سطح کيفي مختلف است و مي توان گفت مشخص نيست مخاطبان اين رسانه قرار است چه طيفي از جامعه باشند؟ از سويي يک خواننده وقتي وارد سايت مي شود نمي داند که چه مطالبي ارزش خواندن دارد و براي فهميدن اين موضوع چاره اي جز اين که تمام مطالب را بخواند ندارد
مزاياي فراوان اين سايت باعث شده است که نقايص آن پوشيده بماند. زمان آن رسيده است که اين سايت به طور انتقادي از سوي خوانندگانش بررسي شود. گويا اگر مي خواهد که پرمخاطب ترين رسانه اينترنتي ايراني باشد بايد ملزومات يک رسانه را نيز را رعايت کند.

یکشنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۰

يکي از روزنامه هاي محافظه کاران نوشته است که از ميان 60 نماينده مجلسي که از شهرام جزايري رشوه گرفته اند 58 نماينده اصلاح طلب و 2 نماينده محافظه کار بوده اند. به فرض صحت، اين ادعا اعتراف به اين واقعيت است که اکثريت بلامنازع مجلس در اختيار اصلاح طلبان است، چرا که امروزه اين امر پذيرفته شده اي است که فساد مالي معمولا ارتباطي به وابستگيهاي سياسي ندارد و توزيعش در ميان سياستمداران جناحهاي مختلف تقريبا يکنواخت است.

در خبرها آمده است که بر طبق دستورالعمل شوراي عالي انقلاب فرهنگي اهانت به رهبري و مراجع تقليد - و البته ده بيست مورد ديگر- از موارد ممنوع شده مراکز کافي نت محسوب مي شود.
اولا ما نفهميديم که جه لزومي دارد يک همچنين موضوعي در ابتداي هر قانوني يادآوري شود. در اين صورت بايد اول اين مصوبه همچنين يادآوري کرد که صاحبان کافي نت ها نبايد دزدي کنند، رشوه بگيرند و يا مثلا مغازه کناريشان را آتش بزنند.
و اما دوم اين که مگر کافي نت ها مي توانند به مردم عادي اهانت کنند که حالا رهبري و مراجع تقليد مثتثني شده اند؟

احساس مي کنم که اگر چند سال ديگر در اين مملکت غريبه زندگي کنم ديگر صلاحيت اين را ندارم که درباره مسايل ايران اظهارنظر کنم حتي با اين که روزي چندين ساعت اخبار ايران را از اينترنت مي خوانم. از آنجا که در ايران فرهنگ شفاهي رايج است براي درک فضاي سياسي ايران بايد روزي يک ساعت در تاکسي به حرفهاي آقاي راننده گوش کرد، در خيابانهاي جنوب شهر دعواي مردم را نگاه کرد، به فحشهايي که مي دهند گوش کرد و در چهارشنبه سوري به ميان جوانان رفت و با آنان شادي کرد و از پليس کتک خورد.

به من حق بدهيد که دچار سرگيجه بشوم وقتي مي بينم که بعضي از کساني که سالهاست در خارج از ايران زندگي کرده اند به راحتي از قول مردم ايران حرف مي زنند، براي حل تمامي مشکلات مملکت در پنج دقيقه نسخه مي پيچند و بقيه را به بي عرضه گي متهم مي کنند.