سه‌شنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۸۱

هر کار مي کنم مي بينم اصلا حوصله نمي کنم مصاحبه با فلاحيان را در سايت گويا بخوانم. به نظرم مي آيد که هيچ حرف جديدي در مصاحبه نخواهد بود، حتي اگر فلاحيان اعتراف کند که خيلي ها را کشته است. من همه اين ها را از قبل مي دانستم.

مصاحبه اي که پيام فضلي نژاد با فلاحيان کرده است سه چهار سال دير چاپ شده است. زماني که ديگر کسي علاقه اي به خواندن اين نوع مطالب ندارد.

به قول افکار خصوصي محافظه کاران سالهاست چک برگشتي اند.

شنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۱

يکي از خوبي هاي مصاحبه هايي که قديم در مجله کيان و الان در آفتاب چاپ مي شود اين بود که مصاحبه کننده خود در زمينه اي که مصاحبه مي کند تسلط دارد مثلا مي دانم خيلي از گفت و گوهايي که با دکتر سروش انجام مي شد را علوي تبار انجام مي داد.

داشتم با نشريات الان مقايسه مي کردم که معمولا يک مصاحبه کننده دارند که با همه و در هر موضوعي مصاحبه مي کند. مثلا نگاه کنيد که به اين نوع گفت و گوها در مورد اصلاحات. سوالات احتمالا از اين قرار خواهد بود :

۱) نظر شما در مورد اصلاحات چيست؟
۲) آيا به نظر شما اصلاح طلبان موفق بوده اند؟
۳) چرا مردم دارند از اصلاحات نااميد مي شوند؟
۴) به نظر شما اصلاح طلبان بايد چه استراتزي را دنبال کنند؟

آخر مگر مجبوريد مصاحبه کنيد؟

پنجشنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۱

خبرنامه گويا يک طورهايي شبيه بحارالانوار مجلسي مي ماند. اين خبرنامه عبارت است از حجم وسيعي مطالب بي ارزش و کم ارزش که گاهي مواقع هم مي توان نوشته هاي باارزشي در آن پيدا کرد.

خواندن اين خبرنامه اگر چه به معلومات آدم مي افزايد اما به هيچ عنوان تصوير درستي از اوضاع ايران نمي دهد. خلاصه کلام اين که اگر کسي بخواهد تنها با خواندن مطالب اين خبرنامه اوضاع ايران را تحليل کند يک چيزي در مايه هاي فاجعه اتفاق مي افتد.

چهارشنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۸۱

بيشتر از اين که نو آوريهاي فقهي يک روحاني چه باشد مهم اين است که آن روحاني از چه ديدگاهي نظر داده باشد. وقتي آيت الله صانعي مي گويد که نمايش زن بي حجاب مسلمان در سينما اشکالي ندارد استنادش به فلان حديثي است که گفته نگاه کردن به تصوير نامحرم در آينه اشکال ندارد. او نمي گويد که چون احاديث براي رتق و فتق امور دنيوي است و دين آسماني است حتي با در نظر گرفتن مقتضيات زمانه اين روايات قابل استناد نيستند.

دينداري در ايران به خانه تکاني از نوع مجتهد شبستري نياز دارد و نه از نوع کديوري.

چند سال پيش با يکي از بچه هاي تحکيم رفته بودم موسسه آينده پيش علوي تبار. مي خواستم از طريق او دکتر سروش را براي سخنراني به دانشگاه دعوت کنم. آن روزها انصار حزب الله هر مراسمي را که مي خواستند در دانشگاه به هم مي ريختند و ما تصميم گرفته بوديم آن طلسم را بشکنيم.

علوي تبار مخالفت کرد. مي گفت روشنفکراني مثل سروش روحيات خاصي دارند و وقتي وارد بازيهاي سياسي بشوند آسيب مي بينند. به نظر او بخش زيادي از نظرات سروش هنوز چاپ نشده و بهتر است به او فرصتي داد تا در آرامش کتابهايش را تکميل کند.

مصاحبه سروش با روزنامه جامعه و حرفهايي که او درباره مخالفانش بکار مي برد درستي حرفهاي علوي تبار را بر من ثابت کرد.

وقتي سخنراني اخير کديور در دانشگاه کلمبيا را خواندم ياد آن روز افتادم. اگر اين روزها زندان رفتن به نفع اصلاحات باشد بي ترديد براي سياستمداران است و نه انديشمندان.

شنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۸۱


طرح ساماندهي مطبوعات : خانه عفاف

مقدمه :

متاسفانه مدتي است شهر چهره زشتي به خود گرفته است. سر چهارراهها، ميادين و کنار خيابانها روزنامه ريخته شده است تا مردم آنها را بردارند و يک چند ساعتي فقط آن را بخوانند و بعد به يک گوشه بيندازند. نسل جوان که ناگهان پس از دوم خرداد با انبوهي از روزنامه ها و نشريات با اشکال و مطالب تحريک کننده روبرو شدند، در حال حاضر که چندان نشريه اي باقي نمانده است براي ارضاي شهوت روزنامه خواني خود با مشکلات عديده اي روبروست. اين جوانان اکنون مدتي است به راديوهاي بيگانه و سايت هاي اينترنتي روي آورده اند. از آنجا که امکان نظارت به اين رسانه ها وجود ندارد جوانان به انواع امراض و بيماري هاي روحاني از قبيل اغفال، وابسته شدن و مشوش شدن مبتلا شده اند. براي حل اين مشکلا ت طرح خانه هاي عفاف ويژه مطبوعات به شرح زير پيشنهاد مي شود.

طرح خانه هاي عفاف ويژه مطبوعات:

ابتدا متقاضيان اين طرح مورد آزمايشهاي عقيدتي قرارمي گيرند تا اطمينان حاصل شود که در صورت چاپ نشريه خوانندگان خود را آلوده نمي کنند. سپس به آنها مجوز موقت در انواع " تا سه ماه " ،" تا هشت شماره " ، " تا قبل از انتشار" داده مي شود. به چاپخانه اجازه داده مي شود در صورت دريافت اين مجوز نشريات آنها را چاپ کنند. در يک جلسه توجيهي رايگان به مديران مسوول روشهاي جلوگيري از چاپ مطالب خلاف امنيت ملي آموزش داده مي شود. در صورتي که با وجود رعايت کردن همه اين مسايل باز هم مطلبي مخالف ارزشها چاپ شد لازم است پس از هماهنگ کردن با مقامات بالاتر ترتيبات ساقط کردن نشريه را فراهم کرد.

هيات امناي اين خانه شامل قاضي مرتضوي، محسني اژه اي و هاشمي شاهرودي خواهد بود. درآمد اين موسسه از طريق چمدانهاي پر از دلاري که براي نشريات فرستاده مي شود تامين مي گردد.


بهنود وقتي براي سخنراني اين جا آمده بود گفت : " يکي از ويژگي هاي آقاي خاتمي اين است که قدرت طلب نيست چون اصلا قدرت را دوست ندارد. "

او بعد از اين حرف تاکيد کرد که نمي خواهد ارزشگذاري کند. به نظرم آمد بهنود مي خواست فرياد بزند : " آقاي خاتمي، بد نيست يک خرده هم قدرت را دوست داشته باشيد. در اين صورت وقتي ببينيد که محافظه کاران همه قدرت شما را به يغما برده اند شايد حساسيت بيشتري به خرج دهيد."

با تقريب خوبي صحبت هاي رمضان زاده، سخنگوي دولت به لحاظ محتوايي صفر است. يعني شما در پاسخ هاي وي به خبرنگاران هر چه دنبال بگرديد دو کلمه حرف حساب پيدا نمي کنيد. اين رمضان زاده همان کسي است که در زماني که استاندار کردستان بود به خاطر دفاعش از عملکرد وزارت کشور در برگزاري انتخابات به زندان محکوم شد.

بعضي صندلي ها بد جور آدم ها را محافظه کار مي کند. بيخود نيست که روي خيلي از صندلي ها فقط براي مدت معيني مي توان نشست.

پنجشنبه، مرداد ۱۷، ۱۳۸۱

آقايان محافظه کار، به خدا خود شما هم سوار همين کشتي هستيد که داريد سوراخش مي کنيد.

وقتي خبر توقيف روزنامه هاي آيينه جنوب و روزنو و دستگيري آقاجري را در رويداد خواندم مي خواستم هر چه فحش و ناسزا بلدم نثار حضرات بکنم. يک لحظه فکر کردم اگر قرار بود مملکت با اين فحشها به جايي برسد بايد خيلي قبل از اين ها به جايي مي رسيد.

چهارشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۱

به نظر شما اين موضوع جالب نيست که وقتي مهرانگيز کار مي خواهد نامه اي در مورد وضعيت همسرش بنويسد آن را به آيت الله منتظري مي فرستد که نه تنها در ايران قدرت و حتي تاثير چنداني ندارد بلکه مباني فکري کاملا متضادي هم با او دارد! آيا فکر نمي کنيد اين موضوع به ريشه دار بودن اعتقادات و فرهنگ ديني در مردم حتي آن دسته که چندان پايبند هم نيستند باز مي گردد؟

يادم مي آيد يک بار يکي از استادان دانشگاه صنعتي شريف مي گفت حداقل براي نسل گذشته هنوز هم يک يادداشت از امام خميني حتي اگر روي يک پاکت سيگار هم باشد اعتبار مي آورد. فارغ از هر بلايي که بر سر دين در اين سالها آمده است و يا کارهايي که حکومت کرده است دين و روحانيت يک منزلتي در ميان مردم دارد که به اين راحتي ها از بين نمي رود.

مگر اين که نسل جديد نخواهد.

سه‌شنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۸۱

از آنجا که اتفاقات در ايران از هيچ نظم منطقي پيروي نمي کند هيچ امري هم قابل پيش بيني نيست. براي همين متاسفانه چندان دور از ذهن نيست که کشور هر زمان دچار ناآرامي ها و اعتراضهاي خياباني شود. اگر چه معمولا محافظه کاران در جمع و جور کردن اين ناآرامي ها از اصلاح طلبان بهتر عمل مي کنند اما اين بار احتمالا از دست آنان نيز خارج مي شود.

اصلاح طلبان بايد خود را براي مديريت اين چنين بحران هايي آماده کنند. در صورتي که ناآرامي هاي خياباني جدي باشد کشور دچار يک خلا قدرت خواهد شد که اگر به موقع پر نشود کشور به سوي هرج و مرج مي رود. به عبارتي اصلاح طلبان بايد يک يلتسين آماده در جيب داشته باشند که بتوانند در موقع نياز رو کنند. اگر خروج از حاکميت فايده اي داشته باشد يکي اين خواهد بود که به اصلاح طلبان فرصت بازگشت به قدرت را خواهد داد. اما اگر بمانند شايد ديگر نتوانند اعتماد مردم را براي در دست گرفتن کامل قدرت جلب کنند.

دوشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۸۱



عکس از Tehran 24

يک سري از بر و بچه هاي وبلاگ نويس دسته جمعي رفته اند سفر کلاردشت. چند نفرشان هم با دوربين ديجيتال بدون اين که بخواهند به پول ظاهر کردن فيلمها فکر کنند همين جور از خودشان عکس گرفته اند. به يک دليل واضح که هم من مي دانم هم شما و هم هر آدم ديگري از آن همه عکس فقط دو تا در وب يافت مي شود. يکي عکس دو سه تا از پسرها با راننده سبيلو و شاگردش است و براي ديدن آن يکي ديگر هم بايد کله تان را به مونيتور بچسبانيد.

ما در ايران دو جور زندگي داريم، يکي زندگي در خانه و با دوستان و يکي ديگر هم زندگي رسمي. آدمها در مهماني ها يک جور لباس مي پوشند، غذا مي خورند و حرف مي زنند و در اماکن عمومي و رسمي يک طور ديگر.

بيچاره بچه هايي که در يک چنين سيستمي بزرگ مي شوند. تا بفهمند اوضاع از چه قرار است کلي سرگيجه مي گيرند.

در روزنامه نوشته بود که يک دختر و پسر انگليسي که براي تعطيلات مي خواستند به سيدني استراليا بروند چون بليت هواپيما را اشتباهي خريده بودند سر از سيدني کانادا درآوردند.

با خودم فکر مي کردم کاشکي اوضاع ما ايراني ها هم طوري بود که مي توانستيم اين اندازه بي خيال باشيم. بعد که اين مصاحبه از ايسنا را خواندم ديدم بعضي از ما دست کمي از اين انگليسيها نداريم.

" مسعود کيمياگر، استاد دانشگاه شهيد بهشتي گفت : وجود يک کارشناس يا مسوول تغذيه براي نظارت بر کيفيت و بهداشت مواد غذايي در دفاتر روزنامه و خبرگزاري ها ضروري است. مشاغل پراسترسي همچون خبرنگاري باعث اختلال در هضم و جذب مواد غذايي مي شود. بنابراين خبرنگاران براي جذب بهترمواد غذايي بايد آن را در محيطي آرام، در حالت استراحت و يا در کنار تابلويي زيبا همراه با موزيک ميل کنند. "

یکشنبه، مرداد ۱۳، ۱۳۸۱

دکتر رضا منصوري که اکنون معاون پژوهشي وزارت علوم است کتابي دارد با عنوان " توسعه علمي در ايران ". نکته اصلي که کتاب به آن اشاره مي کند اين است که وضعيت علمي کشور تا اندازه اي اسف بار است که حتي با يک مديريت صحيح هم نمي توان چندان به بهتر شدن اوضاع اميدوار بود. مثلا به علت تعداد کم اعضاي هيات علمي با هر مديريتي هم ، نمي توان به تعداد نياز دانشجو تربيت کرد.

راه حلي که کتاب ارايه مي کند ايده اي است به نام " جزيره هاي کيفيت ". بايد دولت سرمايه و توان علمي کشور را بر چند نقطه خاص متمرکز کند. پراکنده بودن همين متخصصين اندکي که وجود دارند تنها به اتلاف آنها مي انجامد. اين جزيره هاي کيفيت از يک سو مي توانند از مهاجرت نخبگان جلوگيري کنند و از سوي ديگرمتخصصين خارج از کشور را جذب کنند.

از اين رو شايد چندان بي ربط نباشد اگردرايران حال که نمي توان سطح کلي آموزش را ارتقا داد به نخبه پروري پرداخت. نخبه پروري براي سرپوش گذاشتن بر سيستم آموزشي کنوني نيست که مگر کسي از پس نتيجه مثلا چند المپيادي به اين باور مي رسد که نظام آموزشي کشور بي نقص است؟

اگر چه بسياري از مسوولين شايد بدشان نيايد که به المپيادي ها به عنوان يک کالاي سياسي نگاه کنند اما در نهايت ايجاد يک محيط رقابتي در مدارس ايران و تربيت يک عده در يک محيط ويژه مزايايي دارد که در برابر معايبش شايد به صرفه باشد.


يادداشتهاي افکار خصوصي را در اين باره بخوانيد.

صفحه اول روزنامه آيينه جنوب را مي توانيد هر روز در وب سايت همشهري بخش مربوط به ساير نشريات ببينيد.

مزروعي نماينده مردم اصفهان در مجلس رو کرده است به ضرغامي، معاون پارلماني صدا و سيما و گفته که شما تلويزيوني ها خجالت نمي کشيد يک پيرمرد هفتاد هشتاد ساله که هيچ روزنامه نگاري نمي داند را آورديد که بگويد تمام روزنامه هاي دوم خردادي را او هدايت مي کرده؟!

ضرغامي هم در پاسخ گفته " فقط ما که نبوديم. ايرنا و ايسنا هم بودند ! "

شنبه، مرداد ۱۲، ۱۳۸۱

خبر مسرت پخش امروز اين که تجمع بيش از سه نفر ممنوع نيست.
واقعا جرا ما قدر اين همه نعمت را نمي دانيم!

ايده آل اين است که سياستمداران هميشه راست بگويند.
اگر نمي توانند لااقل سکوت کنند و حرفي نزند.
اگر باز هم نشد سعي کنند دروغي بگويند که حداقل بشود باور کرد.
حداکثر اين که اگر هم باور نمي کنند، نتوانند براحتي آن را تکذيب کنند.

بعضي سياستمداران ايران وقتي سخن مي گويند ....

پنجشنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۱

" خامنه اي هم در کوزه حسين شريعتمداري افتاد. "
" جمهوري اسلامي در مبارزه مرگ و زندگي "
" آيا ايران به سوي انفجار مي رود؟ "

اين ها اگرچه عناوين سه مقاله از سه نويسنده مختلف ( حسن زرهي، حسين باقرزاده و محمود گودرزي ) است اما شباهت زيادي به هم دارند و از يک سبک نوشتاري پيروي مي کند. نسلي از فعالين سياسي با سابقه فرهنگي که اين روزها در نشريات خارج از کشور قلم مي زنند، کمابيش نثر مشابهي دارند و نگاه مشابهي هم به مسايل ايران دارند. بخش زيادي از نوشته هاي اين افراد تاکيد بر وضعيت تيره و تار کشور است. در مواردي لحن نوشته ها تحقيرآميز است، گو اين که فردي که خود را صاحبنظر و آگاه مي داند در مورد بدبختي هاي يک کشور حاصل بلاهت يک چند آخوند مطلب مي نويسد. تنها صحبت از مشکلاتي مي شود که همگان مي دانند. هيچ راه حلي مگر اين که بسيار کلي باشد ارايه نمي شود. واقعيات اجتماعي معمولا ناديده گرفته مي شود و به مشکلات نگاهي ساده انگارانه مي شود. در اين گونه نوشته ها اگر به تاريخ مراجعه مي شود نه براي پندگيري بلکه براي ذکر مصيبت است.

اگر اصلاح طلبان داخل اين گونه نمي نويسند نه به اين خاطر که نمي توانند بلکه نيک دريافته اند که کار ديگر بايد کرد.

اگر هم انتظار زيادي باشد که از خاتمي بخواهيم بعضي کارها را بکند يا بعضي حرفها را بزند ولي انتظار زيادي نيست اگر از او بخواهيم بعضي کارها را نکند يا بعضي حرفها را نزند!

يکي از مخرب ترين آموزشهايي که در مدارس ايران داده مي شود تبليغ اين فکر است که آدمها يا خوب هستند يا بد. آدمها يا به بهشت مي روند يا به جهنم. يا عالم هستند يا جاهل. يا خدايي اند يا شيطاني. يا سفيدند يا سياه. يا هابيلي اند يا قابيلي.

يادش بخير کتاب آمادگي دفاعي که نوشته بود : جنگها بر دو نوعند يا حق عليه باطل مانند جنگ ايران و عراق و يا باطل با باطل مانند جنگ جهاني دوم.

در مدارس ما، دانش آموزان نه "ليبرال" پرورش مي يابند و نه "دموکرات". يک چنين نسلي هر اندازه هم آن هنگام که بزرگ شدند طرفدار آزادي و دموکراسي باشند اما هم چنان آموزه هاي منفي گذشته را با خود دارند و در بسياري از زمانها آن را بروز مي دهند.

ما ايراني ها کمتر عميقا به " تساهل " باور داريم و اگر هم گاهي رفتارهايي مشابه از ما سر مي زند بيشتر از سر " بي تفاوتي و بي غيرتي " است و يا حداکثر " تحمل " مي کنيم. باور نداريم که حقيقت نزد همگان است.

سه‌شنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۱

خبر اين که هيات نظارت بر مطبوعات به 22 نشريه از قبيل " آبکاري فلزات "، " صنعت چرم " و "اخبار آزمايشگاه " مجوز داد.

و روزنامه وزين انتخاب هم آماري را اعلام کرده مبني بر اين که تنها يک درصد مردم اعمال واجب مذهبي را انجام نمي دهند.

دوشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۱

گفته هاي آقاي هاشمي رفسنجاني در مورد سنگ استنجا را مي خواندم ياد نمازجمعه چند سال پيش تهران افتادم.

اولين جمعه پس از مصاحبه آقاي خاتمي با CNN بود که قرار بود آقاي خامنه اي در نماز جمعه آن روز تهران صحبت کند. براي اين که نظر او را در مورد مصاحبه خاتمي بدانم نمازجمعه آن هفته را از راديو به طور مستقيم گوش کردم. سواي صحبت هايش درباره آن مصاحبه چند جمله اي هم گفت که تا آن جا که به خاطر دارم سعي مي کنم در اين جا ذکر کنم.

آقاي خامنه اي به انتقاد از خبرنگاران خارجي پرداخت که چرا هر وقت درباره ايران گزارشي تهيه مي کنند در آن مي نويسند که زنان ايراني موهايشان را به نشانه اعتراض از زير روسري هايشان بيرون مي دهند. او گفت که اين زنان اگر در رژيم شاه بودند خيلي جاهاي حساس ديگرشان را نشان مي دادند.

فرداي آن روز در هيچ يک از روزنامه هايي که مشروح نمازجمعه را چاپ کرده بودند اين صحبت ها نبود. بعد شنيدم در پخش تلويزيوني هم اين بخش را حذف کرده بودند.

یکشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۸۱

يکي از نکات مهمي که علوي تبار در صحبت هاي اخيرش گفته و اين روزها بايد به آن توجه شود عبور از مرحله " تاکيد بر قانونگرايي " به " تاکيد بر حقوق مردم " است. وقتي از قانون جز پوسته اي باقي نمانده است و مرکز قانون گزاري کشور هم عاجز از وضع قانون است با تاکيد بر قانونگرايي تنها به محافظه کاران براي سو استفاده از آن فرصت داده ايم.

از اين رو اصلاح طلبان اکنون بايد در برابر راي دادگاه مبني بر انحلال نهضت آزادي به جاي تاکيد بر عدم صلاحيت دادگاه انقلاب در دادن ابن راي و يا انتقاد از مراحل بازپرسي صحبتهاي خود را بر آزادي احزاب، آزادي مخالف بودن و حقوق سياسي افراد متمرکز کنند.

فقط کافي است يک روز رفته باشي بيرون شهر و خبرهاي ايران را در اينترنت نخوانده باشي. بر که مي گردي مي فهمي چه اتفاقها که در همين يک روز نيفتاده است!!

لطفا يک خرده آهسته تر برانيد. جاده لغزنده است.

کاشکي لااقل کارهاي احمقانه محافظه کاران از يک نظم منطقي پيروي مي کرد که اصلاح طلبان بيچاره بهتر مي توانستند واکنش نشان دهند!

جمعه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۱

من از " فروش تراکم " هيچي نمي دانم و بهتره خيلي مودبانه در اين موضوع اظهار نظر نکنم. ولي از طرف ديگر فکر مي کنم انصاف حکم مي کند که اگر هر اختلافي بين اصغرزاده و يک نفر ديگر حتي اکبر آقا کله پز سر کوچه هم باشد طرف اصغرزاده را نبايد گرفت.

داشتم به اين موضوع فکر مي کردم که واقعا تجربه اين چند سال شورا داشتن چقدر موفق بوده است؟ لااقل در اين تهران که اين اعضاي شوراي شهر هر بار به زحمت دور هم جمع مي شدند و وقتي هم مي شدند احتمالا درباره استيضاح شهردار صحبت مي کردند!

طبيعي است اگر هيچ کس حاضر نيست شهردار تهران شود. از يک طرف بايد با مشکلات شهر بي دروپيکري چون تهران کلنجار رفت و از طرف ديگر 10 نفر آدم هر هفته جلسه مي گذارند که ايراد بگيرند بخصوص که يکي از آنها بخواهد رييس جمهور هم بشود.

با اين وجود به نظر من تجربه موفقي بوده است. اول اين که انتظار داشته باشيم در ايران يک سري آدم بتوانند يک الگوي خيلي دموکراتيک را پيش بگيرند و موفق هم بشوند انتظار زيادي است.

دوم اين که با تمام اين آشفتگي مي شود لااقل مطمئن بود که ديگر اتفاقي مانند آن چه بر سر کرباسچي افتاد و ميلياردها تومان خسارت وارد کرد تکرار نمي شود. وقتي آقاي اصغرزاده هراز گاهي افشاگري مي کنند و راز هديه دادن چند ماشين به شهرداري را افشا مي کنند ديگر فکر نمي کنيد قوه قضاييه خجالت بکشد خود را داخل کند!



پنجشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۱

بعد از بهنود حالا نوبت به مهاجراني رسيده که او هم يک وبلاگي درست کند.

راستي، فکر نمي کنيد اين روزها يک مقدار درباره تاثير اينترنت بر اوضاع ايران مبالغه مي شود؟ ماها خودمان يک سري وبلاگ خوان و وبلاگ نويس حرفه اي هستيم و به اشتباه فکر مي کنيم بقيه هم مثل ما اينقدر علاف هستند که همه اش وبگردي کنند!

اگر منازعات سياسي کنوني را کنار بگذاريم و به کليت جمهوري اسلامي نگاهي بيندازيم يک نوع عملگرايي مي بينيم که بويژه در زمان رهبري آيت الله خميني جلوه بيشتري داشت. در اين عملگرايي بسياري از اصول در شرايط خاص و به خاطر منافع ملي –يا هر دليل ديگر که شما دوست داريد!- ناديده گرفته مي شوند که نمونه هاي آن را در پايان يافتن جنگ، برقراري روابط با عربستان و حتي ايجاد نهادي چون مجمع تشخيص مصلحت نظام مي بينيم. فارغ از تمام انتقاداتي که به اين نهاد مي شود آيا اصل ايده تشکيلش آن هم از سوي حاکميتي که داعيه دخالت دين در تمام شوون زندگي را دارد ارزشمند نيست؟ مگر نه اين که اين نهاد قرار است "مصلحت" را به "شرع" ترجيح دهد؟ آيا اين خود يک حرکت به سوي عرفي کردن حکومت نيست؟

آيا همين عملگرايي خود نمي تواند آغازي براي طرحهاي عفاف و … باشد؟ وقتي از بانک و دانشگاه تا آسانسور و عروسک را مي توان اسلامي کرد فحشا که جاي خود دارد!

چهارشنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۱



سيامک پورزند در مصاحبه مطبوعاتي

خبر از روزنامه انتخاب :

فيروز دولت آبادي، سفير جمهوري اسلامي ايران در آنکارا در ديدار با سليمان دميرل رييس جمهور ترکيه پيام آقاي هاشمي رفسنجاني را تقديم وي کرد.

سه‌شنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۱

واشنگتن پست نوشته است که بوش پس از مشورت با مشاوران سياست خارجي اش به اين نتيجه رسيده است که " خاتمي و طرفدارانش در دولت نسبت به قولهايشان براي تغيير وضعيت ايران بسيار ضعيف، بي تاثير و بي تفاوت هستند"

اين جمله شما را به ياد حرفهاي اپوزيسيون خارج از کشور نمي اندازد؟

پيام رهبري به نشست‌ اتحاديه تشكل‌هاي اسلامي دانشگاه آزاد اسلامي با اين کلمات آغاز مي شود: "جوانان عزيز"
و البته اين گونه هم ادامه مي يابد " فرزندان عزيزم"

احتمالا اگر آنان بخواهند به اين پيام پاسخ بدهند اين گونه آغاز مي کنند :
" مقام معظم رهبري، حضرت آيت الله خامنه اي"


دوشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۱

سرمقاله نويس روزنامه انتخاب به شدت از نمايندگان مجلس انتقاد کرده که چرا " طرح و لايحه اي براي قاعده مند نمودن يا جلوگيري از مهاجرت و فرار مغزها در صحن مجلس مطرح نکرده اند" .

من اگر دقت کرده باشيد وقتي از جايي نقل قول مي کنم هيچ توضيحي در حاشيه اش نمي نويسم. چون فکر مي کنم مساله معمولا به اندازه کافي واضح است. ولي اين دفعه را نمي توانم . لطف کنيد برويد اين نوشته انتخاب را بخوانيد. يک وقت در روزنامه کيهان يک موضوع سياسي از نگاه يک راست افراطي تحليل مي شود، کاملا قابل تحمل است. ولي يک هم چنين مساله اي - مهاجرت نخبگان - را اين قدر سطحي بررسي کردن نوبر است. آقايان انتخاب، شما را به خدا گاهي مواقع برويد چهار تا کتاب بخوانيد، وقت اضافي داشتيد يک خرده فکر کنيد. زورتان نکرده اند که روزنامه چاپ کنيد!!

به گمان محسن رناني، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان، تا سه سال ديگر ايران حتما دچار يک بحران جدي خواهد شد. به دلايل زير

1) اول اين که بيکاري بيداد خواهد کرد. ( آخه ملت محترم، يک عده غلط کردند گفتند بزاييد، ولي شما چرا گوش کرديد !!!)
2)سازمان تجارت جهاني شروع به کار مي کند و در نتيجه اقتصاد مملکت قفل مي کند. چون ما مجبوريم هر طور شده خود را عضو کنيم مي رويم و دست به دامن آمريکا مي شويم و معلوم نيست که چه امتيازات وحشتناکي آن موقع بايد به آمريکا بدهيم.
3) دوره دوم خاتمي هم تمام مي شود و رقابت هاي سياسي در داخل همه جا را فرا مي گيرد.

و از بد ماجرا اين که مرحله مقدماتي جام جهاني هم همان موقع ها خواهد بود!!!



تصوير مربوط به بزرگداشت بمب گذاري در مرکز يهوديان در بوئنوس آيرس در 18 جولاي 1994 است که به کشته شدن 84 يهودي و زخمي شدن بيش از 200 نفر ديگر منجر شد. بعد از هولوکست تاکنون اين مهمترين حمله بر عليه يهوديان در خارج از مرزهاي اسراييل بوده است.

هنوز عامل اين بمب گذاري معلوم نشده است اگر چه يکي از شواهد در دادگاه ادعا کرده است که دولت ايران 15 ميليون دلار به حساب کارلوس منعم رييس جمهور سابق آرژانتين در بانکهاي سوييس واريز کرده است تا او از بر ملا شدن نقش ايران در اين ماجرا جلوگيري کند.

منبع : تورنتو استار

جاي شما خالي بهنود آمده بود اين جا سخنراني. در حرف هايش از شور و اشتياقي صحبت کرد که زماني مردم براي خواندن روزنامه هاي دوم خردادي داشتند.

وقت پرسش و پاسخ که رسيد يک خانم محترمي رو کرد به بهنود و گفت : " اگر مردم به روزنامه هاي دوم خردادي علاقه نشان دادند به اين خاطر است که به کتابهاي مارکس در جمهوري اسلامي مجوز نمي دهند. اگر کتابهاي مارکس چاپ شود که ديگر کسي نمي رود نوشته هاي اصلاح طلبان را بخواند. "


شنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۱

يک اتفاق مهمي که افتاده اين است که وضعيت سياسي ايران کاملا "لخت" شده است. ديگر وقتي يک راهپيمايي مي گذارند همه مي دانند چه خبر است. اگر يک نفر را تکفير مي کنند ديگر براي مردم اصلا عجيب نيست. ديگر سر کسي را کلاه نمي توان گذاشت. براي همين است که فکر مي کنم صدا و سيما صبح و شب به مردم التماس کند که بروند راهپيمايي هيچ فايده اي برايشان ندارد. آنهايي که بايد بروند خودشان مي دانند و مي روند. بقيه هم که کاملا در جريان هستند.

يادم هست چند سال پيش آن زماني که به بيت آيت الله منتظري حمله شد من هر روز در دانشگاه کارم اين بود که با بچه حزب اللهي هاي دانشگاه بحث کنم و بگويم که چرا اين کار اشتباه بود و دلايل آن ها را بشنوم. مقايسه کنيد با امروز که آغاجري را تکفير مي کنند. همه مي دانند چه خبر است. اصلا نياز به بحث کردن نيست.

دستاورد اصلاحات مي خواستيد. همين شفافيت!

نماينده مردم شوشتر در مجلس گفته است : " هيچ کس نمي تواند بدون داشتن حکم قضايي تجمعات را بر هم بزند. "

ببخشيد، يعني با حکم قضايي مي شود!!

جمعه، تیر ۲۸، ۱۳۸۱

يادداشت سلمان و مصاحبه علوي تبار با نوروز، قسمت اول و دوم را حتما بخوانيد (اگر چه مطمئن هستم قبلا خوانده ايد!)

همان قدر که محافظه کاران سخت در اشتباهند اگر فکر کنند مي توانند اصلاح طلبان را در يک فولکس واگن و يا اخيرا ميني بوس جا دهند، آنهايي هم که گمان مي کنند مخالفان اصلاحات در ايران چند تا آخوند و يک دويست سيصد تا مواجب بگيرشان - انصار حزب الله - هستند از واقعيات اجتماع بدورند. از يک سو مي گويييم محافظه کاران يک سري آدمهاي بي شعور و نادان هستند که هيچ نمي فهمند و از طرفي اعتراف مي کنيم که جنبش اصلاحات را با اين همه پشتوانه مردمي فلج کرده اند.

در هر کشوري در دوران گذار از سنتي به مدرن يک سري نيروهاي اجتماعي ظهور مي کنند که با تغييرات مخالفت مي کنند. مخالفت با اصلاحات از سوي بعضي حتي آناني که ممکن است به خاتمي هم راي داده باشند يک واقعيت اجتماعي است. باور کنيد اين جمعيتي که در شهرهاي مختلف به پيشواز رهبري مي روند در اتوبوسهاي سپاه جا نمي گيرند. نبايد محافظه کاران را دست کم گرفت و خيال کرد همين که بشود يک سري نهادهاي انتصابي را از کنترل آنها خارج کرد مشکلات حل مي شود.

پنجشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۱

يادداشتهاي اخير افکار خصوصي و شهرآشوب باعث شد تا اين مطلب را بنويسم:

ما ايراني ها حتي اگر به زبان هم نياوريم يک احساس همبستگي با بنيادگرايان اسلامي و گروههايي چون القاعده و حماس داريم. براي خيلي از ما فعاليت هاي تروريستي القاعده و عمليات انتحاري فلسطيني ها نتيجه مستقيم سياست هاي آمريکا و اسراييل است. هميشه مي گوييم خب آنها هم هواپيماي ايرباس ما را زدند. اعتقاد داريم اگر چه حماس به لحاظ عقلاني اشتباه مي کند اما واقعا آنها چاره اي جز اين کار ندارند. به قول ملک عبدالله " It is not justifiable, but it is understandable ". شايد از همين روست که فکر مي کنيم برخورد نظامي آمريکا با تروريستها چاره ساز نخواهد بود.

نکته اي که براي من جالب است اين است که آيا نمي توان همين مساله را در مقياس کوچکتر و در ايران خودمان بررسي کرد. آيا با همين استدلال نمي توان خشونت گروههايي چون انصار حزب الله را توجيه کرد و برخورد نيروي انتظامي با آنها را بي فايده دانست؟

شايد بگوييد مقايسه آمريکا و اسراييل با اصلاح طلبان درست نيست. قبول . ولي آيا افراطيون کنوني ايران به اندازه هم کيشانشان در گوشه هاي ديگر دنيا انگيزه براي کارهايي که مي کنند ندارند؟


چهارشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۱

ترديدي نيست که اگر قرار باشد اصلاح طلبان از حاکميت خارج شوند به همراهي شخص خاتمي نياز دارند. در اين صورت اگر طرفداران اين نظريه بر اين باورند که مي توان خاتمي را مجاب به استعفا کرد، بايد اين سوال را پرسيد که چرا از او نخواست که ابتدا خيلي کارهاي ديگر که به مراتب کم هزينه تر است را انجام دهد؟

وقتي خاتمي حتي از يک گفت و گوي بي پرده با مردم اجتناب مي ورزد چگونه مي توان از او انتظار داشت که اصلاح طلبان را در خروج از حاکميت همراهي کند؟

استعفاي خاتمي از وزارت ارشاد هيچ سنخيتي با موضوع خروج از حاکميت ندارد. خاتمي به لحاظ ويژگي هاي شخصي انسان بسيار محتاطي است که از هرگونه تنش و بحران دوري مي جويد. استعفاي خاتمي از وزارت هم در آن زمان دقيقا در همين راستا بود. حال آن که هدف از خروج از حاکميت اتفاقا برعکس و در جهت بحراني کردن اوضاع است.

بحث هرگز نااميد شدن از خاتمي نيست. خاتمي در دوره اي شجاعانه به صحنه آمد و خدمتهاي فراواني به کشور کرد که نام او را جاودان خواهد کرد. اما به هر حال به گمان من تاريخ مصرف خاتمي هم به پايان رسيده است و صحنه سياسي ايران اکنون به چهره هاي جديد و فکرهاي نو نياز دارد.

بي جهت نيست که مي گويند قدرت به مانند برکه اي است که اگر جريان نداشته باشد مرداب مي شود.


سه‌شنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۱



تصويري که هم اکنون مشاهده مي نماييد مربوط به يک خانواده ايراني است که با گذشتن از مرز ايران-عراق وارد ايران مي شوند. اين زوج از 22 سال پيش در عراق تقاضاي پناهندگي کرده بودند ولي اکنون رژيم عراق آنان و ديگر خانواده هاي مشابه را هر هفته به ايران بازمي گرداند.

منبع : AP

دوشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۱

چند سال پيش در ايران کتابي چاپ شد با عنوان "اولين رييس جمهور" . کتاب مجموعه اي بود از چند مصاحبه با کانديداهاي اولين دوره رياست جمهوري – بني صدر، جلال الدين فارسي، آيت الله بهشتي و … .

يادم مي آيد کتاب را که خريدم بدون اين که حتي يک مصاحبه را بخوانم ابتدا تمام پاورقي هاي کتاب را خواندم. جاي جاي کتاب مصاحبه شوندگان از افرادي نام مي بردند که گردآورندگان کتاب در پاورقي وضعيت کنوني آنها را نوشته بودند. بسياري از نامها اصلا آشنا نبود. بعضي هايشان اعدام يا ترور شده بودند. چند نفرشان سياست را کنار گذاشته بودند و کار تجاري مي کردند يکي در آلمان يکي در دوبي و يکي هم در گوشه اي از ايران. چند نفري هم در انزوا زندگي مي کردند مانند آيت الله گلزاده غفوري ( آيا کسي مي داند او هنوز زنده است؟)

گلزاده غفوري را از آنجا مي شناسم که يک بار گذارم به شماره هاي اول انقلاب مجله " زن روز" افتاد. در يک شماره مناظره بهشتي و گلزاده غفوري را چاپ کرده بودند و من در تعجب که اين گلزاده ديگر کيست؟ بعدها در پاورقي خواندم که دو فرزندش را اعدام کردند و بعد او زندگي در انزوايي داشته است.

یکشنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۱



يک آگهي در روزنامه 23 تيرماه ايران چاپ تهران

عکس از ايران مانيا

تا قبل از اين که بوش در انتخابات آمريکا بتواند ال گور را پشت سر بگذارد خيلي ها بر اين باور بودند که پيروزي جمهوريخواهان بر دموکراتها به سود منافع ايران خواهد بود. از يک سو پيوند جمهوريخواهان با شرکت هاي بزرگ نفتي اين اميد را داده بود که تحريم نفتي که زماني کلينتون آن را امضا کرده بود لغو شود. يهودي بودن معاون ال گور هم دليل ديگري بود که چرا رييس جمهوري با معاونت ديگ چني براي ايران بهتر خواهد بود.

بوش که انتخابات را برد هيچ کدام از آن چه خيلي ها تصور مي کردند محقق نشد که هيچ، روابط تيره تر شد. ايران محور شرارت خوانده شد و نه تنها تحريم ها برداشته نشد که هم چنان آمريکا با پيوستن ايران به سازمان تجارت جهاني مخالفت مي کند. شايد اگر 11 سپتامبري اتفاق نمي افتاد اکنون روابط ايران و آمريکا به اين تيرگي نبود. مشکلات داخلي ايران هم آن قدرزياد است که فرصتي براي حکومتيان نيست که فرصتهاي از دست رفته را دريابند. از طرف ديگر اکنون هم اصلاح طلبان به جاي اين که از شرايط حاضر بتوانند استفاده کنند و محافظه کاران را به عقب برانند، بايد به سخنان اخير بوش بپردازند و خود را از آن منزه کنند.

به نظر مي آيد معضل سياست خارجي ايران، چون بسياري از مسايل ديگر ايران هيچ راه حل جداگانه اي ندارد. تا هنگامي که راي مردم در ايران حاکم نگردد حال کسي چون محمد جواد ظريف هم براي لابي کردن با آمريکاييها به نيويورک برود دردي را دوا نخواهد کرد.

شنبه، تیر ۲۲، ۱۳۸۱

پيام بوش در مورد ايران هيچ چيز بيش از يک سرمقاله ضعيف که مي توانست مثلا در يکي از روزنامه هاي اصلاح طلبان چاپ شود نبود. آمريکا احتمالا مي خواسته تا حدي موضع قبلي خود را در مورد محور شرارت تعديل کند.
و اما چند پرسش :

1- اين گفته بعضي از اصلاح طلبان که يک حکومت دموکراتيک در خاورميانه خطري براي منافع آمريکا خواهد بود تا چه اندازه مبتني بر واقعيت است؟

2- آيا آمريکايي ها از درک اين نکته بديهي عاجزند که اين گونه پيامها جز اين که به محافظه کاران براي فشار بيشتر بر اصلاح طلبان بهانه دهد هيچ حاصل ديگري ندارد؟ براستي هدف آمريکا از اين پيامها چيست؟

3- محافظه کاران تا چه اندازه تهديدهاي آمريکا را جدي مي گيرند؟ آيا آزادي ملي مذهبي ها ناشي از نگراني آنها از اوضاع جهاني بود؟ تهديدهاي آمريکا چه منافعي از محافظه کاران را به خطر مي اندازد؟

4- به نظر مي رسد با توجه به واقعه 11 سپتامبر ، آمريکا يک طرح بلند مدت براي از بين بردن بنيادگرايي اسلامي در جهان اسلام را دنبال کند. ايران در اين طرح در چه جايگاهي قرار دارد؟



بنزهاي جديد نيروي انتظامي
خدا آخر عاقبت همه ما را به خير گرداند

طرفداران نظريه "خروج دسته جمعي اصلاح طلبان از حاکميت" معمولا چنين نگاهي به آينده دارند :

برنامه سياسي که اصلاح طلبان تاکنون به دنبال اجراي آن بودند يعني بالفعل کردن ظرفيتهاي اجرا نشده قانون اساسي به کلي شکست خورده است. اگر اصلاح طلبان از حاکميت خارج شوند و اداره مملکت را به محافظه کاران بسپارند به دليل رشد روز افزون مشکلات و ناتواني محافظه کاران از رويايي با آنها، کشور دچار بحرانهاي جدي و ناآرامي هاي اجتماعي – سياسي شده که به فروپاشي حاکميت و تسليم محافظه کاران مي انجامد. اصلاح طلبان هم مي توانند از خلا قدرت استفاده کرده و حکومت را بدست گيرند.

اجراي اين برنامه به دلايلي که خواهم نوشت به نظر من به صلاح کشور نخواهد بود.

جمعه، تیر ۲۱، ۱۳۸۱

روزنامه انتخاب از قول يک کارشناس ارشد اقتصاد نوشته است که :

"هم اکنون کشورهاي پيشرفته اي چون آمريکا و انگليس با بن بست هاي زيادي در سيستم پولي، مالي و اعتباري خود مواجه شده اند و دريافته اند که علاج رفع اين بن بست ها رجوع به قوانين پولي و بانکي اقتصاد اسلامي است."

"خروج دسته جمعي اصلاح طلبان از حاکميت" تنها در صورتي موفق خواهد بود که همه شرايط لازم آن محقق شود. يعني بعد از اين خروج يک سري اتفاقات خاص بيفتد در غير اين صورت اين برنامه شکست غير قابل جبراني خواهد خورد. در مملکتي که نمي توان پيش بيني کرد در يک ساعت آينده چه اتفاقي مي افتد چگونه مي توان به موفقيت چنين استراتژي اميدوار بود.

ماجرايي که با نامه آيت الله طاهري آغاز شده با پاسخ رهبري- اگر چه به طور موقت- فروکش کرد. بدين ترتيب بر خلاف اين تصور که کشور با يک بحران روبرو شده و بزودي – درچند روز آينده- يک طرف از صحنه کنار خواهد رفت، هم چنان همه چيز بر روال گذشته مي گردد.

متاسفانه اصلاح طلبان توانايي اين را ندارند که مسايل را از منازعات سياسي دو طرفه به سطح جامعه کشانده و از آن بهره برداري کنند. مقايسه کنيد با هنگامي که کرباسچي به اتهام اختلاس مالي و پس از طي تمام مراحل قانوني بازداشت شد و چه هنرمندانه کارگزاراني هاي آن موقع افکار عمومي را بر عليه قوه قضاييه بسيج کردند.


سه‌شنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۱

يکي از درسهاي تلخ رويداد 18 تير اين بود که نشان داد اصلاح طلبان توانايي مهار جنبشهاي اجتماعي و هدايت آنها براي بهبود وضعيت سياسي کشور را ندارند. بحراني که در 18 تيرماه آغاز شد در روزهاي بعد بکلي از دست اصلاح طلبان خارج شد و سپس محافظه کاران در 23 تيرماه آن را کاملا به نفع خود مصادره کردند.

ايران بدون شک در سالهاي آينده، با بحرانهايي مشابه و شايد هم ناگوارتر روبرو خواهد شد. اگر اصلاح طلبان در مديريت کردن اين بحرانها ابتکار عمل نشان ندهند کشور با هرج و مرجي روبرو خواهد شد که حاصل آن اين بار به نفع محافظه کاران هم نخواهد بود.

18 تير امسال را سکوتي فرا گرفته است که از هر فريادي بلندتر است.

دوشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۱

همشهري مقاله جالبي دارد به عنوان " اقتصاد کنکور "

نويسنده مي گويد که افزايش هزينه آموزش در خانوارهاي شهري، به کاهش هزينه براي مصرف کالاهاي صنعتي مي انجامد که خود باعث کاهش تقاضا و رکود در صنعت مي شود.

و همه چيز به يک ريش تراش ختم شد .....

بعد از اين که چند روز پيش عناوين بسياري از روزنامه ها مربوط به تجاوز دسته جمعي بزرگان يک قبيله به يک دختر در پاکستان بود، حال نوبت به ايران رسيده است. عنوان گزارش آسوشيتد پرس که در بسياري از روزنامه هاي جهان ظاهر گشت !

Some of Iran's suffering wives look to a new solution : husband killing

یکشنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۱

سايت رسمي دولت جمهوري اسلامي ايران - حداقل در حال حاضر - کار نمي کند!!

روزنامه مردم سالاري نوشته است که :

شنيده ها حکايت از خروج حجتي از وزارت کشاورزي دارد و صفدرحسيني وزير کنوني کار جايگزين او مي شود. حجني که در کابينه قبل وزير راه بود دوباره به اين وزارتخانه باز مي گردد. عبدالعلي زاده وزير کنوني مسکن رييس سازمان ايرانگردي و جهانگردي مي شود و معتمدي ( وزير کنوني پست! ) به وزارت تعاون مي رود.

اتل متل توتوله ، ....

شماره جديد ماهنامه آفتاب منتشر شد.

شنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۱

همشهري مقاله اي دارد با عنوان " دموکراسي صادراتي " که در آن به وضعيت کنوني افغانستان پرداخته است. به گمان نويسنده آن چه غرب براي افغانستان مي خواهد با واقعيت هاي عيني اين جامعه سازگار نيست و از اين رو ماندگاري حکومت را تهديد مي کند.

معمولا پاسخ افراط، تفريط است. اين انتظار بود که در واکنش به حکومت بنيادگرا و افراطي طالبان، مردم افغانستان ازيک الگوي کاملا غربي پيروي کنند. اما همچنان مي بينيم که زنان اکثرا برقع به سر مي اندازند و نشاني از ديسکو و بار مگر براي خارجي ها نيست.

حال تصور کنيد اگر حکومت در ايران آن چنان که در افغانستان اتفاق افتاد، تغيير مي کرد. احتمالا گوشه خيابانها پر از بطري هاي مشروب مي شد، و زنان زيادي در واکنش منفي به حجاب اجباري، بدون حجاب و با شکل و شمايل کاملا غربي به خيابانها مي آمدند.

اين ها همه تفاوت هاي دو جامعه است. جامعه افغانستان يک جامعه با باورهاي سنتي است و تشکيل يک حکومت سکولار در آن با موانع زيادي روبروست. از سويي ديگر، دو دهه حکومت ديني در ايران درعين ناباوري نسلي از انسانهاي سکولار، طرفدار آزادي و دموکراسي و بعضا در عين حال ديندار را بوجود آورده است که بدون نياز به زلمي خليل رادها آينده اميدوارکننده اي را نويد مي دهند.

دوران کنوني در ايران، هر اندازه عده اي نااميد از آن باشند، فرصتي است سرنوشت ساز براي اين که ايراني ها " دانه دانه " دموکرات شوند.

اگر داريد مي آييد خارج سعي کنيد مطمئن باشيد وقتي در ايران هستيد يک خرده دين و ايمان داريد يا حداقل بابايتان داشته باشد. بدين ترتيب وقتي مي آييد اين جا و اغفال مي شويد تازه قابل تحمل مي شويد. اگر از تو ايران قيد همه چيز را زده باشيد وقتي مي آييد اين جا چنان در عالم فساد و تباهي غوطه ور مي شويد که ديگر به اين راحتي ها نمي شود درتان آورد!

خيلي نظراتم ارتجاعي است؟ پس نظر بدهيد تا بدانم چند تا از خوانندگان وبلاگم فکر مي کنند روشنفکر هستند. آقا اين روشنفکريتان هم مرا کشته!


پنجشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۸۱

يک تست ساده براي اين که بفهميد يک نفر چقدر در باغ سياست ايران قرار دارد اين است که از او نظرش را در مورد طبرزدي بخواهيد.
اگر طرف گفت : " ها، طبرزدي، چي ؟ " يعني اين که مزاحمش نشويد و بگذاريد کار خودش را بکند.
اگر گفت : " آقاي طبزردي را فرموديد؟ ايشان يکي از رهبران جنبش دانشجويي در ايران هستند. " يعني طرف خيلي بوق است. احتمالا يک ده سالي است که در بلاد خارجه زندگي مي کند.
اگر هم گفت : " آقا ما را گرفتي. بگذار به کارمان برسيم. " يعني طرف يک چيزهايي مي فهمد.

داشتم نوشته جديد طبرزدي را در سايت گويا مي خواندم، ياد يک ضرب المثل اسپانيايي افتادم که ميگويد :
" خدا پدر مادر کسي را بيامرزد که قبل از اين که پاي منبر برود لااقل يک دو سه تا کتاب را ورق مي زند. "

چهارشنبه، تیر ۱۲، ۱۳۸۱

يکي مي گفت وضعيت کنوني ايران مانند يک سرماخوردگي شديد ويروسي مي ماند. دوا و درمان درست و حسابي ندارد. آب پرتقال خوردن و استراحت کردن شايد بتواند مدت زمان بيماري را اندکي کاهش دهد اما به هر حال سرماخوردگي يک دوره اي دارد که بايد طي شود.

سه‌شنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۱

90% خرابي هاي ناشي از زلزله در شهرهاي بزرگ، مربوط به آتش سوزيهاي بعد از زلزله است. اما اگر خداي نکرده در تهران زلزله اي روي دهد، 90% خرابي ها مربوط به شلوغي هاي پس از آتش سوزي خواهد بود. در تهران جمعيت قابل ملاحظه اي وجود دارند که فاقد هر گونه آداب زندگي – به هر دليلي – هستند و در صورتي که شهر را بدون نظم و کنترل ببينند دست به هر کاري از دزدي، خرابکاري و آدمکشي مي زنند. اگر چنين شود بعيد است بتوان به اين آساني ها جمع و جورش کرد!

بعضي بانکهاي اين جا ( بلاد کفر ) به مراتب از بانکهاي ايران شلوغ تر هستند و وقت آدم در آنها بيشتر تلف مي شود. اما به يک دليل واضح تحمل نيم ساعت بانکهاي اين جا بارها آسانتر از پنج دقيقه در بانکهاي ايران است. در اين جا آقايان از عقلشان استفاده کرده اند و با چند عدد ميله و طناب يک چيزي درست کرده اند که آدمها را توي صف مي کند.
در ايران بايد مدام داد بزني : " هي آقا، جا نزن. " ، " آقا مگه کوري، نمي بيني من دفترچه ام را از خيلي وقت پيش اين جا گذاشتم؟ "

در اين جا وقتي در صف ايستاده ايد و نوبتتان مي شود، به شما مي گويند :
? May I help the next person in the line
در ايران طرف اگر خيلي لطف کند به جاي سر تکان دادن مي گويد : نفر بعد!

دوشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۱

بخشي از مقاله Financial Times در مورد زلزله اخير در ايران

The earthquake that levelled villages in northern Iran last week, leaving some 25,000 people homeless, exposed not just the frailty of their mud and brick houses but also the vulnerability of the government itself


يک انتقاد جدي که به سرگرمي جديد نيروي انتظامي در سطح تهران وارد است اين است که منظم و مرتب انجام نمي شود. يعني تکليف آدم معين نيست که آيا از آخر آدم با دوست دخترش/ پسرش برود هواخوري، بهش گير مي دهند يا نه! يک روز مي گيرند روز ديگر به امان خدا مي گذارند. باور کنيد اگر آدمها بدانند که اگر فلان کار را بکنند مي روند گوشه زندان آب خنک خوري، ديگر اين اندازه غر نمي زنند.

در مملکتي که شما نمي توانيد براي چند ساعت پياده روي همراه با متعلقات مربوطه، برنامه ريزي کنيد چطور مي شود کار کرد خدا مي داند.

اگربه دنبال آزادي و دموکراسي در ايران هستيد، NGO بسازيد.

فرازي از بيانات وحيد هراتي در جمع وبلاگ خوانها

اگر وقت داريد هر روز صفحات آخر روزنامه همشهري را بخوانيد. گويا از وقتي که ديگر همشهري ماه منتشر نمي شود، مطالب آن در صفحات آخر روزنامه پخش مي شود. اگر اشتباه نکنم کادر همشهري ماه با تقريب خوبي بخشي از همان کادر عصرآزادگان است.

تمام ماجراي آغاجري يک بازي کهنه و نخ نما شده است براي فشار به اصلاح طلبان. در چنين شرايطي صحبت از محتواي سخنراني و فرياد اين موضوع که اين حرفها را قبلا کساني چون آيت الله مطهري هم گفته اند، کاملا بي مورد است.

تاسف از سخنان خاتمي است که حتي اگر هم به نيت کم کردن فشار بر اصلاح طلبان گفته باشد باز هم کاري نسنجيده است. معلوم نيست در اين ميان مشاوران خاتمي چه مي کنند ؟! هيچ کجاي دنيا يک رييس جمهور موضعگيري هاي مهم را بدون مشورت با مشاوران خود اعلام نمي کند.

شنبه، تیر ۰۸، ۱۳۸۱

مرتضي نگاهي : " من زنان فاحشه اى را ديده ام كه در ام القراى اسلامى فقط و فقط براى دهن كجى به نظام "منزه طلب" اسلامى، كه نمايش يك تار مو را نمىتابد، با مردان هم آغوش مىشدند و اين عمل خود را نوعى مبارزه با رژيم قلمداد مىكردند! "


امان از آناني که همه چيز را و همه چيز را تنها از دريچه تنگ سياست و مخالفت با رژيم مي بينند!

عالم سياست يک طورهايي مثل بازي فوتبال مي ماند. اگر تيمي قرار باشد همه اش دفاعي بازي کند از آخر گل مي خورد. بويژه وقتي که داور هم از طرف مقابل پول گرفته باشد.

اصلاح طلبان حتي اگر مي خواهند هم چنان با همين تاکتيک بازي کنند، حداقل بايد بيشتر حمله کنند و توپ را در زمين مقابل بيندازند. داور از اصلاح طلبان نيست ولي تماشاچي هاي بيچاره که هستند. بماند که بنده خداها فعلا جز جيغ زدن کاري از دستشان بر نمي آيد.

مجيد انصاري : سخنان افراط آميز اخير برخي افراد هيچ ربطي به اصلاحات واقعي ندارد .

و هم چنين سخنان اخيرتر جنابعالي!

جمعه، تیر ۰۷، ۱۳۸۱

گاهي مواقع آدم اکيدا احساس مي کند که دارد به سر تا پاي شعورش توهين مي شود.

آلودگي هوا دارد در تهران بيداد مي کند. هر کس با هر ماشين قراضه اي مي تواند برود توي شهر ترتيب ريه هاي شما و بنده را بدهد و آن گاه حضرات به فکر مبارزه با آلودگي صوتي افتاده اند! آلودگي صوتي هم که صد البته فقط از راه صداي بلند نوار ايجاد مي شود.

آقا ما را گرفتيد ا.

حسين درخشان نوشته است که : " درباره ايران، به اين فکر افتاده ام که واقعا در شرايط فعلی هيچ راهی برای اصلاحات در ايران نيست. مگر اينکه شرايط در نتيجه يک اتفاق عجيب و غير قابل پيشبينی تغيير کند. به نظر من خاتمی هر روز که ديرتر کنار بکشد بدتر است. هم به لحاظ اعتبار شخصی خودش و هم بخاطر وضع مملکت"

اگر فرض کنيم منظور حسين، خروج دسته جمعي اصلاح طلبان از حاکميت است آنگاه اين سوال مطرح مي شود که عاقبت اين کار بايد به کجا بينجامد و اين اقدام چه نفعي براي مردم خواهد داشت ؟ طبعا انتظار اين نيست که خاتمي خود را کنار بکشد و بعد مملکت را به امان خدا رها کنيم. پس بايد پرسيد برنامه براي بعد ازاين خروج چيست؟

آيا اگر محافظه کاران قواي مقننه و مجريه را بدست گيرند و سپس با سيل مشکلات و ناآراميهاي اجتماعي و سياسي مواجه شوند، پشيمان شده و حکومت را دودستي به اصلاح طلبان باز مي گردانند؟

همه اين ها سوالاتي است بي جواب. اما لااقل حاوي اين پيام که به اين آساني نمي توان از اصلاح طلبان انتظار داشت که اين يا آن کار را بکنند



پنجشنبه، تیر ۰۶، ۱۳۸۱

از وبلاگ افکار خصوصي:

وقتي با دوستاي انگليسيم حرف ميزنم ميگن: "ما انگليسي ها..."
وقتي با دوستاي ايرانيم حرف ميزنم، ميگيم: "اين ايرانيا..."

دو روز است بد جوري مريضم. سرماي بدي خورده ام که مرا توي رختخواب انداخته است. خيلي کارهاست که مي خواهم بکنم ولي اصلا نمي توانم. هيچ نايي برايم نمانده است. منگ منگم.

يک طورهايي وضعيتم در اين دو روز مثل وضعيت اصلاح طلبان دراين دو سال است. پس بيچاره اصلاح طلبان!

نيما راشدان در مصاحبه با راديو پيوند سوئد: "رک و پوست کنده بگويم 20 ميليون جوان به دنبال آبجوخوري، عشق و حال و دختربازي هستند. هر کس خلاف اين فکر مي کند خودش را گول مي زند و بس."

بدين ترتيب، آيا اگر محافظه کاران به قدرت باز گردند و سپس آزاديهاي اجتماعي از آن نوع که نيما راشدان مي گويد را در جامعه برقرار کنند حکومتي ماندگار خواهند داشت؟ آيا يک جامعه بسته به لحاظ سياسي و باز به لحاظ اجتماعي مورد پسند محافظه کاران خواهد بود؟

دوباره از ايسنا :

بنا بر نتايج يک پايان‌نامه، استماع آواي قرآن، درد سزارين را كاهش مي‌دهد.

بدون شرح : خبر از ايسنا

يک محقق نظريه پرداز رياضي براي حل کنندگان دو سوال رياضي خود جايزه هاي 10 ميليون ريالي، 9 ميليون و 500 هزار ريالي و 9 ميليون ريالي در نظر گرفته است.

حسين دينبلي، محقق نظريه پرداز رياضي و کاشف عدد پي، در گفت و گو با خبرنگار گروه فني مهندسي ايسنا اظهار داشت اين کار با هدف اثبات دقيق عدد پي يعني 3.15 با 32 رقم اعشار انجام شده و افراد خارجي هم مي توانند در اين مسابقه شرکت کنند.

چهارشنبه، تیر ۰۵، ۱۳۸۱

مراد ثقفي، سردبير فصلنامه گفتگو در صحبتي با نوروز درباره اصلاحات گفته است که برنامه سياسي اصلاح طلبان، چانه زني و گفت و گو با راست سنتي و تمايز با اصلاح طلبان خارج از حاکميت شکست خورده و بايد بازبيني شود. به گمان او اگر اصلاح طلبان حکومتي به گفت و گو با ديگر اصلاح طلبان نپردازند در آينده داوري سختي نسبت به آنها خواهد شد.

فکر مي کنيد تا چه اندازه بنيادگرايي اسلامي در ايران که امروز مانعي جدي در راه اصلاحات شده است ريشه هاي اقتصادي دارد؟ آيا مخالفتي که با اصلاحات در لايه هاي سنتي جامعه ديده مي شود ناشي از نگراني بازاريان سنتي براي از دست دادن سرمايه و قدرتي است که دارند و يا اين که صرفا سنت گرايان توانايي پذيرش غربي شدن – جهاني شدن- کشور را به دليل ناسازگاريهاي فرهنگي ندارند؟

و اصلا تا چه اندازه مخالفت با اصلاحات عميق و جدي است؟ آيا محافظه کاري در طبقاتي از مردم وجود دارد و يا اين که تمام مشکلات از بابت گروه قليلي است که حاظر نيستند به هيچ قيمتي قدرت و رانتهاي آن را فراموش کنند؟

روزنامه آفتاب يزد: " پسران 25 ساله که حدود 550 هزار نفر هستند مايلند با دختران سه سال کوچکتر از خود يعني دختران 22 ساله ازدواج کنند. تعداد دختران 22 ساله حدود 700 هزارنفر است. بنابراين حدود 150 هزار دختر شانس ازدواج نخواهند داشت."

دوشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۱

آغاجري، استاد دانشگاه تربيت مدرس جانباز جنگي است که پايش براي دفاع از ميهن آسيب ديده است وحال به سبب حرفهايي که در همدان در بزرگداشت دکتر شريعتي گفته است آماج حمله محافظه کاران است.
مهمترين جمله گزينش شده از صحبتهاي او اين گفته است که مردم مگر ميمون هستند که از روحانيت تقليد کنند!

مصاحبه بني يعقوب با سرهنگ ابوخالد، سخنگوي جنبش فتح بسيار خواندني است

یکشنبه، تیر ۰۲، ۱۳۸۱

ما ايرانيها انيرسي زيادي داريم که باعث ميشود معمولا در برابر تغييرات مقاومت کنيم. اين انيرسي در زندگي روزمره به صورت تنبلي بروز ميکند و درفضاي سياسي کشور به صورت سکون و از دست دادن فرصتها.

مثلا قيمت فرآوردههاي نفتي را هيچکس جرات نميکند زياد کند. وقتي ميشود يک گوشه نشست وکاري نکرد چه نيازي است براي تلاش براي بهبود امور!

البته اين تنبلي يک استثنا دارد و آن هم وقتي است که تغييرات آن قدر زياد باشد که همه چيز را از اين رو به آن رو کند. ايرانيها نشان داده اند که در اين زمينه اصلا تنبلي به خرج نميدهند.

اخبار رسيده گويا اين بار غوغا کرده است. نويسنده ادعا کرده است که رژيم ضد بشري ايران براي ايجاد اخلال در تصاوير ماهواره اي نويزهايي از نوع اشعه ايکس پخش مي کند که باعث سرطان مي شود!
اين که امواج ماهواره اي طول موجشان چندين مرتبه بزرگي (حتي بيشتر) با طول موج اشعه ايکس فرق دارد هم گويا فعلا مهم نيست!

جمعه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۱

يک نماينده مجلس گفته است که 420000 نفر از جوانان ايراني که از دانشگاههاي رده بالا در ايران فارغ التحصيل شده اند در چند سال اخير از ايران خارج شده اند!

حرف از اين مفت تر تا حالا شنيده بوديد؟ يک عده مثلا براي اين که بگويند خيلي دلشان به حال اين مردم و مشکلاتشان مي سوزد هر حرف نامربوطي مي زنند و روزنامه هاي داخل براي اين که بگويند مشکلات مردم را انعکاس مي دهند و نشريات خارج هم براي اين که ثابت کنند اين حکومت دو روز ديگر سقوط مي کند اين خزعبلات را تيتر اول مي کنند.

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۱

گفت و گو از ايسنا : رييس دانشگاه اراک " با توجه به هماهنگي با نماينده ولي فقيه و استاندار انتظار تنش را نداشتيم"

مختصر مفيد يعني اين که بعضي ها که قول داده بودند بهم نريزند بدقولي کرده اند!

اگر هنوز هاج و واج هستيد اول اين خبر را بخوانيد

بالاي سايت ايسنا با يک طراحي مثلا هنري نوشته شده است : "رهرو آنست که آهسته و پيوسته رود" که يعني اصلاح طلبان و روزنامه هاي دوم خردادي مرگ من يواش.

خدا وکيلي فکر مي کنيد جاي ديگري جز ايران بشود پيدا کرد که مسوولان سايت خبرگزاري آنجا به اين فکر بيفتند که ديگران را از طريق سخنان ادبي نصيحت کنند!

علتي که يک چند ماهي است چيزي ننوشته ام خيلي واضح است. الان قرن پنجم هجري نيست که يک نفر هم بتواند طنز بنويسد، هم روي پروژه لعنتيش کار کند و هم با زنش دعوا کند. همه اين کارها کلي وقت ميگيرد و من هم خب اصلا همچنين وقتي را ندارم!

طنز نوشتن يک حرفه است. آدم بايد هرروز چند ساعت روزنامه بخواند. با مردم کوچه خيابان قدم بزند و از جوکهايي که به هم ميگويند ايده بگيرد و خلاصه چند ساعتي هم بعدش فکر کند. وگرنه آدم الابختکي جوک بگويد مي شود مثل اين جوک!

جمعه، دی ۲۱، ۱۳۸۰

همانطور که مثلا صدا و سيما با پخش آهنگهاي ضعيف و سطحي، نقش مهمي در پايين آوردن سليقه هنري مخاطبان خود دارد، رسانه هاي ديگر هم مي توانند با انتشار مطالب بي کيفيت سليقه خوانندگان خود را تغيير دهند. نمونه اش سايت گوياست که با وجود اين که در اندازه هاي يک رسانه پر مخاطب است، هيچ شوراي سردبيري ندارد. اين سايت براي چاپ يک مطلب به اين تفکر اشتباه که مثلا بايد هر کس بتواند بدون ترس از سانسور هر حرفي مي خواهد بزند تنها معيارش عدم اهانت است. از اين روست که اکنون بخش خبر اين سايت ملغمه اي از مطالب کاملا متفاوت، بدون ارتباط و با سطح کيفي مختلف است و مي توان گفت مشخص نيست مخاطبان اين رسانه قرار است چه طيفي از جامعه باشند؟ از سويي يک خواننده وقتي وارد سايت مي شود نمي داند که چه مطالبي ارزش خواندن دارد و براي فهميدن اين موضوع چاره اي جز اين که تمام مطالب را بخواند ندارد
مزاياي فراوان اين سايت باعث شده است که نقايص آن پوشيده بماند. زمان آن رسيده است که اين سايت به طور انتقادي از سوي خوانندگانش بررسي شود. گويا اگر مي خواهد که پرمخاطب ترين رسانه اينترنتي ايراني باشد بايد ملزومات يک رسانه را نيز را رعايت کند.

یکشنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۰

يکي از روزنامه هاي محافظه کاران نوشته است که از ميان 60 نماينده مجلسي که از شهرام جزايري رشوه گرفته اند 58 نماينده اصلاح طلب و 2 نماينده محافظه کار بوده اند. به فرض صحت، اين ادعا اعتراف به اين واقعيت است که اکثريت بلامنازع مجلس در اختيار اصلاح طلبان است، چرا که امروزه اين امر پذيرفته شده اي است که فساد مالي معمولا ارتباطي به وابستگيهاي سياسي ندارد و توزيعش در ميان سياستمداران جناحهاي مختلف تقريبا يکنواخت است.

در خبرها آمده است که بر طبق دستورالعمل شوراي عالي انقلاب فرهنگي اهانت به رهبري و مراجع تقليد - و البته ده بيست مورد ديگر- از موارد ممنوع شده مراکز کافي نت محسوب مي شود.
اولا ما نفهميديم که جه لزومي دارد يک همچنين موضوعي در ابتداي هر قانوني يادآوري شود. در اين صورت بايد اول اين مصوبه همچنين يادآوري کرد که صاحبان کافي نت ها نبايد دزدي کنند، رشوه بگيرند و يا مثلا مغازه کناريشان را آتش بزنند.
و اما دوم اين که مگر کافي نت ها مي توانند به مردم عادي اهانت کنند که حالا رهبري و مراجع تقليد مثتثني شده اند؟

احساس مي کنم که اگر چند سال ديگر در اين مملکت غريبه زندگي کنم ديگر صلاحيت اين را ندارم که درباره مسايل ايران اظهارنظر کنم حتي با اين که روزي چندين ساعت اخبار ايران را از اينترنت مي خوانم. از آنجا که در ايران فرهنگ شفاهي رايج است براي درک فضاي سياسي ايران بايد روزي يک ساعت در تاکسي به حرفهاي آقاي راننده گوش کرد، در خيابانهاي جنوب شهر دعواي مردم را نگاه کرد، به فحشهايي که مي دهند گوش کرد و در چهارشنبه سوري به ميان جوانان رفت و با آنان شادي کرد و از پليس کتک خورد.

به من حق بدهيد که دچار سرگيجه بشوم وقتي مي بينم که بعضي از کساني که سالهاست در خارج از ايران زندگي کرده اند به راحتي از قول مردم ايران حرف مي زنند، براي حل تمامي مشکلات مملکت در پنج دقيقه نسخه مي پيچند و بقيه را به بي عرضه گي متهم مي کنند.